محمد جهانپا | شهرآرانیوز؛ «همیشه امکان اینکه آسمان بر سرمان بیفتد هست؛ تئاتر به وجود آمده است که این را به ما یادآوری کند.» (آنتونن آرتو)
وقتی برای اولینبار در شهر ووهان واقع در استان هوبئی چین، مردم بدون علت مشخصی دچار مشکلات ریوی شدند، شاید هیچکس گمان نمیکرد که این بازیگر جدید بتواند بهسرعت جهان را تحتتأثیر خود قرار دهد و یکتنه عامل تعطیلی بسیاری از مراکز فرهنگی و هنری شود و میلیاردها دلار ضرر جبرانناپذیر به بدنه هنر وارد کند. ویروس دهشتناکی که سازمان جهانی بهداشت آن را کووید ۱۹ نامگذاری کرد!
بشر در طول تاریخ پرفرازونشیب خود بارها با هجوم امراض واگیردار دستوپنجه نرم کرده است. در این میان پیوند تئاتر و بیماری را میتوان در عمق تاریخ تئاتر و ادبیات نمایشی غرب جستوجو کرد:
•صحنه آغازین تراژدی «ادیپ شهریار» نوشته سوفوکل، سرزمینی طاعونزده را نمایش میدهد: «لکهای سیاه در تمام سرزمین پراکنده شده و زمین را مسموم ساخته است. خانهها و مردمان آلودهاند». سوفوکل نمایشنامهنویس مشهور یونانی، این نمایشنامه را ۲ سال پس از طاعون آتن نوشت.
• «طاعون در خانههای شما نفوذ کرده است.» این قسمتی از دیالوگ شخصیت مرکوتیو در نمایشنامه رمئو و ژولیت نوشته شکسپیر است. شکسپیر در نمایشنامهها یا اشعارش مستقیم به طاعون اشاره نمیکند، اما در سخنان شخصیتهای داستان او، اشارههایی به همهگیری و تأثیر آن در قالب خشم و نفرت نهفته است:
«طاعونی از گریه و خشم» یا «طاعون بر دزدانی که نمیتوانند با هم صادق باشند».
جی لیدز بارول، تاریخشناس تئاتر، که بهدقت آمار بیماری طاعون را بررسی کرده است، مینویسد: در سالهای ۱۶۰۶ تا ۱۶۱۰ که شکسپیر برخی شاهکارهایش همچون «مکبث»، «آنتونی و کلئوپاترا»، «حکایت زمستان» و... را مینوشت، سالنهای تئاتر لندن در مجموع فقط ۹ ماه باز بودند.
•نمایشنامه «دایی وانیای» (۱۸۹۷) نوشته آنتوان چخوف، در پسزمینه همهگیری شومی آغاز میشود. در بخشی از این نمایشنامه آستروف به پرستار چنین میگوید: «چند هفته پیش از عید پاک به مالیتسکوی رفتم. همهگیری تیفوس بود. روستاییها همهجا روی زمین افتاده بودند. توی کلبههاشان. کثیف، بدبو، همهجا دود بود.»
•در حوزه ادبیات داستانی رمان کوتاه «اسب رنگپریده، سوار رنگپریده» نوشته کاترین آنپورتر، نویسنده آمریکایی، که در سال ۱۹۳۹ چاپ شده است، از نمونههای شاخص این مقوله است. در این اثر نابودی و ویرانگری «آنفلوانزای اسپانیایی» سال ۱۹۱۸ که باعث مرگ ۵۰ میلیون انسان شد، شرح داده میشود. پورتر در مصاحبهای با «پاریس ریویو» در سال ۱۹۶۳ میگوید: «من بهطرزی غریب دگرگون شده بودم. مدت زیادی طول کشید تا دوباره بیرون بروم و زندگیام در جهان بیرون آغاز شود. من بهمعنای واقعی کلمه به بیگانهای تبدیل شده بودم.»
ردپایی همهگیری در جهان نقاشی نیز دیده میشود:
• «پیروزی مرگ و رقص مرگ»، اثر جیاکومو بارلومه دو بوشیز
• «طاعون» ۱۸۹۸، اثر آرنولد بوکلین
•خودنگاره ادوارد مونک در سال ۱۹۱۹
در جریان آنفلوانزای اسپانیایی هنرمندان زیادی جان خود را از دست دادند. از آن میان میتوان به گوستاو کلیمت و ایگون شیله اشاره کرد.
حالا در قرن بیستویکم میلادی، پس از یک سیر تاریخی، این نکته به ذهن میرسد که گویی بشر بهذات فراموشکار است و از حوادث گذشته نه عبرت میگیرد و نه نظریه اندیشمندانهای برای آینده خود برنامهریزی میکند. در یک مقایسه میدانی از اثرات این همهگیری جهانی در گستره آسیا، اروپا و آمریکا تشابهات زیادی از بیتفاوتی دولتها به هنر مشاهده میشود که شاید برای اهالی هنر جالب باشد. از جمله:
نامه سرگشاده ۱۰۰ بازیگر نویسنده و کارگردان تئاتر بریتانیا بهدنبال گزارشی تحلیلی از بخش اقتصاد آکسفورد درباره هشدار ازدستدادن ۴۰۰ هزار شغل و ازدسترفتن ۷۴ میلیارد پوند درآمد سالانه در صنعت هنر، در آنچه آنها «فاجعه فرهنگی» توصیف کردهاند. امضاکنندگان این نامه تأکید میکنند بخش پیشرو هنرهای نمایشی بریتانیا بدون سرمایهگذاری فوری دولت به زانو درمیآید و روبهنابودی است. این درحالی است که West End لندن در کنار برادوی نیویورک بهعنوان یکی از ۲ مقصد برتر تئاتر در جهان قرار دارد و تئاتر انگلیس نیز یک موتور حیاتی برای صنعت هنرهای گسترده است.
در ایران نیز نامه صنفی اعضای خانه تئاتر به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ایام شیوع گسترده کرونا مهم است:
بدون نان، مسکن و آرامش رفاهی نمیشود زندگی کرد. سالهاست که دولت ما را از تعریف مشاغل هنری و ایجاد حداقلهای زیست انسانی محروم و به بهانههای مختلف حمایت مادی و معنوی خود را در قبال تئاتر کم و کمتر کرده است تا جایی که معیشت انسانهای فرهیختهای را که به کار و خدمت فرهنگی مشغولاند، بهمخاطره انداخته و در قبال کاستیها هیچ مسئولیتی نپذیرفته است. اما در شرایط کنونی، اینهمه نادیدهگرفتن دیگر ظلم به جامعه تئاتر کشور محسوب میشود و جایز نیست.
در آن سوی دنیا، در قاره آمریکا قبل از همهگیری این بیماری، صنعت تئاتر در مکزیک بهطور مداوم درحال رشد بود و به برادوی آمریکای لاتین تبدیل شد. اما اکنون گیلرمو ویچرز، نایب رئیس انجمن تهیهکنندگان تئاتر مکزیک، در مصاحبهای میگوید: «این یک کابوس مطلق شده است، زیرا اولویتهای دولتی ما را شامل نمیشود.»
تام استیکلند، کارشناس سیاستگذاری در یک نهاد عمومی که برای تأمین آینده خانههای نمایش در سراسر انگلستان فعالیت میکند، میگوید: «این خطر وجود دارد که تعداد زیادی از سالنهای نمایش بهدلیل شکست در گرفتن حمایت مالی دولت، برای پرداخت دستمزد هنرمندان و کارگران خود در ماه اکتبر به ورشکستگی برسند.»
تشابه دیگری از کمکهای مالی بیسرانجام و وامهای تخصیصنیافته دولت برای تماشاخانهها و آموزشگاههای تئاتر در ایران که باعث ضررهای مالی فراوان آنها شده است، سبب تعطیلی تماشاخانههای خصوصی در کشورمان بهویژه خبر غمانگیز پایان فعالیتهای تماشاخانه نوفللوشاتو و تئاتر مستقل تهران شد.
اینها نمونههایی روشن از بحرانهای مالی در قبال تعطیلشدنهای بلندمدت مراکز هنری جهان است که بیشتر این نکته را اذعان میکند که اهالی تئاتر باید برای آینده تصمیمات قاطعانهای بگیرند؛ رویکردی که شاید راهاندازی تشکلیلات صنفی در سراسر کشور، با قطع امید از حمایتهای مالی دولت و با اصل تکیه به توان و خلاقیت هنرمندان این عرصه بتواند سرفصل تازهای را برای تئاتر کشور رقم بزند. نیازی به یادآوری نیست که بخواهیم بگوییم زندگی ۱۰ هزار خانواده مستقیم به آنچه از تئاتر به دست میآورند، بستگی دارد.
پیش روی ما، بهگفته دانشمندان عرصه پزشکی، جهان را همهگیریهای بزرگ و طولانیمدت و پیدرپی محاصره خواهد کرد. در این مسیر سخت و طولانی، مراکز علمی و دانشگاهی و همچنین شرکتهای پیشرو تئاتر قطعا باید برای ترسیم راهبردهای تازه از قبیل بررسی حضور پرقدرت تئاتر در فضاهای مجازی و آنلاین گامهای مؤثرتری بردارند. آیا تئاتر خواهد توانست سهم خود را در دنیای دیجیتال داشته باشد؟ این روزها جملهای از نادر ابراهیمی در ذهن من چرخ میزند: «تاریخ به امید تصمیم تو نخواهد نشست!»