صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

با کرونا، جنسمان جور شد

  • کد خبر: ۵۰۵۸۳
  • ۰۳ آذر ۱۳۹۹ - ۱۶:۴۱
زهیر موسوی - روزنامه‌نگار
وقتی حرف از خاطره‌بازی می‌شود، بیشتر ما یاد دهه ۶۰ می‌افتیم؛ دهه‌ای که بچه‌هایش در طول عمر خود آن‌قدر بالاوپایین زندگی را دیده‌اند، ببخشید فقط پایین زندگی را دیده‌اند که می‌شود برای هر زندگی یک رمان بلند نوشت.

ما وقتی متولد شدیم، جنگ بود. وقتی به مدرسه رفتیم، در میز‌های چهارنفره نشستیم. در دانشگاه پشت کنکور ماندیم. جوانی‌مان هم با تحریم گذشت و نسلی هستیم که قیمت‌ها مانند زندگی‌مان، ثبات نداشت.

در کودکی‌مان در عروسی بچه‌های دهه ۵۰ شرکت کردیم و در جوانی هم به عروسی بچه‌های دهه ۷۰ رفتیم، اما خودمان... همه این‌ها گذشت و ما بازهم امیدی برای آینده داشتیم.

دلمان به عزیزانمان خوش بود و زندگی در جریان بود، اما از اسفند سال گذشته، شرایط در کشور و همه جهان متفاوت شد. ویروسی عجیب به نام کرونا که از بچه دوساله تا سالمند نودساله نامش را شنیده‌اند، همه زندگی ما را تحت‌تأثیر خود قرار داد.

گویی بچه‌های دهه ۶۰ برای تجربه متفاوت زندگی خود همین یک قلم را کم داشتند که جنسشان جور شود. کرونا آمد و اوایل، هرکسی برای درمان آن تجویزی داشت. اکثر ما هم عاشق شایعه هستیم.

اصلا گاهی دنبال شایعه می‌گردیم و از خبردار شدن آن هم لذت می‌بریم؛ مثلا با یک تجویز زنجبیل در فضای مجازی، قیمت آن تا یک‌میلیون تومان هم رسید، دیگر بگذارید از روغن بنفشه حرفی نزنم. درواقع با کرونا روش زندگی همه ما فرق کرد و حیات ما با ماسک و یک الکل جیبی، شکلی متفاوت به خود گرفت.

تا قبل از همین اسفند، پارسال کمتر دست‌هایمان را می‌شستیم و شاید کمترکسی یادش باشد که آخرین‌بار چه زمانی وسایلش را ضدعفونی کرده است، اما این روز‌ها ضدعفونی روزانه وسایل مانند گوشی تلفن‌همراه، تبدیل به امری طبیعی در زندگی‌مان شده است.


شرایط در دوران کرونا واقعا سخت است، اما ما بازهم یاد گرفتیم استقامت کنیم؛ البته استقامت دربرابر بعضی چیز‌ها خیلی سخت است. فکر کن تمام این مدت نتوانی به خانه پدر و مادرت بروی و اگر هم با رعایت همه نکات و دستورالعمل‌های بهداشتی رفتی، حق نداری آن‌ها را در آغوش بکشی تا برای لحظه‌ای همه دردهایت را فراموش کنی.

نمی‌دانم، شاید کرونا باعث شد بیشتر قدرشان را بدانیم. شاید کرونا دلمان را بیشتر برای هم تنگ کرده است، اما یادمان باشد با همه این بدی‌ها، هنوز اگر پدر و مادرمان در کنارمان هستند، این یعنی نعمتی که باید قدرش را بدانیم. نکند آن‌ها را در غربت به خاک بسپاریم؛ غربتی که تا عمر داریم، فراموشش نخواهیم کرد.

با همه این احوال، کرونا سرانجام تمام می‌شود، اما دنیای بعد از کرونا دیگر مانند قبل از آن نخواهد بود. قطعا بازهم، همه ما وسواس ضدعفونی خواهیم داشت. شاید دیگر روابطمان مانند قبل نباشد و شاید حالمان هم مثل قبل خوب نباشد، اما بازهم باید بدانیم که این زندگی در جریان است. درواقع دوران کرونا از آن برهه‌هایی در زندگی ما دهه‌شصتی‌ها‌ست که هیچ‌وقت فراموش نمی‌شود و در آینده از خاطراتش برای کودکانمان خواهیم گفت، اما امیدوارم هیچ‌گاه آلبوم عکس‌هایمان را برای کودکانمان نیاوریم که بگوییم این عزیزمان را به‌دلیل توجه نکردن به دستورالعمل‌های بهداشتی و سهل‌انگاری از دست دادیم.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.