بهمناسبت چاپ مجموعه شعر «آمبرولا؛ خواهر گلهای جهان»، پای صحبتهای نرگس برهمند نشستهایم؛ زنی که تجربههای شخصیاش از زندگی را با زبان شاعرانه به تصویر کشیده است.
لیلا کوچکزاده | شهرآرانیوز - بهمناسبت چاپ مجموعه شعر «آمبرولا؛ خواهر گلهای جهان»، پای صحبتهای نرگس برهمند نشستهایم؛ زنی که تجربههای شخصیاش از زندگی را با زبان شاعرانه به تصویر کشیده است: «حالا زنی هستم در آشپزخانه که پونه ریز میکند برای کوکوی عصرانه.»، اما نگاهش، محدود به زندگی شخصی خود نیست و از زنی مینویسد که ترانهای کردی است و لبریز از عطر کوهستان یا زنی شاعر که قلنج کلمات را میشکند.
برهمند متولد سال ۱۳۵۹ در بجنورد است. کارشناسی رشته ادبیات فارسی دارد و هماکنون ساکن این شهر و کارمند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. او در سنین نوجوانی فضای شعری خراسان شمالی را تجربه کرده و بعد از ازدواج مدتی هم در مشهد ساکن بوده است، حضور در شب شعرها و محافل ادبی، باعث شده او تجربههای جدیدی کسب کند. برهمند اولین مجموعه شعرش را در قالب غزل با عنوان «کوهستان عزیز» در سال ۸۸ و مجموعه شعر سپید «به دنیا اعتماد کردهام» را در همین سال منتشر کرد که این مجموعه، در سال ۸۹، برگزیده پنجمین دوره شعر خبرنگاران شده است.
در همین سال، همسرش جواد کلیدری هم با مجموعه شعر «یکی این همه گل را از دستم بگیرد» شایسته تقدیر شد. «آمبرولا؛ خواهر گلهای جهان»، سومین مجموعه شعر برهمند در قالب سپید است که بهتازگی از سوی انتشارات نگاه، چاپ و منتشر شده است. در ادامه گپوگفت ما را با این شاعر خراسانی میخوانید.
با توجه به اینکه «آمبرولا؛ خواهر گلهای جهان» را با فاصله زمانی ۱۰ ساله از دو مجموعه شعرتان، منتشر کردهاید، تنوع و نگاه شما در این مجموعه چگونه است؟
خیلیها با توجه به عنوان دومین مجموعه شعرم، «به دنیا اعتماد کردهام»، به شوخی به من میگویند تو به دنیا اعتماد کردهای. من هم درباره خودم میگویم انسان سختگیری نیستم. درواقع جهانبینی منِ شاعر، به زندگی تغییر نکرده است، اما با توجه به همان فاصله زمانی، شعرها با موضوعات مختلفی سروده شده است. این مجموعه جدید، شعرهایی با مضامین عاشقانه، اجتماعی و درباره زن است که آنها را با نگاهی سخت از بین اشعارم در سالهای بین ۸۸ تا ۹۹، انتخاب و سعی کردهام تنوع موضوعات را در نظر بگیرم.
عنوان مجموعه شعر شما از کجا میآید؟
من زیاد فیلم مستند میبینم. در یکی از همین مستندها که راجع به سرنوشت گیاهان جهان بود، گیاهی به نام آمبرولا را دیدم که از آن، به عنوان خواهر گلهای جهان نام میبردند. همین نام و تعبیر در ذهنم ماند و نام مجموعهام شد. در اولین شعر کتابم هم شعر آمبرولا آمده است.
جایگاه و نقش زن در شعر شما پررنگ است. زنی که میگوید دوست دارد از پشت پنجره زنی را ببیند که دریا را میبیند یا «زنی که ترانهای کردی است».
بله، وجود حقیقی یک زن در شعرهایم نمود دارد. زنی که خودِ خودم هستم؛ بدون هیچ ادا و اطواری. زنی که بدون هیچ زور و اجباری، ساده و روان مینویسد. زنی همپای مردان که زندگی را تجربه میکند و هم از تجربههای عاطفی خود بهره میبرد و هم از تجربههای زیستی که در تعامل با مردم، طبیعت و ... است؛
و این تجربهها، چگونه در شعر شما نمود پیدا کرده است؟
این تجربهها با شادی و اندوه همراه است. شما در شعرهایم از یک طرف خودم را در زندگی شخصیام میبینید که راضی و خشنود هستم و از فصل جفتگیری پرندهها حرف میزنم و گردهافشانی گلها. اما زنهای دیگر را هم میبینید. «زن، ترانهای کردی است.» زن کرمانج و زیباییاش را میبینم، اما حرف از دره و چوپان و شرایط سختی که او با آنها روبهروست هم میآورم.
درواقع شادی و اندوه به شعر من گره خورده است و چاشنی شعرم است. البته وقتی دچار این احساسات میشوم، همانجا چیزی نمینویسم و به خودم فرصت میدهم تا این حسها در درونم تهنشین شود و بعد شعرم را مینویسم. اندوه شخصی در شعر من با اندوه اجتماعی قابل تشخیص است. در هر صورت، من سعی کردهام از جنس زنان و با زبان زنانه بنویسم.
این نگاه و زبان زنانه که روی آن تأکید دارید، چه ویژگیای به شعر شما میدهد؟
همیشه در کارگاههای شعری که در کانون پرورش فکری برای نوجوانان دارم به دانشآموزانم میگویم، سعی نکنید تجربههای دیگران را در شعرتان بیاورید. از تجربههای خودتان بنویسید. من به عنوان یک زن، طعم کوکوی پونه را میدانم. چاشنی غذا را من بلدم. اینها با من عجین هستند. وقتی پوتین مردانه به پا نکردهام، چگونه از آن صحبت کنم؟ در همین مجموعه وقتی از جنگ یمن صحبت میکنم، باز هم از مادر و کودک یمنی صحبت میکنم. یا از ژنرالی که غذای چرب خورده است. دنبال موتیفهایی هستم که خودم درکش کردهام. یعنی سعی میکنم آنچه به عنوان یک انسان تجربه کردهام در شعرم بیاورم. درواقع، تجربههای حسی شاعرانهام به من نگاه و زبان خاصی داده است که در شعرم پیاده کردهام.
درباره جلد کتابتان بگویید که با محتوای شعر «زن ترانهای کردی است؛ با سه چین سرخ در پایین دامنش» به شدت همخوان است.
بله طرح جلد، یک عکس است که از سوی خانم شیوا خادمی، تهیه شده است. عکسی از یک رومیزی گلدوزی شده قدیمی که هنر دست مادرشان است.
چند شعر از مجموعه تازهنشر یافته «آمبرولا؛ خواهر گلهای جهان»
۱
میشود بارها زندگی کرد
در هیئت زن یا مرد
پیش از این
مزرعه داری بزرگ بودم
ذرت و کاهو میکاشتم
ریحان و توت فرنگی
بوی خاک هنوز با من است
و خاطره آبیاری.
حالا زنی هستم در آشپزخانه
که پونه ریز میکند برای کوکوی عصرانه.
۲
صدای باغ
حواس هر عاشقی را پرت میکند
سر زنبورها شلوغ است
فصل جفتگیری پرندههاست و گردهافشانی گلها
اردیبهشت است
نگاهت میکنم
حرف میزنی
بین حرف و نگاه ما
زنبورها رفت و آمد میکنند.
۳
آدم به همه چیز عادت میکند
آنگونه که سرنوشت میخواهد
غم چه راحت
رفت و آمد میکند
در کشور من
دستت را به هرطرف که دراز کنی
میتوانی یکی را برداری
و اضافه کنی
به چاشنی غذایت.