صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مرتضی احمدی راوی چله‌نشینی‌های تهران بود و در شب یلدای سال ۱۳۹۳ پرکشید و رفت. پرسپولیسی دوآتشه‌ای که تمام بازی‌های این تیم را می‌دید و دیشب جایش برای تماشای فینال جام باشگاه‌های آسیا و تماشای بازی پرسپولیس محبوبش خالی بود.
لیلا کوچک‌زاده | شهرآرانیوز - مرتضی احمدی، راوی چله نشینی‌های تهران بود و در شب یلدای سال ۱۳۹۳، پرکشید و رفت. پرسپولیسی دوآتشه‌ای که تمام بازی‌های این تیم را می‌دید و دیشب جایش برای تماشای فینال جام باشگاه‌های آسیا و تماشای بازی پرسپولیس محبوبش خالی بود. در مراسم خاک‌سپاری‌اش، روی پوستر‌هایی نوشته بودند: «آهای پرسپولیسی‌ها، عمو مرتضی رفت.» از هر انگشتش هنری در حد کمال می‌بارید.

در چهار عرصه «سینما، تلویزیون، رادیو و تئاتر» بازیگری صاحب سبک، در هنر دوبلاژ گوینده‌ای با صدای خاص و منحصربه‌فرد و نیز یادآور عصر طلایی دوبله در کشورمان بود. در هنر آواز و موسیقی نیز یکی از معدود خوانندگان سبک بیات تهران بود، به علاوه اینکه نام و صدایش در زمره انگشت‌شمار پیش‌پرده‌خوانان قدیم برده می‌شد. مرتضی احمدی متولد آبان ۱۳۰۳، بچه جنوب شهر – به قول خودش – «ترون» بود.
 
اول باستانی کار کرد و بعدتر فوتبال. بعد از بازیگری تئاتر، پدرش او را از خانه بیرون کرد. به راه‌آهن رفت. به دلیل خواندن پیش‌پرده‌ای که کارکنان راه‌آهن را به اعتصاب واداشت دادگاهی و بعدتر محکوم به تبعید و اخراج شد. یک بار هم به دلیل خواندن یکی از همین پیش‌پرده‌هایش از اعضای حزب دموکرات ایران کتک خورد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد به اهواز رفت و پس از بازگشت به تهران باز به فعالیت‌های هنری‌اش ادامه داد.
 
سال ۴۹ به دعوت علی حاتمی ترانه تیتراژ «حسن کچل» را خواند و بعدش شد «بابا علاالدین سندباد» و «روباه مکار» پینوکیو. بعد‌ها تنور «صبح جمعه با شما» را گرم کرد و بعد‌تر‌ها به انیمیشن‌های جذاب ایرانی «شکرستان» هویت و روح داد. احمدی در حدود ۹۰ فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی بازی کرد. «آرایشگاه زیبا»، «کت‌وشلوار خواستگاری»، «دانی‌ومن» و... از کار‌های تلویزیونی مرتضی احمدی است. در جوانی سوگند خورده بود با گویش تهران قدیم، مشکلات جامعه را بازگو کند. از طرفی علاقه وصف‌ناپذیری به تهران داشت.
 
آن‌قدر که به پدربزرگ تهرون معروف شده بود. در اواخر عمرش در برنامه زنده تلویزیونی شبکه یک سیما گفت: «بچه تهرونم و عاشق شهرم هستم، تهرون زندگی‌ام و زادگاهم است». برای نگه‌داری و مکتوب‌کردن این هویت هم تلاش کرد. چند کتاب تألیفی را هم در این باره همچون «فرهنگ بر‌وبچه‌های ترون» و «پرسه در احوالات ترون و ترونیا» منتشر کرده است. حالا انگار نزدیک به شب یلدا، صدای گرم و دوست‌داشتنی مرد بلند قامت عاشق تهران در رسانه‌های صداوسیما ضرب می‌گیرد و به گوش می‌رسد. «شب‌های چله بچه‌ها، چه شور و حالی داشتیم، سماور و قوری چای روی کرسی‌مون می‌ذاشتیم، مادربزرگ، قصه می‌گفت براتون، چه خوب بودش شب‌های چله‌هامون.»
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.