امیری|بهگزارش شهرآرانیوز - استاد سهیل محمودی، شاعر، نویسنده و مجری برنامههای رادیو و تلویزیون است. نویسندگی برنامه ادبی و فرهنگی در «انتهای شب» را در کنار افرادی چون علی موسوی گرمارودی و ساعد باقری تجربه کرده است. او در کنار نویسندگی و اجرای برنامههایی ویژه ماه مبارک رمضان، اجرای برنامه «کاروان شعر و موسیقی» را برعهده داشت و با همین برنامه شناخته شد.
استاد محمودی در این بخش از برنامه اینستاگرامی، روشنترین خاطرات و تصاویر خود را از استاد محمد قهرمان بیان کرد.
استاد سهیل محمودی
دیداری که جهانم را روشن کرد
او در ابتدای صحبتهایش، به محفل استاد محمود فرخ خراسانی گریزی زد تا خاطره اولین دیدارش را با استاد قهرمان بیان کند: «آنهایی که دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ مشهد را به یاد میآورند، میدانند یکی از محافل پرشور ادبی مشهد منزل مرحوم استاد محمود فرخ خراسانی بود و صبحهای جمعه مجلس شعر و انجمن شاعران خراسان در آنجا برگزار میشد. این جلسات از دورههای بعد از مشروطه شروع شده بود و تا همین اواخر هم ادامه داشت.
زمستان سال ۶۰ بود و من حدود بیستساله بودم. اولین باری بود که به این مجلس رفتم. آن جلسه، همان جلسهای بود که چند نفر را مسندنشین کرد. استاد قهرمان، استاد کمال، استاد صاحبکار و استاد غلامرضا قدوسی، پهلوانهای شعر خراسان و ایران بودند. در آن زمان اولین بار دیدن آن ابهت، آن شکوه و آن هیبت استاد قهرمان که با غزلهای صائبانه او آشنا بودیم، لذتی برای من و زندگیام داشت که هنوز لطف آن دیدار در جهانم روشنایی ایجاد میکند.»
یک عصر در منزل استاد قهرمان
استاد محمودی ادامه صحبتهایش را به سهشنبهای وصل میکند که همراه با استاد غلامرضا قدوسی به منزل استاد قهرمان رفتند و با جلسه ادبی که در منزل استاد برپا بود، آشنا شد: «عصری بود که اولینبار به دولتسرای استاد قهرمان رسیدیم. خوبانی مانند استاد باقرزاده بقا، استاد کمال صاحبکار و بزرگوارانی کنار هم جمع بودند و شعر میخواندند و اتفاقا دیدم این محفل خاص آن محفلی بوده است که صبحهای جمعه در منزل استاد فرخ برگزار میشد.»
سخن نیکوی دختر ملکالشعرای بهار درباره استاد
خاطره دیگر استاد محمودی برمیگردد به بزرگداشتی که در روز اول مهر و اوایل دهه ۹۰ به مناسبت تولد استاد قهرمان در تهران برگزار شد: «در آن شب شاعران و بزرگوارانی از عرصه ادب جمع بودند. آقای کیوان ساکت ساز میزدند، بنده سخن گفتم، برادرم ساعد باقری سخن گفتند، زنده یاد مشفق کاشانی سخن گفتند، دکتر کاخی سخن گفتند و یادم هست خانم چهرزاد بهار، کوچکترین دختر مرحوم ملکالشعرای بهار، با پسرش آمده بود که به نیکویی از استاد قهرمان سخن گفت. چاپ نخست ۲ مجلد دیوان اشعار ملکالشعرای بهار به همت استاد قهرمان انجام شده بود و خانم چهرزاد بهار از زحمات استاد قهرمان در دهه ۳۰ تشکر کرد.»
استاد سهیل محمودی با خواندن غزلی سخنانش را تمام کرد.
عمری به تنهایی جهان را زیرورو کردم
عمری خودم را هرکجا شد، جستوجو کردم
یک عمر گور آرزوهای خودم بودم
یک عمر شوخی نیست، ترک آرزو کردم
گفتی جهان آوازهای شاد میخواهد
دلتنگ بودم بیبهانه، هایوهو کردم
ترکیب بیهمتایی از اندوه و خوشحالی
لبخند بر لب، گریه پنهان در گلو کردم
یک عمر رویارو شدم با آینه اما
با یک کس دیگر خودم را روبهرو کردم
در گرمی بازار ایمانهای پوشالی
در خلوتی خودخواسته با خویش خو کردم
یک مرد بودم، یک مرد یک تنهای بیهمدرد
یک عمر با تنهایی خود گفتوگو کردم