صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بی سر و سامانی ترکه‌های سرخ ارغوان

  • کد خبر: ۵۴۶۴۶
  • ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۲
قدمت ارغوان بافی در «مایان وُسطی» به ۳۰۰ سال می‌رسد، اما برای حضور گردشگر هنوزجاذبه‌ای فراهم نشده است.
فاطمه خلخالی استاد  | شهرآرانیوز؛  اردیبهشت بسیاری از ما مشهدی‌ها رنگ و بوی ارغوان دارد. جایی در ذهن اردیبهشتی مان پر از گل‌های صورتی است. ماه دوم سال که می‌آید، این پا و آن پا می‌کنیم تا خودمان را در یکی از روز‌های سرخلوتی برسانیم به دشت ارغوان. زیبایی اش فقط به چشم ما نیامده، هر که دیده حظش را برده است. جز خراسان رضوی، استان‌های دیگری همچون خوزستان، لرستان، گیلان، کرمان و ایلام هم می‌دانند وقتی از زیبایی ارغوان می‌گوییم، از برگ‌هایی قلبی شکل حرف می‌زنیم و از انبوه گل‌های صورتی که پیش از رشد برگ‌ها بر تنه این درخت می‌نشینند.
 
درخت ارغوان می‌تواند تا ارتفاع ۱۲ متر نیز برسد، اما بیشتر به شکل درختچه دیده می‌شود، چون هرساله شاخه هایش را می‌چینند، شاخه‌هایی که قرمزرنگ است و محکم، و این یکی از تفاوت‌های ارغوان با دیگر درختچه‌های زینتی است. ما می‌بینیمش و به یاد شعر‌های شاعرانمان می‌افتیم، آنجا که حافظ گفته است: «ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد/ چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد» یا مولوی که می‌گوید: «تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون/ نک کش کشانت می‌برند أنا إلیه راجعون». صدای ابتهاج هم می‌آید: «ارغوان! شاخه هم خون جدا مانده من، آسمان تو چه رنگ است امروز؟»
 
روستاییان، اما ارغوان را که می‌بینند، فکر راه بردن زندگی شان می‌افتند. شاید چوب ارغوان برای آن‌ها پیش از اینکه زیبایی اش را به رخ بکشد، استقامت و محکم بودنش را یادآور می‌شود. چوب درختچه ارغوان سال‌ها میان انگشتانشان خم برداشته و زیر و رو بافته شده است تا سبد و زنبیل شود یا جاگلدانی و آب کش برنج یا جای نان. رویشگاه اصلی درخت ارغوان در خراسان، شهرستان طرقبه و شاندیز است و در این میان، روستای «مایان وسطی» بیشترین تعداد ارغوان باف را دارد. در حقیقت، هنر ارغوان بافی مهم‌ترین هویت این روستاست. اصالتی دیرینه دارد و نسل به نسل به مردمانش منتقل شده است. گفته می‌شود قدمت این هنر در این روستا به بیش از ۳۰۰ سال می‌رسد.
 
بر همین اساس است که اداره میراث فرهنگی و صنایع دستی طرقبه شاندیز در تکاپوی ثبت این روستا در فهرست روستا‌های ملی صنایع دستی است. گرچه زمستان فصل مناسبی برای بهره بردن از زیبایی درختچه ارغوان نیست، کار ارغوان بافی در این فصل از سال پررونق است، زیرا چیدن این درختچه از مهرماه آغاز می‌شود و تا انتهای سال ادامه دارد. مردم روستای مایان وسطی تابستان‌ها مشغول چیدن میوه هستند و زمستان‌ها سر به کار سبدبافی دارند. دلیل ما برای رفتن به این آبادی نشسته در دامنه بینالود و سرزدن به کارگاه‌های ارغوان بافی در یکی از روز‌های سرد پس از بارندگی، همین بود.

 

مثل همیشه پای دلال در میان است

حدود ۱۵ کیلومتر بعد از امامزادگان یاسر و ناصر به روستای مایان وسطی می‌رسیم. در یکی از کوچه‌های روستا به نام ارغوان توقف کوتاهی می‌کنیم و بعد، حبیب رضایی ما را به کارگاهش راهنمایی می‌کند. راه زیادی نیست، اما زمین خیس از باران دیشب و گل اندود است. از سرازیری که پایین می‌رویم، وارد حیاط کارگاه می‌شویم. اوضاع کمی درهم ریخته است. یک طرف حیاط، دسته دسته ترکه‌های ارغوان روی هم کوت شده اند. طرف چپ، نیمه یک آلاچیق بافته شده روی زمین قرار دارد. رضایی در کارگاهش را باز می‌کند. داخل تاریک است و نمونه‌هایی از انواع ارغوان بافی روی هم سوار شده اند. او می‌گوید، چون امروز خیلی هوا سرد است، همه دست از کار کشیده اند.
 
دست ازکارکشیدن در هوای سرد وقتی اتفاق می‌افتد که تو نمی‌توانی در سرما، محیط کارگاهت را گرم کنی، پنجه هایت چنگ می‌شوند و توان خم دادن به چوب سخت را نداری. دلیلش هم این است که روستای مایان وسطی هنوز گازکشی نشده است، مردم از نفت استفاده می‌کنند و باید ملاحظه سهمیه شان را بکنند.
 
رضایی نمونه‌های سبد، جاگلدانی، دم کش، زیر قابلمه‌ای و... را از داخل کارگاه بیرون می‌آورد. می‌گوید: «برای بعضی صنایع دستی، چوب را پوست می‌کنیم تا رنگش سفید بشود. برای این کار، باید اول چوب را در تانکر بجوشانیم، بعد پوست کنیم.»‌
 
 

می‌پرسیم: «بازار فروش محصولاتتان کجاست؟»

رضایی می‌گوید: «مشهد و شهرستان ها.»
 
 

خودتان فروشگاه دارید؟

نه، افرادی هستند که از ما می‌گیرند. اگر خودمان فروشگاه داشته باشیم، خیلی بهتر است. سودی که می‌خواهد دلال بخورد خودمان می‌خوریم، ولی نمی‌توانیم. سرمایه اش را نداریم. جایش را نداریم. الان این دم کش را تهران هم می‌فرستم. آلاچیق را با واسطه برای عراق هم می‌فرستیم.
 
بعد توضیح می‌دهد که قصد گرفتن وام داشته است. به اداره میراث فرهنگی و صنایع دستی درخواست داده. آن‌ها هم معرفی نامه به کمیته امداد نوشته اند: «ولی برای دادن وام، سخت می‌گیرند. بانک می‌گوید ۴۰ درصد وام را باید دستگاه بخری. می‌گویم اگر قرار باشد با دستگاه انجام شود که نمی‌شود صنایع دستی! دستگاه لازم کار ما فقط تانکر است که برای جوشاندن چوب استفاده می‌کنیم.»
 
 

به جز سرمایه‌ای که برای بازکردن فروشگاه لازم دارید، کارتان چقدر هزینه بردار است؟

چوب ارغوان را باید بخریم. پول کارگر هم می‌خواهد. همین تکه هفت هشت میلیون درمی آید (منظورش همان دسته‌های ترکه‌ای است که گوشه حیاط کوت شده اند).
 
 

ارغوان را کیلویی می‌خرید؟

به من می‌خریم. هر من ۱۲ تا ۱۵ هزار تومان.‌
می‌پرسیم محصولاتی که می‌بافند چند نوع است. حسین رضایی می‌گوید: «الان بیش از ۱۰۰ نوع داریم، اما بیشترین جنسی که مردم می‌خرند سبد و دم کش است و نُقلی.»


نقلی چیست؟

حسین آقا سبد کوچکی را که دیواره به نسبت بلندی دارد نشان می‌دهد و می‌گوید: «تویش نبات یا هدیه می‌گذارند، برای عروس می‌برند.»
 
 

شغل همه مردم روستا همین است؟

حبیب آقا می‌گوید: «همه شان.»
 
دختربچه‌ای از اتاق آن طرف حیاط بیرون می‌آید. حبیب آقا او را نشان می‌دهد و می‌گوید: «حتی بچه من ارغوان پاک می‌کند و یواش یواش، بافتنش را هم یاد می‌گیرد.»
 
پاک کردن یا تمیزکردن ارغوان به این صورت است که بعد از هرس کردن درخت، ترکه‌ها را دانه به دانه از شاخه اصلی جدا می‌کنند. گره‌های روی ترکه‌ها را با قیچی می‌زنند و صافش می‌کنند. بعد هم شاخه‌های ریز و درشت را از هم جدا می‌کنند. هرچه محصول کوچک‌تر باشد، شاخه‌های ظریف‌تر و باریک تری نیاز دارد.

روستای مایان وسطی ۷۰ خانوار دارد با جمعیتی بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ نفر که همه شان از ماه مهر تا نزدیک عیدمشغول چیدن ارغوان می‌شوند. چیدن ترکه‌های ارغوان را مرد‌ها انجام می‌دهند و پاک کردن آن را زن ها. ساختن لوازم کوچک مثل همان سبد‌های نقلی را زن‌ها انجام می‌دهند و کار‌های بزرگ‌تر را مردها.
 
حبیب رضایی این طور برایمان حساب کتاب می‌کند: «الان هر خانمی تمام وقت بنشیند سرکار، روزی ۲۰ تا از این نقلی‌ها می‌بافد که دانه‌ای ۴ هزار تومان است. ۲۰ تایش می‌شود ۸۰ هزار تومان. ۳۰ هزار تومانش پول ارغوان است و ۱۰ هزار تومان مزد پاک کردن. برایش حدود ۴۰ هزار تومان می‌ماند که با توجه به زحمتش، صرف ندارد.» به ظاهر، کار هرچه بزرگ‌تر باشد به صرفه‌تر است.


ایجاد اقامتگاه بوم گردی مهم‌تر است یا فروشگاهی برای عرضه؟

علیرضا جاوید مردی جاافتاده است که تازه از راه می‌رسد. او می‌گوید: «چوب ارغوان را جز مایان وسطی، مایان سفلی،  علیا و کلاته آهن هم دارند. در شهر‌های دیگر مثل اصفهان و کردستان هم درخت ارغوان هست، اما اصالت ارغوان بافی در روستای ما بیشتر است. افرادی هم که در طرقبه و مشهد ارغوان باف هستند اصالتشان مایانی است و رفته اند آنجا ساکن شده اند. در مایان علیا هم البته کمابیش ارغوان باف هست، اما کار آن‌ها فقط بافت دم کش و سردیگ است.»
 
باتوجه به همین اصالت ارغوان بافی در روستای مایان وسطی است که اداره میراث فرهنگی و صنایع دستی در تدارک است تا این آبادی را در زمره روستا‌های ملی صنایع دستی کشور به ثبت ملی برساند.
رضا شیخی، کارشناس صنایع دستی اداره میراث فرهنگی طرقبه شاندیز، که همراه ما در این گزارش حضور دارد، می‌گوید: «حدود ۸۰ درصد اهالی روستا زیر نظر میراث فرهنگی، کارت صنعتگری گرفته اند. عده‌ای از آن‌ها هم بیمه تأمین اجتماعی شده اند. ما در حال تکمیل پرونده هنر ارغوان بافی هستیم. از آنجا که ثبت ملی تیرماه هرسال انجام می‌شود، باید تا سال آینده صبر کنیم.»
 
علی اکبر احمدزاده، مدیر میراث فرهنگی طرقبه شاندیز، توضیح می‌دهد: «هماهنگی برای حضور هنرمندان ارغوان باف در نمایشگاه‌های داخلی و خارجی، برگزاری دوره‌های آموزشی، هماهنگی برای بیمه تأمین اجتماعی و بیمه روستایی و عشایری ارغوان بافان اقداماتی است که اداره میراث فرهنگی تاکنون برای روستاییان انجام داده است. جز این، اداره میراث فرهنگی بار‌ها کلاس آموزش ارغوان بافی در شهرستان طرقبه شاندیز برگزار کرده و به هنرجویان گواهی نامه آموزشی صنایع دستی داده است. تاکنون برای زندانیان کانون اصلاح و تربیت استان و هم چنین زندان مشهد هم آموزش ارغوان بافی با اعطای گواهی نامه برگزار کرده ایم.»

یکی از پیشنهاد‌های اداره میراث فرهنگی برای توسعه فعالیت هنرمندان ارغوان باف روستای مایان وسطی، تشکیل شرکت تعاونی روستایی و جلب حمایت‌های دولتی از جمله حمایت اداره منابع طبیعی برای برداشت قانونی شاخه‌های ارغوان است. چند نفر از خود روستاییان از جمله حسین باغبان نیز تصمیم دارند در روستا اقامتگاه بوم گردی تأسیس کنند. البته این کار یک تا ۲ سال طول خواهد کشید.
 
با توجه به اینکه روستای مایان به مشهد و طرقبه نزدیک است و هتل‌ها و مسافرخانه‌ها و اقامت‌های بوم گردی فراوانی برای گردشگران فراهم است، بهتر است روستای مایان به جای تلاش برای راه اندازی اقامتگاه بوم گردی، بر سامان دهی کارگاه‌های ارغوان بافی تمرکز کند. در حقیقت، محیطی را فراهم آورد که پای گردشگر را برای بازدید از کارگاه‌ها و هم چنین خرید مستقیم محصول، به این روستا باز کند، وضعیتی که اکنون آماده نیست. با این اقدام، دست دلال از میانه تولید و فروش کوتاه می‌شود و سود به دست خود تولیدکننده می‌رسد.


هرس هرساله باعث پرباری ارغوان می‌شود

حرف‌ها به میانه رسیده است و محمدرضا رضایی که روی پا بند نیست و معلوم است حرفی سر دلش مانده است شروع به صحبت می‌کند: «اول از همه، باید مشکل ما با اداره منابع طبیعی حل شود. بقیه کار‌ها از دست خودمان برمی آید. منابع طبیعی جلو کار ما را می‌گیرد. نمی‌گذارد درخت‌های ارغوان را بچینیم، درصورتی که این‌ها مال ملک خودمان است.» علیرضا جاوید در ادامه صحبت محمدرضا رضایی می‌گوید: «چون منابع طبیعی برداشت شاخه‌های ارغوان را محدود کرده است، مردم روستا دلسرد شده و دنبال سروسامان دادن به کارگاه‌ها هم نرفته اند.»
 
ما این موضوع را مطرح می‌کنیم که اداره منابع طبیعی با برداشت بی رویه مخالف است و برای نمونه، این آلاچیق‌ها با این حجم بزرگ و مقدار چوب زیادی که استفاده می‌کند، نه تنها صنایع دستی محسوب نمی‌شود، بلکه باعث مصرف بیش ازاندازه چوب ارغوان می‌شود.
 
علیرضا جاوید می‌گوید: «حرف شما قبول است، اما اگر چوب ارغوان ۲ سال زده نشود، خودبه خود درخت از بین می‌رود، چون هرچه این درخت پرتر شود، آب بیشتری لازم دارد و، چون آب باران برایش جواب گو نیست، خشک می‌شود. آن‌ها که می‌گویند ما برداشت بی رویه انجام می‌دهیم، اشتباه می‌کنند. آن‌ها می‌گویند اگر هرسال درخت‌ها را بزنید، گونه از بین می‌رود درحالی که برعکس است. هرسال باید چوب آن را بزنند. الان درخت ارغوان داریم که به سال چهارم نرسیده، از ریشه خشک شده است.»
 
جاوید با دست به کوه روبه رو اشاره می‌کند و نمونه خشک شده درختچه ارغوان را نشانمان می‌دهد.‌
 
 

می‌پرسیم: «ارغوان خودروست؟»

محمدرضا رضایی می‌گوید: «نه که خودرو نیست. پدران ما امسال که این درخت را می‌زدند، یکی از ترکه‌های آن را زیر خاک می‌کردند و رویش خاک می‌ریختند. این سال بعد ۲ بوته می‌شد، سال بعدش ۵ بوته و همین طور زیاد می‌شد.»
 
آن طور که از حرف‌های رضایی متوجه می‌شویم، منظورش همان قلمه زدن است. حبیب رضایی هم در ادامه می‌گوید: «تخمش هم شاید پاشیده می‌شده، اما فقط بعضی از این تخم‌ها می‌گرفته و جوانه می‌زده است. اصلش این است که این‌ها را کاشته اند.»


شما هم الان درخت می‌کارید؟

بله، بعضی‌ها تخمش را کاشته اند، بعضی‌ها هم ریشه اش را.
 
محمدرضا رضایی می‌گوید: «هر کسی نمی‌تواند این را به عمل بیاورد، چون فن کارش مال ماست. کار ما این است. پدرجد‌های ما یادمان داده اند.»
 
 
با اینکه روستاییان اصرار داشتند درخت ارغوان خودرو نیست، گفت وگوی پس از گزارش ما با یکی از مسئولان اداره منابع طبیعی، حاکی از این بود که ارغوان دراصل گونه‌ای خودروست که با قلمه زدن و بذرپاشیدن هم می‌توان آن را افزایش داد.
 
حبیب آقا می‌گوید: «استان اصفهان هم ارغوان کاشته. مرز باغ هایشان کاشته اند، اما کیفیت این را ندارد. آب می‌خورد می‌شکند. الان توی بولوار وکیل آباد هم کاشته اند. دست بزنی می‌شکند.»
 
جاوید سر حرف را می‌گیرد: «هرجا چوب ارغوان هست، بافنده اش هم هست: توی تهران، اصفهان، کردستان، اما آنجا بافنده کم است. ما چوب که کم می‌آوریم، از کردستان و اصفهان می‌خریم.»
 
همه این حرف‌ها نشان می‌دهد ارغوان بافی تا چه اندازه با زندگی مردم روستای مایان وسطی گره خورده است و جزو جدایی ناپذیر آن به حساب می‌آید. با این حال، روستاییان هنوز سر ابتدایی‌ترین نیاز‌ها و توقع هایشان مشکل دارند. مشکل نداشتن گاز را که به کناری بگذاریم، خیلی از آ ن‌ها هنوز بیمه نیستند. حبیب رضایی توضیح می‌دهد که چند سال پیش، مطابق قانون آن زمان، ارغوان بافان از طرف اداره صنایع دستی به اداره بیمه تأمین اجتماعی معرفی و بیمه می‌شدند، اما بعدتر این قانون لغو شد. به همین دلیل، اکنون خیلی‌ها بیمه نیستند. انگیزه‌ای هم ندارند که هنر دستشان را معرفی کنند.

 

هرچقدر بیشتر دل به کار بدهی کار ظریف‌تر می‌شود

سوز هوا و یک جا ایستادن ما دست و پایمان را سرما داده است. به حبیب آقا می‌گوییم ما را به کارگاهی ببرد که مشغول باشند و بتوانیم از نزدیک، ارغوان بافی را ببینیم. بعد از چند دقیقه پیاده روی، به منزل حبیب آقای شکسته می‌رسیم. زهرا باغبان، خانم خانه، ما را به اتاق بزرگی راهنمایی می‌کند که هم نشیمن است هم کارگاه. برای اینکه مصرف نفت را پایین بیاورند، خانه و کارگاه را یکی کرده اند.
 
پلاستیک بزرگی مانند یک روفرشی، بیشتر فضای اتاق را پوشانده است و حبیب آقا پشت به دیوار، روی پلاستیک نشسته است و دست به کار دارد. یک قیچی و یک میله آهنی کنار دستش است. این ۲ همه ابزاری هستند که برای ارغوان بافی لازم است. قبل از آمدن ما به خانه آقای شکسته، حسین باغبان هم به جمع ما اضافه شده بود. با رعایت فاصله اجتماعی، دقایقی در میان گرمای اتاق که بوی نفت می‌داد می‌نشینیم. معلوممان نمی‌شود حبیب آقا همیشه کم حرف است یا با ما سر حرف زدنش نمی‌آید.
 
هرچه هست، حسین باغبان جای او رشته کلام را دست می‌گیرد و می‌گوید: «ارغوان بافی زور بازو می‌خواهد. اگر موقع بافتن، زور دست نداشته باشی، کار ول می‌شود و قشنگ درنمی آید. عمرش هم کم می‌شود. باید گره کار محکم باشد. گره‌های مختلف برای کار‌های مختلف استفاده می‌شوند.»
 
دایره چوبی میان دستان حبیب آقا دارد هی بزرگ‌تر می‌شود. در اصطلاح، حبیب آقا دارد دور کار، دور می‌زند و یکی رو می‌بافد و یکی زیر. حالا پی آماده بافتن است. او شاخه‌ها را برمی دارد و به بدنه همان دایره فرو می‌کند و کارش را از سرمی گیرد. اگر چوبی وسط کار بشکند، جایش یکی دیگر می‌گذارند.
 
باغبان می‌گوید: «حاصل کار با توجه به تجربه بافنده فرق می‌کند. ظرافت کار باتجربه‌ها بیشتر است. به این هم بستگی دارد که چقدر دل به کار بدهی.» نمی‌توانیم منتظر بمانیم تا کار حبیب‌آقا به پایان برسد. با همه‌گیری کرونا، ماندن بیش از این جایز نیست. با اهالی خانه و روستاییان خداحافظی و به امید برگشتن در اردیبهشت مایان، آنجا را ترک می‌کنیم.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.