شیما سیدی | شهرآرانیوز؛ داستان این گفتوگو از یک رشته «استوری» (داستانهای کوتاه اینستاگرامی) شروع شد، استوریهای یک بلاگر پرطرف دار که خود را مشاور و مدرس در حوزه گردشگری معرفی کرده بود و میگفت قصد دارد دنبال کنندههای خود را به یک محوطه باستانی کمترشناخته شده در سیستان ببرد.
او به همراه یک راهنمای محلی راهی محوطه «تاسوکی» شد و از قضا برای دنبال کنندگانش سنگ تمام هم گذاشت! با اسکلتهای باستانی پازل ساخت، سفالها را با ترکیب دلخواهش روی زمین چید و خلاصه هر کاری به ذهنش میرسید برای جذب نظر مخاطبانش انجام داد.
به گمان این مشاور و مدرس، کارش ارزشمند و شاید نوعی خدمت (!) به منطقه محروم سیستان هم بود، اما بلافاصله بعد از انتشار این استوریها تعداد زیادی از دوستداران میراث فرهنگی به کار این استاد (!) ایراد گرفتند و مطالبی در اعتراض به او با عنوان «بلاگر تخریبگر» دست به دست کردند. تا جایی که او وادار به عذرخواهی شد و وزارت میراث فرهنگی و یگان حفاظت نیز که به نظر میرسید از ابتدا در جریان بودند و خودشان اجازه ورود او به این محوطه را داده بودند، مجبور به واکنش شدند. چندی بعد هم خبر دستگیری این فرد منتشر شد.
این خبر هم دوستداران میراث فرهنگی را راضی نکرد و جمعی از آنان با نوشتن نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه مبنی بر لزوم برخورد با خاطیان این ماجرا در وزارتخانه میراث فرهنگی، کارزاری به نام «پویش میراث مانا» راه انداختند تا با جمع آوری امضا تا حد امکان از وقوع رویدادهای مشابه جلوگیری کنند. تا کنون ۱۰۹۵ نفر این نامه را امضا کرده اند. اما آیا با این کارزارها و اعتراضها میتوان امیدوار بود که پس از این، بناهای تاریخی از شر تخریبگران دور بماند؟ آن هم زمانی که نه تنها مردم عادی که مشاوران و مدرس نماها از نحوه برخورد صحیح در محوطه باستانی بی اطلاع اند.
از آن سو، غارتگران و گنج یاب به دستها هم برای دستبرد زدن به تاریخ ایران از هیچ فرصتی دریغ ندارند. بگذارید داستان را از جایی دیگر و از زاویهای دیگر شروع کنیم، از خراسان، خطهای که دهها محوطه تاریخی ثبت شده و ثبت نشده دارد. کافی است به یکی از این محوطههای تاریخی قدم گذاشته باشید تا رد زخم جان سوز گنج یابها را در بوژان نیشابور، فرود کلات، گاه چناران و ... دیده باشید. با یکی از استادان بنام باستان شناسی استان که صحبت میکردیم، دلش خون بود از آگهیهای گنج یابی که بدون هیچ محدودیتی در ستون آگهیهای روزنامهها و در فضای مجازی به نمایش گذاشته میشود و اعتراضهایی که تاکنون هیچ نتیجهای نداشته است.
او آن قدر از تکرار این تراژدی به تنگ آمده است که امروز در جواب ما فقط میگوید: «دعا کنید خداوند یک هزارم از دغدغههای ارزی، ملکی، پولی و سیاسی مردم و مسئولان را فرهنگی و پاسداری از کیان ایران کند.» همین سرعت عمل تخریبگران در مقایسه با مسئولان است که باعث شده او جرئت نکند درباره یک محوطه تاریخی گران قدر که به گفته خودش به اندازه یک کتاب درباره آن اطلاعات دارد بنویسد و حتی از آن نام ببرد. البته وقتی برای بازدید از این محوطه رفتیم، متوجه شدیم ناشناخته ماندن هم سیاست چندان درستی نبوده است و غارتگران به قدر کافی به این محوطه نیز دستبرد زده اند.
شاید بتوان ادعا کرد حتی ناآگاهی مردم محلی از گنجی که در همسایگی شان وجود دارد باعث شده است آنان هم از این محوطه تاریخی حفاظت چندانی نکنند و خودشان هم تخریبگر شوند، چنان که یک کشاورز در همسایگی آن محوطه، در صحبت با ما میگفت از خاک این «تپه» برای پربار شدن محصولات کشاورزی استفاده میشود. نگرانی از وضعیت محوطههای باستانی خراسان در این وانفسای بی اطلاعی، بهانهای شد تا با دکتر میثم لباف خانیکی، استادیار رشته باستان شناسی دانشگاه تهران و سرپرست هیئت کاوش و گمانه زنی در محوطه تاریخی «بازه هور» مشهد، به گفتگو بنشینیم و از نگاه او داشته هایمان را رصد کنیم.
اولین سؤالی که با مشاهده رفتار بلاگر تخریبگر پیش میآید این است که در محوطههای باستانی باید چطور رفتار کنیم که آسیبی به آثار تاریخی وارد نکنیم.
محوطههای باستانی ۲ گروه اند: تعدادی دارای پرونده ثبت ملی هستند و برخی هنوز شناسایی و ثبت نشده اند. قوانینی در ارتباط با محوطههایی که ثبت ملی شده اند تدوین شده است که وزارتخانه میراث فرهنگی را موظف به حفاظت از آنها میکند.
بر اساس قانون، هرگونه آسیب به آثار باستانی در این محوطهها مجازات کیفری دارد. برای نمونه، یک تا ۱۰ سال حبس و جزای نقدی پیش بینی شده است، ولی در ارتباط با محوطههای ثبت نشده، همه چیز به وجدان و عرق ایرانی برمی گردد! اگر محوطهای تاکنون دور از چشم باستان شناسها و میراث فرهنگی بوده است، هر ایرانی موظف است آن را سند هویتی خودش تلقی کند و از رساندن هر گونه آسیبی به آن محوطه باستانی خودداری کند. در صورت مشاهده هر نوع ماده فرهنگی از جمله آثار تدفین، تزیینات معماری، اشیا، ابزار و تزیینات معماری نیز باید به نزدیکترین اداره میراث فرهنگی گزارش دهد تا در ارتباط با آنها مطالعات لازم صورت گیرد و پرونده ثبتی آن اثر تهیه شود. اما متأسفانه به دلیل آموزشهای ضعیف در این زمینه، بسیاری از مردم آگاهی لازم را در مواجهه با آثار و مواریث فرهنگی ندارند.
شما سرپرست ۲ گروه کاوش در خراسان بوده اید: یکی بازه هور و دیگری «ویران شهر». وضعیت محوطههای باستانی خراسان در چه حال است؟
البته طبیعتا انتظاری که ما باستان شناسها داریم هیچ وقت برآورده نمیشود و حفاظت آن چنان که باید و شاید در قبال آثار تاریخی و محوطههای باستانی صورت نمیگیرد. نه تنها در خراسان که در سراسر ایران داستان به همین شکل است.
اما خیلی هم نمیشود همه تقصیرها را به گردن وزارت میراث فرهنگی انداخت، چون در ایران وجب به وجب آثار تاریخی و محوطه باستانی هست و لازم است خود مردم به نوعی نگهبانان آثار تاریخی باشند؛ بنابراین فرهنگ سازی در این زمینه باید به جد صورت گیرد. مردم هر منطقه باید بدانند آثار و محوطههایی که در محدوده روستا، زمین کشاورزی یا حتی شهرشان قرار دارد ارزشش خیلی بیش از آن چیزی است که تحت عنوان دفینه و گنج مطرح میشود. حفظ این آثار میتواند در آیندهای نه چندان دور برایشان منافع اقتصادی به همراه داشته باشد. الان دیگر هر کسی میداند که تبدیل یک اثر باستانی به یک سایت موزه یا محلی برای جذب گردشگر، میتواند تبعات اقتصادی مبارکی داشته باشد.
پاسخ میراث در مقابل تخریبها معمولا از ۲ حرف فراتر نمیرود. اولین حرفشان این است که به اندازه کافی بودجه و نگهبان برای نگهداری از محوطههای باستانی ندارند. با نگاهی به ردیف بودجه، میتوانیم بگوییم این حرف تا اندازهای درست است. مقصر جلوه دادن مردم ناآگاه و سایر نهادهایی که فرهنگ استفاده از بناهای تاریخی را ندارند هم دومین پاسخ میراث در مقابل تخریب هاست! در این شرایط، چاره کار چیست؟ تا کی میتوانیم با همین فرمان پیش برویم و شاهد تکرار تخریبها باشیم؟
بله، این معضلی است که وجود دارد. البته عذر موجهی نیست. متأسفانه بودجههای اختصاص یافته به میراث فرهنگی معمولا کفاف حفاظت از همه محوطهها را نمیدهد، ولی میشود با فرهنگ سازی، بدون صرف هزینهای چندان، بناهای تاریخی را از گزند تخریبها مصون داشت. به ویژه رسانهها در این راه نقش زیادی ایفا میکنند. از جمله در همین واقعه اخیر، دیدید که رسانهها و فضای مجازی توانستند آن فرد را به عذرخواهی وادارند و کمترین نتیجهای که داشت این است که از این پس، آن شخص و کسانی که در جریان این قضیه هستند مرتکب چنین خطایی نخواهند شد. فرهنگ سازی و آگاه سازی مردم فرایندی طولانی و زمان بر است. تنها راه چاره این است که صبر کنیم و با غیرت و حمیت بیشتری به این قضیه اقدام کنیم.
به تازگی کارزاری در فضای مجازی از سوی دوستداران میراث فرهنگی علیه وزارتخانه میراث فرهنگی راه افتاده است. فکر میکنید چنین کارزارهایی میتواند مؤثر باشد؟
من با این موافقم که باید میراث فرهنگی همت و تلاش جدی تری در قبال آثار تاریخی به کار گیرد، ولی باز برمی گردم به پاسخ پیش که آن قدر آثار تاریخی ایران زیاد است که اجرای این کار در عمل راحت نیست. ما در همین خراسان شهرهایی داریم که در باغچه حیاط خانهها به آثار باستانی برخورد میکنید و به واقع میراث فرهنگی نمیتواند برای پایش و حفاظت همه آثار باستانی ایران کاری بکند. این به دلیل تراکم آثاری است که در فلات ایران وجود دارد. به هر حال، باید یگان حفاظت میراث فرهنگی جدیت بیشتری به خرج دهد، ولی باز هم روی قضیه فرهنگ سازی عمومی، فعالیتهای رسانهای و فعالیت انجمنهای مردمی تأکید دارم.
برخی چاره حل مشکل تخریب محوطههای باستانی را تبدیل آنها به سایت موزه و پارک باستان شناسی میدانند تا با حضور کنترل شده گردشگر، مانع سوءاستفاده غارتگران شوند. هم چنین با درآمدزایی از طریق فروش بلیت، به حفاظت از این محوطهها کمک شود. این دیدگاه درست است؟
حقیقت این است که بنده در شرایط فعلی موافق پارک باستان شناسی نیستم، چون حضور گردشگر در سایتهای باستانی، نتیجهای جز تخریب و فرسایش یک محوطه باستانی و اثر تاریخی در پی ندارد. این کار زمانی ممکن میشود که زیرساختها قوی و اصولی باشد و مراحل تبدیل یک محوطه باستانی به یک سایت موزه حساب شده و علمی صورت گرفته باشد. بدون انجام این کارها ایجاد پارک باستان شناسی به شکلی که در کشورهای پیشرفته هست، در ایران و برای شرایط فعلی کشور ما نتیجهای جز تخریب محوطههای باستانی ندارد. باید به راههای جایگزین فکر کنیم. اکنون در ایران باید سایتهای باستانی را شناسایی، حفاظت و پایش کنیم.
شاید بتوان ایده پارک باستان شناسی در ایران را با طراحی و بازآفرینی ماکت آثار و محوطههای تاریخی با استفاده از دکور و مواد امروزی دنبال کرد، به گونهای که شرایطی مشابه محوطههای تاریخی ایجاد شود. نه اینکه از پدیدهها و اشیای تاریخی استفاده شود، بلکه ساختار برای نمونه یک تپه باستان شناختی بازسازی شود و در آن، لایه نگاری آموزش داده شود. میتوان با کمک مواد جدید، امکانات چندرسانهای و ابزارهای جدید فناوری مثل VR این ایده را عملی کرد.
فضای بازسازی شده با متریال امروزی به شکل پارک باستان شناسی شاید برای کودکان و نوجوانان جذاب باشد، اما بعید به نظر میرسد بتواند نظر علاقهمندان به تاریخ را هم جلب کند. با این حساب، مانور دادن روی سایت موزه به نظر منطقیتر از پارک باستان شناسی میرسد.
بله سایت موزه با تعریف پارک باستان شناسی فرق دارد. در تعریف پارک باستان شناسی، بازدیدکننده میتواند با مواد، مصالح و وسایل آزمایشگاهی تعامل فیزیکی داشته باشند، اما در سایت موزهها این امکان وجود ندارد. بازدیدکننده یک سایت موزه به هیچ وجه مجاز نیست به چیزی دست بزند. برای بازدید از سایت موزه، در دنیا مرسوم است که مسیر بازدید تدارک دیده شود. قسمتهایی که به خواناسازی نیاز دارد باید با اصول حساب شده مرمت و باززنده سازی شود.
در خراسان کدام محوطهها ظرفیت تبدیل شدن به سایت موزه باستان شناسی را دارند؟
اکنون در خراسان سایتهایی مثل شادیاخ، بندیان و تا اندازهای هم سنگ بست به سایت موزه تبدیل شده اند، ولی یکی از بهترین و مناسبترین اهداف برای سایت موزه محوطه تاریخی «بازه هور» در نزدیکی مشهد است که یکی از کم نظیرترین محوطههای باستانی ایران محسوب میشود، چون همه شاخصهها و عناصر یک سایت تاریخی را دارد. تنها محوطه خراسان است که توالی فرهنگی از دوره اشکانی تا اوایل اسلام در آن وجود دارد، ولی متأسفانه توجه چندانی به آن نشده است. امیدواریم این بی مهریها به آن کنار رود و آنجا هم بتواند به سایت موزههای خراسان و ایران اضافه شود، چون ظرفیت کافی را هم برای مطالعه و پژوهش و هم جذب گردشگر دارد.
اکنون کاوش در بازه هور متوقف شده است؟
بله، فعلا متوقف است. ما کارگاههای کاوش را کاملا پوشش داده ایم. اکنون با همت انجمنهای میراث فرهنگی که در روستای رباط سفید تشکیل شده است از آنجا حفاظت میشود. البته امیدواریم یگان حفاظت استان هم از حفاظت از این محوطه مهم تاریخی و جهانی غافل نشود.