صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نقد و نظر درباره «سووشون» اثر جدید همایون شجریان در گفتگو با محمد حقگو و علیرضا بدیع

  • کد خبر: ۵۷۰۰۱
  • ۰۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۱
  • ۱
برای نگاه دقیق‌تر به قطعه «سووشون» با علی‌رضا بدیع شاعر و غزل‌سرای معاصر خراسانی و محمد حقگو موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز خراسانی درباره ویژگی‌های شعر و موسیقی این اثر گفتگو کرده ایم که در ادامه می‌خوانید.
لیلا کوچک‌زاده  | شهرآرانیوز - چند روز پس از آن دست‌خط طلایی، نقش‌شده بر مزار اسطوره موسیقی ایران و هدیه به مردم، همایون شجریان هم به دل‌های سوگواری که عزیزی را از دست داده‌اند، هدیه دیگری تقدیم کرد. او با رونمایی از قطعه «سووشون» در صفحه شخصی خود که علاوه بر اشاره‌های تاریخی و ادبی، عبارت آشنای «جان پدر کجاستی» را تکرار می‌کرد، تحسین‌برانگیز شد و بار روانی، عاطفی بسیاری ایجاد کرد. گرچه پس از انتشار این قطعه، منتقدان بر این باور بودند که سوگ، بر همایون سایه انداخته و تا روز‌های اوجش فاصله دارد و این قطعه را با توجه به اشراف او به شعر و موسیقی، در حد همایون ندانستند. قطعه «سووشون» با موسیقی تهمورس پورناظری، شعر پوریا سوری، تک‌نوازی کمانچه سهراب پورناظری و هم‌آوایی سحر محمدی و دنیا کمالی و با آواز همایون شجریان، ساخته شده است. برای نگاه دقیق‌تر به قطعه «سووشون» با علی‌رضا بدیع شاعر و غزل‌سرای معاصر خراسانی و محمد حقگو موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز خراسانی درباره ویژگی‌های شعر و موسیقی این اثر گفتگو کرده ایم که در ادامه می‌خوانید.


 
 

بدون تنظیم در آهنگ‌سازی

محمد حقگو در مقام موسیقی‌دان و آهنگ‌ساز، همایون شجریان را خواننده‌ای پرتکنیک، بااحساس و توانمند می‌داند که حتی اگر آواز ایرانی را بدون تمرین و بدون ارکستر بخواند، بازهم تأثیرگذار است. اما به نظر او قطعه «سووشون» در سطح همایون نیست.
 
او می‌گوید: سطح این کار، هنری و بحث‌کردنی نیست، در این قطعه با غمی رو‌به‌رو هستیم که سعی می‌کند موقعیت دوگانه فوت استاد شجریان و کلام «جان پدر کجاستی» را که اشاره به حادثه کابل دارد، با نهایت سوزوگداز بیرون بکشد. در حالی که چیزی به عنوان تنظیم در آهنگ‌سازی آن وجود ندارد و از نظر سطح هنری، آن را باید مانند فیلمی خوب در صنعت بالیوود در نظر گرفت.
 
این نوازنده سنتور در ادامه اضافه می‌کند: بیش از نیم قرن از ترانه‌ای مانند «مرغ سحر» یا «رویای هستی» استاد بنان گذشته است و مردمی که آن ترانه‌ها را گوش می‌کردند در آن سطح از موسیقی ایرانی قرار می‌گرفتند و حالا اگر قطعه‌ای مانند «سووشون»، بین مردم اقبال دارد که همین‌طور است، باید آن را غروبی بر موسیقی دانست. به گفته حقگو این موضوع به این برمی‌گردد که تولیدات موسیقی امروز، سخیف و سطح پایین شده است و درنتیجه این کار به عنوان کار خوب در نظر گرفته می‌شود. چون مابه‌ازای آن را نداریم.


همایون در نقد همایون

این آهنگ‌ساز خراسانی با بیان اینکه اگر قرار باشد کسی به همایون شجریان نقدی کند، آن شخص خود شجریان است، می‌گوید: همایون در موسیقی متخصص است. شعر را می‌شناسد و بی‌گمان، متوجه ایراد‌ها هست و تلاشش را کرده با تکنیک، کاستی‌های این قطعه را برطرف کند. اما از همایون که او را و آثارش را شاهکار می‌دانیم، انتظار کار‌های بسیار بهتری داریم.
 
او در ادامه اضافه می‌کند: هنرمند باید در جایگاهی بالاتر از خواست مردم قرار بگیرد و مردم را به سمت آثار مطلوب هنری هدایت کند و در طول تاریخ سلیقه آن‌ها را ارتقا بدهد تا مردم آرام آرام خود را با آن سلیقه فاخر انطباق بدهند. مرحوم پیرنیا در برنامه گل‌ها اساسا موسیقی ایرانی را برای مردم ایران ترجمه کرد و موجب درک زیبایی‌های موسیقی ایرانی شد و مردم را به سمت آن کشاند. اما آن نگاه دیگر وجود ندارد و هنرمند خودش را در معرض انتقاد گروهی جامعه قرار نمی‌دهد و متأسفانه زمانه ما طوری شده است که هنر ابزاری برای اقتصاد شده و بیشتر جنبه‌های فروش کار مطرح است.


تصنیفی با زبان کهنه

«همایون شجریان با تلفیق دو حادثه کار پسندیده‌ای کرده که نشان از دغدغه اجتماعی او دارد و این عالی است. اما از نظر ملودی قطعا این کار پایین‌تر از کار‌های مشترک دیگر همایون و پورناظری قرار می‌گیرد. کاری که در آن حرکت و تنوع ملودی نیست و هیجانی در شنونده ایجاد نمی‌کند» علی‌رضا بدیع در ابتدا نقبی به موسیقی کار می‌زند و سپس شعر این قطعه را تصنیفی سست و نازل می‌داند که زبان آن کهنه، ملال‌آور و کلیشه‌ای و خسته‌کننده است و حتی جا‌هایی بی‌معناست.
 
این شاعر خراسانی درباره کهنگی زبان این شعر، توضیح می‌دهد: شاعر سروده، «دیده ز اشک خون کنم» یا «سوی من آ که خسته‌ام». در فضای موسیقی امروز، دیگر کسی حرف اضافه «ز» را به کار نمی‌برد و آخرین استفاده از آن به غزل‌های کلاسیک دهه هفتاد و هشتاد برمی‌گردد. همچنین درباره فعل «آ»، یعنی آوردن بن مضارع بدون پیشوند «ب»، در ترانه امروز این بهره معمول نیست و در ادبیات کلاسیک، سابقه دارد.


بی‌توجه به محتوا، دربند قافیه

به گفته این غزل‌سرای معاصر، در این تصنیف، کلمات، کلیشه‌ای، واکس‌خورده و نخ‌نما هستند و حتی یک کلمه امروزی به‌جز «سووشون» که البته آن هم به آیینی قدیمی اشاره دارد، دیده نمی‌شود. کلمه‌ای خوش‌رنگ و لعاب که دلمان به بودنش خوش باشد.
 
او به بی‌معنا بودن بعضی از عبارت‌ها نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: «شعر به خون نشسته‌ام- ساز دل شکسته‌ام- سوی من آ که خسته‌ام» خوب این عبارت‌ها دو حالت معنایی دارد. شعر به خون نشسته هستم، ساز دل شکسته هستم، ولی وقتی ناگهان شاعر می‌گوید سوی من آ که خسته هستم، این‌ها باهم ارتباط معنایی پیدا نمی‌کنند و معنا گسسته می‌شود. در حالت دوم نیز این‌گونه می‌توان خواند که شعر به خون نشستهِ من، ساز دل شکستهِ من، سوی من آ که خسته هستم. اگر این‌گونه نیز بخوانیم، شعر از نظر معنایی دچار مشکل و پریشانی می‌شود؛ بنابراین به نظر می‌رسد شاعر فقط می‌خواسته، خسته و شکسته و نشسته را با هم قافیه کند که به این ترکیب‌های بی‌معنا دست زده است و این فقط قافیه است که شاعر را به دنبال خود می‌کشد.
 
بدیع درباره عبارت «داغ تو را جنون کنم» نیز می‌گوید: منظور شاعر این است که داغ تو مرا مجنون کرده است، اما این بیت، به لحاظ دستوری دچار مشکل است و اگر شاعر می‌گفت داغ تو را شعر کنم یا نظم کنم یا داستان کنم، از نظر معنا پذیرفتنی بود و همه این‌ها نشان از بی‌توجهی شاعر به محتوای شعر دارد.
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
منتقد
۰۳:۳۶ - ۱۴۰۰/۱۰/۱۶
واقعا استاد علیرضا قربانی خیلی بهتر از همایون شجریانه