نمایشگاه «تمثال» آثار هستی انجامروز در نگارخانه آذرنور شامل تجربیات خلاقانه هنرمند جوانی است که اگر راه را گم نکند و دلسرد نشود، بعدها از او بیشتر خواهیم شنید. این ضیافت تماشا شامل مجموعه پرترههایی است که انجامروز نقش زده است. پرترههایی که در آنها سعی شده است تا ابعاد جدیدی داشته باشند.
امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - اینکه آدم تصمیم بگیرد برود دماوند را فتح بکند به تنهایی باعث فتح دماوند نمیشود. ملزوماتی باید تهیه بشود و از موانعی باید رد بشود. تازه در آن صورت هم رسیدن به قله صددرصد تضمین شده نیست و ممکن است که در راه هزار طور مسئله پیش بیاید. اوضاع هوا خراب باشد، کوه ریزش کرده باشد، راه گم بشود و از همه مهمتر ممکن است هزار نفر حرفهای بیربط بزنند که «رسیدن به قله کار هرکسی نیست و چنان و چنین است» و آدم دلسرد بشود. یا ممکن است که کسانی هم پیدا بشوند که امید الکی بدهند و باعث بشوند که آن بنده خدا با سر به دره بیفتد. جرئت و جسارتی که قبلتر در موردش حرف زدم، قسمت عمدهاش برمیگردد به تحمل شکست داشتن و چشیدن طعم تلخ ناکامی. اینهایی که عرض کردم را خودتان بهتر از من میدانید. ولی آدمی که اولین قدم را برمیدارد، نصف راه را رفته است.
من از کوهنوردی مثال آوردم، چون دقیقا مثل زندگی است. مثل خیلی از چیزهای دیگر که شبیه به زندگی هستند. مثل هنر نقاشی، که برای بعضی نقاشان موفق، نه مثل زندگی که خود زندگی است. ولی همان آدمها هم از نقطهای شروع کردهاند. نقطهای که پر از آزمودن و تجربه کردن و خلاقیت است. نقطهای که الان «هستی انجامروز» به ظاهر روی آن ایستاده است.
نمایشگاه «تمثال» آثار هنرمند یاد شده در نگارخانه آذرنور پر شده از این تجربیات خلاقانه هنرمند جوانی که اگر راه را گم نکند و دلسرد نشود، بعدها از او بیشتر خواهیم شنید. این ضیافت تماشا شامل مجموعه پرترههایی است که انجامروز نقش زده است. پرترههایی که در آنها سعی شده است تا ابعاد جدیدی داشته باشند. با اینکه آثار از نظر ساختاری پیرو سبک رئالیسم و گاهی هایپررئال هستند و هنرمند تمام اصول و قواعد چهرهها را به خوبی و در حد کمال رعایت کرده است، ولی با اینحال، سعی کرده تقریبا در تمام آثار، پا را از سبک و سیاق معمول فراتر بگذارد و شیوه جدیدی را آزمایش کند.
از ضربههای بیهدف و نامنظم قلممو با استفاده از رنگهای متضاد در کنار چهرههای دقیقش گرفته تا پرترههای پر از جزییات در مقابل خطوط صاف و بدون ذرهای اعوجاج و حاشیه قابها. همه اینها نشان از خواست نقاش به فراتر رفتن از چهرهها در آثارش دارد. خطهای قدرتمند و فیگورهای دقیق، در حاشیه؛ رنگگذاری نکردن برخی آثار و رعایت نکردن ترکیببندی در برخی نقشهای دیگر، تلاش دیگر او برای بیرون رفتن از قاب چهرهها و شخصیتها، در تابلوهاست. ولی انگار ترسش به او اجازه نمیدهد تا قواعد را به کلی زیر پا بگذارد. شاید هراس از قضاوت شدن و اطلاعات کافی نداشتن به سبک و سیاقش، مثل ترمزی عمل میکند و نمیگذارد از جایی جلوتر برود.
ولی در معدود آثاری که از بندهای ذهنی خودش رها میشود و از این سرعتگیر رد میشود! مخاطب را به شدت غافلگیر میکند. تا جاییکه فکر میکند که این نقشها مربوط به نقاش دیگری است. تناقض در آثار این هنرمند، نشان میدهد باید هنوز تجربه کسب کند. تا پیدا کردن خودش راه طولانیای در پیش دارد. به هرحال پیشنهاد میکنم حتما سری به نگارخانه دوستداشتنی آذرنور بزنید و از قدرت قلم و شباهتهای جالب شخصیتهای آثار انجامروز، لذت ببرید.