این روزها که فصل فعالیتهای انتخاباتی است، آقایان نامزدهای انتخابات هرکدام بهتناسب وعدههایی میدهند که در جای خود درخور توجه است، اما دریغ از پرداختن ریشهای به مشکلات اساسی جامعه ایران. اجازه دهید عینیتر حرف بزنیم. بسیاری از نامزدها مسابقه گذاشتهاند که فلان قدر یارانه یا وام میدهند و... درحالیکه این موارد در برابر مشکلات ریشهای کشور ازجمله آموزش، بی اهمیت است. ضربالمثل مشهوری است که یکنفر میگوید برای کمک به افراد فقیر ماهی میدهم؛ دیگری میگوید بهتر است تور و قلاب بدهی، خودش ماهی را صید خواهد کرد؛ سومی میگوید بهتر است آموزش ماهیگیری بدهی، او خودش بقیه ملزومات را تهیه خواهد کرد و تا آخر عمر درآمدش تأمین میشود. حالا قضیه ایران همین است.
بهتازگی دیدم که در گزارشی آمده است دهک دهم و بالای جامعه ایران ۶۰ برابر دهک اول صرف هزینه آموزش خانواده میکند. این تفاوت مشابه تفاوت در هزینه خوراک نیست. اگر دهک اول بتواند ۲۵۰۰ کالری روزانه خود را تأمین کند، دیگر چندان مهم نیست که دهک دهم چندبرابر دهک اول صرف غذا میکند، زیرا کالری موردنیاز آنان تأمین شده است و همین کافی است. اما این مسئله درباره آموزش فرق میکند؛ هرچه بیشتر برای آموزش هزینه شود، در آینده بازدهی فرد را افزایش میدهد. بهعنوان یک تجربه شخصی، هرچه صرف آموزش فرزندانم کردهام، امروز شاهد بازدهی مناسب آن هستم. هزینه آموزش، سرمایهگذاری با بازدهی خوب است.
نامزدهای گوناگون انتخابات باید پاسخ دهند که چه برنامهای برای حذف نابرابریهای آموزش ابتدایی و متوسطه و دانشگاهی دارند. این بهمراتب مهمتر از مسئله پرداخت فلان قدر یارانهای است که پس از مدتی بهدلیل تورم بیارزش خواهد شد.
بهرهمندی کافی و مؤثر از آموزش برای همگان دستکم ۳ اثر مهم دارد. نخست اینکه بسیاری از استعدادهای درخشان و ناشناخته را به ظهور میرساند؛ استعدادهایی که اگر آموزش نبینند، شناخته نخواهند شد. ممکن است من برای آموزش فرزندانم هزینه کنم که استعدادشان را بهفعلیت درآورند، اما کسی که این سرمایه را نتواند تأمین کند، بهطور طبیعی استعداد فرزندان او ظاهر نخواهد شد و این نهفقط بهزیان آن خانواده و فرد است، بلکه مهمتر از همه بهزیان کشور است. در دنیا نیز بسیاری از افراد بااستعداد و نخبه از میان فرزندان همین طبقات برخاستهاند که خانواده آنان بهتنهایی قادر نبودهاند هزینه آموزش فرزندانشان را تأمین کنند؛ بنابراین حکومت باید بهنمایندگی از مردم عهدهدار آموزش عمومی شود تا این استعدادهای درخشان شناخته و معرفی شوند.
نکته دوم و دیگر این است که آموزش مهمترین رکن در کاهش نابرابری است. یک راه اصلی و کارآمد برای ارتقای یک جوان از خانواده فقیر به طبقات متوسط و بالای جامعه، آموزش است. هرچه نابرابری در خدمات آموزشی بیشتر باشد، آینده آن جامعه نابرابرتر خواهد بود و برعکس.
سوم اینکه آموزش همگانی یک کارکرد مهم دیگر هم دارد و آن حفظ حداقلهای فرهنگی و اجتماعی در جامعه است. جامعهای که تعداد زیادی از جوانان آن از فقر آموزشی در رنج باشند، جامعه سالمی نخواهد بود و فساد و جرم در آن روبهفزونی خواهد بود؛ بنابراین نامزدهای ریاستجمهوری باید روشن و صریح برنامه خود را درباره نابرابری آموزشی بیان کنند. در وضعیت کنونی بخش بزرگی از رتبههای بالای کنکور مربوط به طبقات بالای جامعه است و این عامل تشدید نابرابری است.
البته آنچه گفته شد، آموزش بهمعنای واقعی است، نه مدرکگرایی مبتذلی که اکنون در جامعه ایران رواج یافته است.