در خبر آمده است: «۳۴نفر از دستگیرشدگان و متخلفان حوادث چهارشنبهسوری گذشته، در قالب طرحی با عنوان طرح پیشگیرانه معاونت امور اجتماعی و پیشگیری از جرم دادسرای عمومی و انقلاب خراسانرضوی در شهر گردانده و به برخی محلههایی که در آن ترقه و نارنجک زده بودند، برده شدند.»
همواره دو ابهام درباره این رفتار مطرح شده است. اول مبنای قانونی آن است. این رفتار فارغ از آثار بدی که میتواند داشته باشد، نوعی مجازات است. مجازاتی که بهیقین باید براساس قانون و بهدست مرجع صلاحیتدار تعیین و اجرا شود. متأسفانه تاکنون مراجع مسئول توضیح روشنی درباره این پرسش ساده ندادهاند. برای هر نهادی وظایفی تعیین شده است، اما این وظایف در چارچوب قانون است؛ بنابراین حتی اگر این نحوه رفتار خیلی خوب و اثربخش هم باشد، باید مبتنی بر قوانین موضوعه صورت گیرد و این حق جامعه است که بداند براساس کدام قانون و اختیاری چنین رفتاری میکند.
دومی قدری پیچیده و تحلیلی است. البته پرسش دوم هنگامی مطرح میشود که پاسخ به پرسش اول قانعکننده باشد. اگر نیست که پرسش دوم مطرح نمیشود، اما اگر باشد، بازهم جای سؤال است که آیا چنین رفتاری مفید است یا خیر. پاسخ به این پرسش را نمیتوان به سلیقه مجریان تقلیل داد. در حقیقت، هدف مجریان کاهش جرم و عبرتآموزی است. این هدف باید محقق و بهصورت عینی ثابت شود و مجری حق ندارد براساس درک شخصی خود معتقد به مفیدبودن آن شود، زیرا سنجش این ادعا که آیا این سیاست مفید است یا خیر، در صلاحیت کارشناسان دیگر است.
اگر دراینزمینه مطالعهای انجام شده است، باید در اختیار همگان قرار گیرد. توجه کنیم که مسئله مجازات دقیقا مرتبط با برداشت و احساس مردم از آن است. اگر مردم مجازاتی را عادلانه ندانند، در برابر آن موضعگیری میکنند و آن مجازات اثربخشی نخواهد داشت. یکی از علل بیاثری مجازات فعالان سیاسی و رسانهای، همین برداشت مردم است. تاکنون هیچ توضیح و گزارش روشن و مقبول علمی درباره آثار مثبت و منفی این رفتارها ارائه نشده است یا دستکم بنده ندیدهام. برای هر مجازاتی باید پیوستهای اثرگذاری و اجتماعی داشت. زمانی گمان میشد اگر دست یک دزد قطع شود، دزدی تمام خواهد شد.
اکنون معلوم است که با افزایش مجازاتها لزوما مشکلی حل نمیشود، زیرا حساسیت برخی مجرمان به میزان مجازات از میان رفته است. اینهمه مجرمان بهعنوان راننده تاکسیهای شخصی آدمربایی و زنان را آزار و اذیت میکنند و بسیاری از آنان هم دستگیر و حتی اعدام میشوند، اما از شدت این جرم کاسته نشده است. اینک چگونه به خود اجازه میدهیم چند جوان را بهعنوان رعایتنکردن مقررات در چهارشنبهسوری بازداشت کنیم و به خیابانگردی ببریم؟ چه کسی قرار است از این رفتار درس بگیرد؟ جوان تحقیرشده، مثل کوه آتشفشان خاموشی است که در زمان مناسب فعال میشود و هرچه را جلو خود میبیند، ویران میکند.
بنده نمیخواهم بگویم این کار را انجام ندهید، اما آیا این حق مردم نیست که از پاسخ دو پرسش مطرح در این یادداشت، آگاه شوند؟