صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درنگی بر زندگی و مرگ ارنست همینگوی در آستانه سال‌مرگش

  • کد خبر: ۷۲۵۵۶
  • ۱۱ تير ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۰
بیست‌ویکم ماه ژوئیه هر سال، شهر کیوست ایالت فلوریدا در آمریکا میزبان دویست پیرمرد با ریش و سبیل سفید می‌شود. آن‌ها بدل‌های نویسنده نامی، ارنست همینگوی (۱۹۶۱ - ۱۸۹۹)، هستند که شباهت ذاتی یا ساختگی یا همسانی ظاهری آمیخته از واقعیت و جعل خود را با نویسنده فقید در یکی از پاتوق‌های او به نمایش می‌گذارند.

احسان برجسته | شهرآرانیوز  - بیست‌ویکم ماه ژوئیه هر سال، شهر کیوست ایالت فلوریدا در آمریکا میزبان دویست پیرمرد با ریش و سبیل سفید می‌شود. آن‌ها بدل‌های نویسنده نامی، ارنست همینگوی (۱۹۶۱ - ۱۸۹۹)، هستند که شباهت ذاتی یا ساختگی یا همسانی ظاهری آمیخته از واقعیت و جعل خود را با نویسنده فقید در یکی از پاتوق‌های او به نمایش می‌گذارند.

 

این روز، سالگرد تولد پاپا همینگوی و اساسا ژوئیه، ماهی است که سرگذشت او به آن گره خورده است، چرا که مرگ مرموز او نیز در همین ماه خبرساز شد. جمعه پیش‌رو در تقویم میلادی برابر با دوم ژوئیه و سال‌مرگ خالق «پیرمرد و دریا» است. نویسنده‌ای با زندگی پرماجرا و پرتنش که همین فراز و نشیب‌ها می‌تواند در پایان یافتن قصه همینگوی مؤثر باشد. در این یادداشت، می‌کوشیم نمایی کلی از این وضعیت به دست دهیم.


ارنست در ایالت ایلینوی آمریکا زاده شد. او فرزند زوجی بافرهنگ و بسیار مذهبی بود که از پدر علاقه به شکار و ماهی‌گیری و قایق‌رانی و ماجراجویی و از مادر شم هنری و هیبت و خودخواهی خود را به ارث برده بود.

 

آشنایی ارنست در هفده سالگی با خواهر و برادری که یکی‌شان بعد‌ها همسر جان دوس پاسوس – دیگر نویسنده معروف آمریکایی – شد، میان او و باور‌های عقیدتی والدینش فاصله‌ای ژرف انداخت. در آغاز جوانی به عنوان راننده آمبولانس در جنگ جهانی اول در اروپا حضور پیدا کرد و بعد، مدتی را در کشورش به بیکارگی گذراند. در این میان با سرزنش‌های مادرش روبه‌رو شد و اساسا رابطه‌اش با مادر و خواهر شکرآب بود. حتی مرگ خودخواسته پدرش، دکتر همینگوی، را گردن مادر انداخت، اگرچه قضیه، رنج و نگرانی پزشکی از بیماری لاعلاج خود بود. ارنست جوان مدتی خبرنگاری کرد و زمانی در پاریس هم‌پیاله روشنفکران شهیر زمانه مانند فور مدکس فورد و حامیانش گرترود استاین و ازرا پاوند و اسکات فیتزجرالد شد.

 

همینگوی سفر‌های بسیاری کرد از جمله به اسپانیا در ماجرای جنگ داخلی این کشور یا کوبا که زمانی سرزمینی برای خوش‌گذرانی او شد. او ۴ بار ازدواج کرد تا نام ۴ زن از جمله خبرنگاری باهوش به نام مارتا گلهورن در سیاهه زندگی مشترکش ثبت شود. سال‌های پایانی زیست همینگوی اندوه‌بار و تکان‌دهنده بود. اعتیاد به الکل و بیماری‌های کلیه و کبد و پوست و بی‌خوابی و افسردگی و پارانویا و پیری زودرس از مردی که مدام در پی تجربه‌های تازه و کار‌های دشوار بود، موجودی رقت‌انگیز ساخت، اما این تنش‌های منجر به مرگ همه آن چیزی نیست که مرگ او را در هاله ابهام فرو برده است.

 

 

متلاشی شدن جمجمه همینگوی بر اثر شلیک تفنگ دولول تا سال‌ها این بحث را برانگیخت که دست بردن نویسنده رنجور به اسلحه شکاری‌اش عامدانه بوده یا ناخواسته این اتفاق افتاده است؛ ولی یک نکته بحث‌برانگیز دیگر وجود دارد: شایعه جاسوسی نویسنده بزرگ برای شوروی از سویی و ارتباط با دستگاه امنیتی آمریکا از سوی دیگر که این مرگ را مرموزتر می‌سازد. با این‌همه، از دل این اتفاقات و مسائل، آثار داستانی مطرحی، چون «این ناقوس مرگ کیست؟»، «برف‌های کلیمانجارو»، «مردان بدون زنان»، «پیرمرد و دریا»، «خورشید همچنان می‌دمد» و جز این‌ها سر برآورد و نام ارنست همینگوی را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان سده بیستم بر تارک ادبیات جهان نشاند و شاید لزومی هم نداشته باشد که ما به جای توجه به مایه‌های هنری برجسته او به حاشیه‌های زندگی‌اش رو کنیم.

 



برخی منابع

در حیاط خلوت نویسندگان؛ راینر اشمیتس؛ مهشید میرمعزی؛ نشر ثالث؛ چاپ اول، ۱۳۹۲
روشنفکران؛ پال جانسن؛ جمشید شیرازی؛ نشر فرزان روز؛ چاپ چهارم، ۱۳۹۳

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.