همه قرمزها این روزها مشکوک یا دشمن هستند، حتى این شاخه گل سرخ آغشته به نفس شما آقاى گل فروش که نگاه پژمرده تان، ما را دلواپس مى کند، مبادا جنگزده در جدال نابرابر با ویروس دلتا باشید در روزگارى که نارنجىها بدون کمترین مقاومتی تسلیم قرمزها مىشوند و زردها از وحشت، نارنجى. وجود تنها ٢٨شهرستان زرد دربرابر٣٦٠شهرستان قرمز، خبر از بىخبرى ما از عمق فاجعه ویرانگر کرونا مىدهد. کسى به خاطر دارد کِى و کجا بود که شهرى از میهن ما پرچم سفید تندرستى برافراشته بود؟ اصلا چرا با گونه هاى متنوع ویروس کرونا به تفاهم و توافق نمى رسیم تا هرچه زودتر پرچم سفید برافرازیم؟ اصلا چرا با همه چیز، کار را به دعوا و قرمز شدن مى رسانیم؟
واقعا روزگار غریبى است. همه قرمزها، چراغ قرمز و حرکت ممنوع هستند؛ یعنى هرجایى که هستیم، باید همان جا بمانیم و پا از دایره قرنطینه خانگى، شهرى و استانى بیرون نگذاریم، چون کرونا کنترل همه جا را یکى یکى به دست گرفته است.
پزشکان مىگویند فصل فصل سرماخوردگى نیست؛ هر احساس تب، عطسه و سرفه اى یعنى ما جزو رهروان دلتا به حساب مى آییم و سریع باید خود را به خدا و بیمارستان بسپاریم.
یک پرسش با احتیاط کامل: آیا موقعیت کنونى ما در کسب عناوین مختلف کمى و کیفى کرونا به علت نادانى ماست؟ یعنى، چون باور نمى کنیم که نمى دانیم، پس در عمل ثابت مىکنیم که نمى دانیم و به روزهاى اوج کرونا برگشته ایم؟
پاسخ بااحتیاط من این است که برخى از ما مردم معصوم نمى دانیم نخستین گام در رسیدن به نادانى، خود را دانادانستن است و همچنین بااحتیاط کامل باید خاطرنشان کرد که برخى مسئولان دلسوز مثل برخى از ما مردم معصوم فکر مى کنند که دانا و تواناى کل هستند و دلیلشان این است که خود مسئولان بلندمرتبه و دلسوز از ابتلا به بیمارى مصون مانده اند و البته موجب خرسندى است.
راست این است که گاهى فکر مىکنم این «خودبیش ازحدباوری» در بسیارى از ما تبدیل به عادت شده است و آن قدر بر این عادت پاى فشرده ایم که خود را تا فرهنگشدن ارتقا داده است. یکى از آسیب هاى جدى این باور، آن است که نمى پذیریم دشمن، کوچک و بزرگ ندارد؛ یعنى نمى پذیریم که یک دشمن کوچک در یک موقعیت خاص دشمنى، مى تواند مخربتر از یک دشمن بزرگ باشد. تأملى اجمالى در جغرافیاى سیاسى منطقه و جهان، مؤید این ادعاست. بهعبارت دیگر ما کرونا را دشمنى قوى، پایدار و با تنوع زیست تخریبى ویرانگر نپذیرفتهایم و هنوز ظرفیت و قدرت او را باور نکردهایم؛ درحالی که قریب ۲ سال است با او روبهروییم و همه سفیدهاى ما را قرمز پررنگ کرده است.
درحقیقت دشمن ما کرونا نیست، دشمن ما خودمان هستیم. برای نمونه نزدیک به ۱۰ نهاد و مرکز و سازمان، مشغول تولید ۱۰ واکسن هستند، اما ما همچنان چشم به راه واردات قطره چکانى هستیم، آن هم در روزگارى که پیشرفت در علم ژنتیک و مهندسى پزشکى و انفورماتیک به مرز اعجاز رسیده است. نگاه کنیم به جایگاه روباتها در کارکردهاى صنعتى و تجارى، پزشکى و نیز نگاه کنیم به پیشرفت سریع سخت افزارهاى نوین ارتباطى که مناسبات ما را دست خوش تکانه هاى عظیم فردى و عمومى کرده است. یکسان سازى هاى فکرى و رفتارى و درهم شکستن خرده فرهنگها و حتى بزرگ فرهنگ ها، کمترین آثار این دگرگونى در جهان بى مرز است.
یک نتیجه احتمالى: وقتى از شر کرونا درامان خواهیم بود که از شر نادانى و مسئولیت پذیر نبودن متعهدانه خود رها شویم، وگرنه از حبس خانگى استان ها، ثمرى حاصل نمى شود. باید بپذیریم در چنین روزگارى، ندیدن بهتر از دیدن است و هر جابه جایى و هر سفرى به منظور انبساط خاطر موجب تسلى خاطر ما نمى شود. باورکنید همه آنانى که با ما مى خندند، دوستان ما نیستند.
باور کنیم که نمى توانیم مانع پرواز پرندگان در آسمان شویم.... امیدوارم در چنین اوضاع واحوال پراضطرارى، ما یکى از کسانى باشیم که ظرف ۶ روز به طور مجازى در طرح «تابستان کتاب١٤٠٠»، ۲۴ میلیارد تومان کتاب خریدند. در این طرح، استان تهران با خرید ٤١١هزار نسخه کتاب، خراسان رضوى با خرید ٤٧هزار نسخه و استان اصفهان با خرید ٤١هزار نسخه، رتبه هاى اول تا سوم را به خود اختصاص دادند. عجب المپیک درجه یکى که پانزدهم مرداد به پایان رسید و حال ما را فرخنده کرد!