به گزارش شهرآرانیوز - محمدرضا حکیمی اندیشمند دینی و نویسنده که به دلیل ابتلا به کرونا در بیمارستان بستری شده بود و همچنان دچار ضعف جسمی شدیدی بود، حدود ساعت ۱۰ شب روز یکشنبه، ۳۱ مردادماه درگذشت.
مراسم تشییع و وداع با استاد محمدرضا حکیمی روز سه شنبه (دوم شهریورماه) برگزار میشود و پیکر این اندیشمند دینی در حرم امام رضا (ع) به خاک سپرده خواهد شد. در این مطلب مروری بر زندگی و آثار حکیم خراسان و الهیدان ایرانی استاد فقید علامه محمدرضا حکیمی داشته ایم.
محمّدرضا حکیمی فرزند حاج عبدالوهاب در سال ۱۳۱۴ در مشهد مقدس زاده شد. پس از گذراندن دوران دبستان، به حوزه علمیه «نوّاب» رفت و در میان همدرسانش، خوش درخشید. ایشان به زودی در بسیاری از شاخههای علوم حوزوی و معارف دینی، «مرجع تحقیقِ» طلّاب جوان و کثیری از دانشجویان و جوانان بیرون از حوزه شد. از محضر عالمانی عامل همچون ادیب نیشابوری، آیتالله حاج سید محمّدهادی میلانی، شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی، حاج میرزا احمد مدرّس، شیخ غلامحسین محامی بادکوبهای و... کسب علم کرد و با بزرگانی همچون علّامه امینی، سید ابوالحسن حافظیان، شیخ علی اکبر الهیان و... مأنوس شد. شیخ آقابزرگ تهرانی، در سال ۱۳۸۰ قمری ـ هنگامی که حکیمی جوان، حدود ۲۳ سال داشت به ایشان اجازه روایت و نقل حدیث داد.
فرزانه خراسان، سالها در انجمنهای ادبی «فردوسی» و «قهرمان»، حضور یافت و با اکابر فرهنگ و ادب، یار گشت. در «مرگآباد تحجّر و مقدّسمآبی»، «سرود جهشها» را آفرید و در پهنههای شبگونِ بیداد، «آوای روزها» را پدید آورد. نثر شورانگیز او بیتردید، از نمونههای فاخر نثر فارسی معاصر است که حیرت و تحسین اهل نظر را به همراه داشته است. قصاید فاخرِ استاد به زبان تازی، از دانش گسترده و توانایی فوقالعاده ایشان حکایت میکند. قصایدی که علّامهی سمنانی، ادیب نیشابوری، بدیعالزّمان فروزانفر و دیگران را به اِعجاب و آفرین واداشت. ادیب نیشابوری، حکیمی ۱۹ ساله را «متنبّی جوان» لقب داد و استاد فروزانفر، او را در سراسر دانشگاههای ایران، بیهمال معرّفی کرد.
مهدی اخوان ثالث در مجموعه «ارغنون» ـ نخستین اثر منتشرشده خویش ـ شعری را به «سربدارِ امروزِ خراسان»، محمّدرضا حکیمی، تقدیم کرد و «مهرداد اوستا» در قصیده «سلام به خراسان»، او را چنین ستود:
در گلشن کلام «حکیمی» بین
آیــات رشـکِ حکمـت یـونـان را
استاد، پیوسته در آثار خویش از شاعران متعهّد شیعه همچون کمیت بن زید اسدی، دعبل بن علی خزاعی، ابوفراس حمدانی، سید حمیری و... تجلیل کرده و یاد نامآوران شعر پارسی را که در آفاق حماسه و اقدام، ارزشبانی کردهاند، گرامی داشته است. شیوه ایشان در مصاحبت با ادیبان و اهل هنر، یادآور سیره عالمانی، چون شیخ مفید، سید رضی، سید مرتضی، شیخ ابوالنّضر عیاشی، شیخ طوسی، بحرالعلوم و... است در مجالست و دوستی با این طایفه. استاد حکیمی با شاعران بزرگی همچون مرحوم عماد خراسانی، مرحوم غلامرضا قدسی، مرحوم امیری فیروزکوهی، مرحوم شهریار، نعمتالله آزرم و... نیز دوستی داشت. مراسلات استاد با مفاخری نظیر علّامه امینی، دکتر احمد مهدوی دامغانی، دکتر سید حسین نصر، پروفسور فضلالله رضا و... خواندنی و درسآموز است.
آثار علامه حکیمی را میتوان در پنج دسته، طبقهبندی کرد:
۱ ـ آثاری که در معرّفی و شناساندنِ مکتب تفکیک نگاشته شدهاند همچون «مقام عقل»، «اجتهاد و تقلید در فلسفه»، «معاد جسمانی در حکمت متعالیه»، «الهیات الهی و الهیات بشری»، «مکتب تفکیک» و...
۲ ـ آثاری که در زمینه روایات اهل بیت (ع) و ترجمه و تبویب احادیث تألیف شده است از جمله دایرهالمعارف «الحیاه»، و به نوعی «گزارش»، «انذار» و...
۳ ـ آثاری که شناساننده اسلام نجاتبخش و آموزنده دستورات فردی و اجتماعی این آیین آسمانیاند همچون «کلام جاودانه»، «خورشید مغرب»، «امام در عینیت جامعه»، «مرام جاودانه»، «جامعهسازی قرآنی»، «پیام جاودانه»، «ادبیات و تعهّد در اسلام» و...
۴ ـ آثاری که در تجلیل از زحمات و مجاهدات مفاخر اسلام نوشته شده و تصویرگر چهره روشنیبخشِ این رادمردان است چونان «سپیدهباوران»، «بیدارگران اقالیم قبله»، «حماسه غدیر»، «شیخ آقابزرگ»، «میرحامدحسین»، «شرفالدّین» و...
۵ـ آثاری که مجموعهای از مقالات استاد را در بر میگیرند نظیر «عقل سرخ»، «آنجا که خورشید میوزد»، «نان و کتاب»، «عاشورا و غزّه» و...
بر آثار فوق، باید اشعار فارسی و عربی استاد را نیز افزود که امید است به زودی، گزیدهای از آنها در مجموعهای با نام «جویبار» منتشر شود.
پیام و مرام عاشورا در صفحهصفحه آثار حکیم خراسان، پیداست، امّا تحلیل استاد را از این حماسه شگرف تاریخ، در دو اثر زیر بیشتر میتوان یافت:
۱ -قیام جاودانه
۲ -عاشورا؛ مظلومیتی مضاعف
استاد محمدرضا حکیمی، متنهای بسیار رسایی درباره عاشورا نگاشته است و مختصات پیروان عاشورایی را تبیین کرده است. وی در جایی تاکید میکند:
«باید عاشورا را، رمز وحدت اسلامی و اتحاد مسلمانان پیرامون محور قرآن قرار داد، و اینگونه آن را شناخت، و اینگونه از این سرمایه انسانی عظیم بهرهبرداری کرد. در اینجا مناسب است توجه کنیم به سخنان شیخ محمد محمد مدنی مصری رئیس هیأت تحریریه مجله «دارالتقریب»، چاپ قاهره. وی در سرمقاله شماره چهارم، از سال چهارم (محرم ۱۳۷۲ق)، به یادکردی از ماه محرم میپردازد و در آن میگوید: «… ماه محرم ما را به یاد حادثهای سترگ و فاجعهای عظیم میاندازد که اسلام در نخستین روزگار خویش بدان مبتلا گشت. این فاجعه ضربهای بر پیکر اسلام وارد آورد که مسلمانان تا امروز مانند مادران داغدار، برای آن مینالند، یعنی کشته شدن امام شهید، زاده زهرای بتول، اباعبدالله ـ علیه و علی جده و آله الصلاه و السلام ـ حسین، نمونه کامل مجاهدان راه خداست. حسین نگریست که حق پایمال گشته و خرد شده است، و باطل از همه سو بر آن احاطه کرده و راه عرض وجود را بر آن بسته است؛ و دید که خود او که شاخه درخت نبوت است، و فرزند امام شیردلی که لحظهای نترسید، و سر خود را از ذلت فرود نیاورد، اکنون مکلف است که این پردههای تار ستم را بدرد، و این سیاهیهای متراکم باطل را نابود سازد. گویی بانگی از اعمال قلبش بر سر او فریاد میزند:
ـای فرزند پیامبر، تو مرد میدان این مبارزهای! تو که خداوند به برکت جدت پیامبر، ظلمات جاهلیت را برطرف ساخت و حق را استوار گردانید و باطل را برانداخت تا نصر خدایی و فتح و پیروزی دررسید، و مردمان دسته دسته به دین خدا درآمدند؛ همچنین پدرت شیر و شمشیر خدا که تا مشرکان مغلوب نگشتند و تا چشم منافقان و مفسدان کور نگردید، لحظهای نیاسود. پس اکنونای حسین قیام کن و پرچم مبارزه و جهاد را برافراز، چنانکه جدت و پدرت از پیش برافراشتند و زمین را از لوث وجود متجاوزان ستمگر فاجر تطهیر کن.ای حسین! حرمت خاندان پیامبر را در میان امت شکستهاند و آنان را به ذلت کشاندهاند، و زنان و کودکان و یتیمان و بیسرپرستان پایمال شدهاند، آنسان که هیچ چارهای برای آنان نمانده، و را نجات و رهایی به روی آنان بسته شده است. اکنون اگر پسر علی و فاطمه به داد مظلومان نرسد و برای نجات محرومان قیام نکند، چه کسی بیچارگان و بیپناهان و مظلومان را نجات خواهد داد؟»
منبع: خبرآنلاین
علی شریعتی در نامه ای در آذر ۱۳۵۵ خورشیدی، حکیمی را به عنوان «وصی شرعی» خود قرار می دهد و ۶ ماه قبل از مرگش شخصاً نامه را به دست او می رساند. در این نامه آمده است:
«برادرم، مرد آگاهی و ایمان، اخلاص و تقوی، آزادی و ادب، دانش و دین، محمد رضا حکیمی. در این فصل بد که هر خبری میرسد شوم است و هرچه روی میدهد فاجعه و «هر دم از نو غمی آید به مبارکبادم»، نام شما بر این دو «یادنامه» برای من یادآور آن آرزوی دیرینه و شیرین بود، که همچون صدها هزار آرزوی دیگری که طوقی کرده بودم و بر گردن فردا بسته بودم در این ترکتاز زمانه گسست و به یغما رفت و آن آرزو در یک کلمه، بازگشت شما به میدان بود، میدانی که اینچنین خالی ماندهاست و در پیرامون، نسلی عاشق و تشنه نگران ایستاده و چشم انتظار تا مگر در برابر این «غوغا»، رویاروری این دنکیشوتها و شومنهای شبه هنری و شبه سیاسی و شبه مذهبی و این همه خیمهشب بازیها که در مسجد و میخانه برپاست و کارگردانِ همه یکی است، سواری بیرون آید، شمشیر علی در دست و زبان علی در کام، دلی گدازان از عشق، سری بیدار از حکمت... اما رنج دیگرم این است که بسیاری از کارهای اصلیام به همان علتِ همیشه، زندانی زمانه شده و به نابودی تهدید میشود، آنچه هم از من نشر یافته، به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت، خام و عجولانه و پرغلط و بد چاپ شدهاست و تمامی آن را نه به عنوان کارهای علمی-تحقیقی، که فریادهایی از سر درد، نشانههایی از یک راه، تکانهایی برای بیداری، ارایه طریق، طرحهایی کلی از یک مکتب، یک دعوت، جهات و ایدهها و بالأخره نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد و آن هم در شرایطی تبعیدی، فشار، توطئه، فرصت گذرا و حالتی که هر لحظه اش انتظار فاجعه ای میرفت. آنها همه باید تجدید نظر شود، از نظر علمی غنی شود و خورشت بخورد، غلطگیری معنوی و لفظی و چاپی شود. اینک، من، همه اینها را که ثمره عمر من و عشق من است و تمام هستیام و همه اندوختهام و میراثم را با این وصیت شرعی، یکجا به دست شما میسپارم و با آنها هر کاری که میخواهی بکن. فقط بپذیر تا سرنوشت سختی را که در پیش دارم بتوانم با فراغت دل بپذیرم و مطمئن باشم که خصومتها و خباثتها در محو یا مسخ ایمان و آثار من کاری از پیش نخواهند برد و ودیعه ام را بهدست کسی میسپارم که از خودم شایستهتر است. لطف خدا و سوز علی تو را در این سکوت سیاه، به سخن آورد که دارد همه چیز از دست میرود، ملت ما مسخ میشود و غدیر ما میخشکد، برجهای بلند افتخار در هجوم این غوغا و غارتْ بی دفاع ماندهاست. بغض هزارها درد، مجال سخنم نمیدهد و سرپرستی و تربیت همه این عزیزتر از کودکانم را به تو میسپارم و تو را به خدا و…خود در انتظار هرچه خدا بخواهد».
آیت الله خامنه ای در پیامی درگذشته این عالم و متفکر برجسته را تسلیت گفتند. در این پیام آمده است:
با تأسف و تأثر خبر درگذشت عالم و متفکّر برجسته جناب آقای محمدرضا حکیمی قدّساللهنفسه را دریافت کردم. ایشان دانشمندی جامع، ادیبی چیرهدست، اندیشهورزی نوآور، اسلامشناسی عدالتخواه بودند. ایشان عمر را فارغ از آرایهها و پیرایههای مادی در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذرانده و آثاری ارزشمند از خود به جا نهادند. بهرهگیری از محضر پر فیض و نفس گرمِ استادان معرفت و معنویت در مشهد مقدس، ذخیرهای از توکل و تعبّد و غنای نفس در دل و جان این شخصیت عزیز به جا نهاده بود که تا آخر عمر با برکتش وی را استوار میداشت. اینجانب فقدان اندوهبار این رفیق دیرین را به خاندان مکرّم حکیمی و بازماندگان بویژه برادر بزرگوار ایشان و نیز به همه دوستان و علاقمندان آن مرحوم تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای وی مسألت مینمایم.