امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - «عالمی است عامل و حکیمی است کامل از اعاظم فلاسفه حکمای اسلامی اواخر قرن سیزدهم هجرت که صدرالمتألهین اسلام، قدوه متبحرین در حکمت و کلام، در احاطه حقائق حکمت بی نظیر و در استکشاف اسرار و دقائق بی عدیل بود. اگر افلاطون عصرش بخوانیم روا و اگر ارسطوی دهرش بگوییم بجاست.»
این عبارتها توصیف محمدعلی مدرس تبریزی نویسنده کتاب «ریحانه الادب» از فیلسوف بزرگ قرن سیزدهم مرحوم ملاهادی سبزواری است. همو که پس از ملاصدرا توانست جریان حکمت متعالیه را در ایران زنده نگه دارد و با تبیین مبانی ملاصدرا، اندیشههای او را توسعه بخشید. در سبزوار شاگردان زیادی از محضر او کسب فیض کردند. شرح منظومه ملاهادی سبزواری در میان همه اهالی فلسفه شناخته شده است و پس از تألیف آن شروح گوناگونی بر این کتاب نوشته شد.
سالها پیش این کتاب به زبان انگلیسی در اختیار محققان انگلیسی زبان قرار گرفت. تاکنون مقالات مختلفی در بررسی اندیشههای این فیلسوف بزرگ به زبان انگلیسی منتشر شده است. استاد منوچهر صدوقی سها، محقق فلسفه و عرفان اسلامی، یکی از کسانی است که شرحی جدید بر کتاب حاجی سبزواری نوشته است. او در کشور ما به عنوان محققی نام آشنا در عرصه حکمت اسلامی شناخته میشود و تا به امروز آثار گوناگونی در این باره نوشته است. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
حکمایی که بعد از ملاصدرا ظهور کرده اند غیر از عده اندکی، همه از ادامه دهندگان راه ملاصدرای شیرازی هستند. به گمان بنده هیچ کسی تا امروز به افق علمی ملاصدرا نزدیک نشده است و همه اینها در طول اندیشه فلسفی صدرا قرار دارند. نماینده اصلی تفکر ملاصدرا حاجی سبزواری است.
آن چه معروف است، پس از ملاصدرا، بزرگترین فیلسوف ایران ــ و در واقع اسلام ــ حاجی سبزواری است. معروف این است. هر چند ممکن است خیلی مطابق با واقعیت نباشد، ولی شهرت هم خودش بالاخره دلیلی است. مشهورترین مشاهیر فلاسفه بعد از ملاصدرا، حاجی سبزواری است. در این هیچ حرفی نیست و اجماع بر این است. میتوان گفت که معروفترین کتاب فلسفی بعد از صدرالمتألهین، شرح منظومه ملاهادی سبزواری، است، البته شرح منظومه، اثر مهمتر حاجی نیست، اما در هر حال، متن درسی متداول است.
به همین دلیل ملاهادی، برترین فیلسوف بعد از صدرالمتألهین است. حتی به باور من او خصوصیاتی دارد که صدرالمتألهین نداشته است. در رأس آنها این است که صدرالمتألهین هیچ وقت حوزه درسی حاجی سبزواری را نداشته است. شاگردان صدرالمتألهین محدود هستند، اما حاجی سبزواری شاید حدود ۴۰ تا ۵۰ سال در سبزوار آن حوزه عظیم را داشته است و در واقع مروج حکمت متعالیه است. حاجی سبزواری را نمیشود از صدرالمتألهین جدا دانست؛ یا مروج اوست یا خلیفه اش؛ ولو با فاصله زمانی. به هر حال لااقل به دلیل ترویج حکمت متعالیه، صدرالمتألهین دوم است.
کتاب شرح منظومه او سبب شده تا ملاهادی سبزواری تأثیر بسزایی در تبیین و تشریح حکمت متعالیه ملاصدرا داشته باشد. شرح منظومه یک دهم اسفار است، اما جامع همه مطالب این کتاب است. برخی از استادان، تعبیرشان این بوده که اگر اسفار به منزله بادام باشد، «شرح منظومه» به منزله روغن بادام است. برخی نیز گفته اند که شرح منظومه فرزند اسفار است. حاجی و غیرحاجی آن چنان به آخوند ملاصدرا معتقد بودند که به دنبال در تغییر مکتب او نبودند؛ یعنی میگفتند که آن چه باید گفته شود صدرالمتألهین گفته است. تنها در چند مورد خیلی نادر است که حاجی در کنار حرف صدرالمتألهین حرفی دارد. علت اصلی جذابیت این کتاب نیز منظوم بودن آن است. اگر حاجی منظومه را تألیف نمیکرد شاید چنین تأثیرگذاری در میان اهل فلسفه نداشت.
بله؛ مخالفتهای زیادی وجود داشت؛ یک نقل مشهوری گفته شده که همه ایرانی ها، خراسانیها را تکفیر میکنند، خراسانیها سبزواریها را تکفیر میکنند و سبزواری ها، ملاهادی و شاگردانش را. این مسئله همیشه وجود داشته است. امروزه گفته میشود که مکتب تفکیک با فلسفه مخالف است و در قرنهای قبل نیز گفته میشد که غزالی با فلسفه مخالف است. اینجا باید توجه داشت که فلسفه دو معنا دارد و برای تبیین مخالفان فلسفه باید این دو معنا را با یکدیگر تفکیک کرد.
معنای اول فلسفه «تفلسف» به معنای تفکر و اندیشیدن و معنای دیگر آن مسائل فلسفه است. وقتی میگویند مکتب تفکیک با فلسفه مخالفت دارد، آیا این مخالفت با تفکر است؟ آیا غزالی، اشعری و شیخ احسایی با نوع تفکر مخالف هستند؟ چنین چیزی امکان دارد؟ خیر؛ مخالفت اینها با مسائل فلسفی است. به عنوان نمونه یکی از مسائلی که مخالفان فلسفه اشاره میکنند «قاعده الواحد» است. این مسئله فلسفی است که اکنون به عنوان یک مبنا در میان فلاسفه شناخته میشود. من نیز با این قاعده مخالف هستم.
وقتی میگوییم ما با فلسفه مخالفیم، یعنی با این قاعده مخالفت نظری داریم. نه اینکه با اصل تفکر و اندیشیدن مخالف باشیم. این مغالطه متأسفانه در میان اهل فلسفه وجود دارد. مرحوم میرزا مهدی اصفهانی که از بزرگان مکتب معارفی خراسان است آیا با اصل تفکر و اندیشیدن مخالفت دارد؟ خیر؛ این مخالفت او با فلسفه مخالفت با مسائل فلسفی است. مرحوم میرزا مهدی کتابی با عنوان «انوار الهدایه» دارد. او در این کتاب تقریری از مسئله «وحدت شخصیه وجود» با حفظ واقعیت عالم ارائه میکند که بسیار درخور توجه است. او واقعیت عالم را در کنار وحدت شخصیه اثبات میکند.
برای حاجی سبزواری در کتابهای تاریخ فلسفه، شاگردان زیادی ذکر میکنند. یکی از مهمترین شاگردان او مرحوم آخوند خراسانی صاحب کتاب «کفایه» است که مدتی از محضر ملاهادی سبزواری بهره برد. داستانی مشهور برایتان نقل میکنم که نشان دهنده تأثیر بالای شاگردان حاجی سبزواری در زمان حیات و پس از وفات او است.
داستان را نوه مرحوم ملاهادی سبزواری، مرحوم، ولی ا... اسراری در کتاب شرح حالی که برای پدربزرگش نوشته، نقل کرده است. عدهای از علمای تهران در راه تشرف به مشهد به سبزوار میرسند. آنها مایل بودند چند مسئله فلسفی را از شاگردان حاجی سبزواری بپرسند. در آن زمان ملاهادی سبزواری از دنیا رفته بود. آنها برای یافتن شاگردان حاجی سبزواری به مدرسه ملاهادی سبزواری میروند تا برخی از آنها را بیابند. در این میان پس از پرس و جوی بسیار نزد یکی از شاگردان ملاهادی میروند به نام شیخ ابراهیم تهرانی که مغازه عطاری داشته است. به او شیخ ابراهیم میگویند: شاگردان ملاهادی را کجا میتوان پیدا کرد؟ شیخ ابراهیم در پاسخ میگوید: چه کاری دارید.
آنها که گمان نمیکردند شیخ ابراهیم که پیشه عطاری دارد آشنا با مباحث فلسفی باشد دوباره نیز از طرح سؤالهای خود سرباز میزنند. سرآخر شیخ ابراهیم میگوید: سؤالاتتان را بگویید تا بدانم شما را نزد کدام یک از شاگردان ملاهادی بفرستم. پس از اینکه آنها سؤالاتشان را مطرح میکنند شیخ ابراهیم همچون دریایی مواج، مطالب فلسفی را ارائه میکند و آنها حیران میشوند. وقتی این گروه به تهران باز میگردند میگویند: حاجی سبزواری کاری کرده است که کسبه سبزوار هم حکیم هستند.
متأسفانه شناخت آنها از فلسفه اسلامی، بسیار اندک است. آنان ظلمهای زیادی به ما کردند. من کتابی در دست چاپ دارم که آنجا به این مسئله پرداخته ام. مستشرقان در طول تاریخ اسلام شناسی بیشتر به فلاسفه اهل سنت توجه کرده اند. شما ببینید تا اواخر قرن گذشته بیشتر این تحقیقات در این باره است. یکی از علتهای این مسئله نزدیک بودن غربیها به کشورهای عربی اهل سنت است. شاید بتوان مهمترین اسلام شناس غربی را که توجه ویژهای به فلاسفه شیعه داشت هنری کُربن دانست.
او آثار و مقالههای گوناگونی درباره ملاصدرا، شیخ اشراق و تفکر فلسفی شیعی در ایران نوشت. اکنون وضعیت پژوهشهای غربی در این حوزه بهتر شده است. کنت دو گوبینو، نویسنده و سیاستمدار فرانسوی، که در سال ۱۸۵۵ به همراه همسر و دخترش از طریق بندر بوشهر به ایران آمد و از طرف دربار، استقبال باشکوهی از او شد، در طول اقامت خود در ایران به زبان فارسی مسلط شد و به کارهایی از قبیل سکه شناسی و مطالعه تاریخ و فلسفه و ترجمه متون فارسی به فرانسه مشغول شد.
وی در یکی از آثارش میگوید: کتاب «اسفار» سفرنامه ملاصدراست. شما ببینید که سطح آشنایی اینها با تشیع و حکمت اسلامی تا چه اندازه اندک بوده است. ترجمه انگلیسی شرح منظومه ملاهادی سبزواری به زبان انگلیسی که به وسیله دکتر مهدی محقق و توشیهیکو ایزوتسو انجام شد، تأثیر زیادی بر شناخت پژوهشگران غربی نسبت به تفکر فلسفی شیعی به ویژه ملاهادی سبزواری گذاشت.
روایتی از یگانه عکس ملاهادی سبزواری که آقارضا عکاس باشی ثبت کرد