فيلسوف عدالت و حكيم خراسان، علامه فرزانه استاد محمدرضا حكيمی درگذشت.
اين چهره كم نظير عرصه علم و عمل كه افتخار خراسان و حوزه علميه مشهد بود، ويژگي ها و خصوصياتي داشت كه كمتر با هم در يك نفر جمع مي شود.
از سويي قله علم و دانش بود و با ذكاوت استثنايي و حدت ذهن خود سالها از خرمن دانش بزرگان حوزه خراسان از اديب نيشابوري تا حاج شيخ مجتبى قزويني بهره ها برده بود تا جايي كه همه اذعان داشتند كه اگر در حوزه علميه بماند از مراجع نامدار شيعه خواهد گرديد.
از سوي ديگر در فضاي روشنفكري و ارتباط با نويسندگان و شاعران و هنرمندان روز جامعه فعال و پيشرو بود تا جايي كه در سالهاي پيش از انقلاب به عنوان يكي از چهره هاي مطرح فضاي فرهنگي و فكري كشور شناخته مي شد.
در همين حال دغدغه هاي اصيل ديني و مذهبي او چون اخگري فروزان، دل و جانش را روشن مي ساخت و خواب و آسايش او را مي گرفت، تا آنجا كه نخستين رسالت خود را نشر معارف ديني و ابلاغ احاديث و روايات خاندان رسالت مي ديد.
در واقع بيني و شناخت مسؤوليت هاي اجتماعي نيز او استثنايي در ميان عالمان دين به شمار مي آمد و در فضاي كاملا سنتي حوزه ها از دغدغه ها و مسؤوليت هايي سخن مي گفت كه نه تنها نيم قرن پيش، بلكه حتى امروز هم تازگي دارد؛ او آموزش ادبيات و حتى آشنايي با ادبيات كودك را براي طلاب ضروري مي دانست و سخن از وحدت مذاهب اسلامي و توجه به اولويت هاي جهاني مي گفت.
در جنبه هاي معنوي و سلوك عرفاني نيز علاوه بر ساده زيستي و زندگي زاهدانه شخصي، تجربه هايي خاص و منحصر به فرد از مقامات معنوي داشت كه از نقل و بيان آنها كاملا پرهيز مي كرد، چنان كه حتى از شناخته شدن و مورد توجه قرار گرفتن در فضاي عمومي نيز اجتناب مي نمود و از هر گونه مصاحبه و ارتباط رسانه اي نيز امتناع مي فرمود.
توجه او به انسان و حرمان ها و دردهاي انسان امروز چنان بود كه بارها براي گرسنگي مردم مي گريست و با شنيدن خبر گراني و مشكلات اقتصادي با تمام وجود آزرده و رنجور مي شد و حتى به فكر اين بود كه مثلا خانواده هاي نيازمند از خوردن گوشت و ميوه محرومند!
شايد به جرأت بتوان گفت كه در ميان شخصيت هاي علمي و ديني حوزه هاي علميه در تاريخ معاصر كمتر كسي را داريم كه مانند او جامع بين انديشه و عمل و دانش و بينش بوده و توانسته باشند هم در ساحت معرفت آموزي و هم در ساحت روشنگري و آگاهي بخشي چنين به جامعه خدمت كنند.
شايد دوري او از لباس روحانيت و خودداري از ازدواج و تشكيل زندگي خانوادگي هم براي تحقق افزونتر آرمانها و تعهدهايي بود كه بر همه زندگي او -از آغاز نوجواني تا هنگام مرگ- سايه مي انداخت.