ایام عزای سالار شهیدان و رونق مجالس پرشور و محافل پرنور سوگواری سیدالشهدا فرصتی طلایی برای بهرههای روحانی فراوان است.
این بنیان معنوی که در طول صدها سال، به مرور یک منظومه فرهنگی و آیینی گسترده را شکل داده، از سویی مهمترین عامل حفظ دین و از سوی دیگر یکی از درخشانترین جلوههای روابط و خدمات اجتماعی را به نمایش میگذارد.
هر چند که به طور طبیعی این بنیان مستحکم نیز مثل هر ارزش و پدیده ای، دچار آفاتی شده و، چون گرامیتر و پربهاتر بوده آسیبهای بزرگتری نیز دیده، اما همچنان حقیقت و باطن نورانی آن میتابد و تاریکیها را میزداید.
حضور در مجالس پربرکت سوگواری سالار شهیدان، هم درمان مشکلات روحی و بیماریهای جان است، هم مدرسه اصیل انتقال معارف و حقایق است، هم کانون روابط اجتماعی و پیوندهای مردمی است، هم بهترین فرصت تعالی معنوی و سلوک اخلاقی است و به همین سبب بزرگان عرفان و دین همواره به بهره گیری از این فرصت توصیه میکرده اند.
باید توجه داشت که در این مجالس، پیش و بیش از هر چیزی توجه قلبی به صاحب مجلس یعنی شهید کربلا و بهره گیری از انوار الهی اهمیت دارد و بقیه امور مانند این که سخنران و مداح کیست و عنوان محفل چیست و امثال اینها، همه حاشیه هستند.
سخنران و مداح و مدیران محافل حسینی همه تابلوهایی هستند که قرار است مسیر را نشان بدهند و ما را به سوی مقصد رهسپار کنند.
اگر یک مسافر را ببینید که در جادهای کنار یک تابلو ایستاده و آن را میبوسد و به تابلو چسبیده است، به او چه خواهید گفت؟
شرکت کنندگان در مجالس حسینی هم مسافران جاده رشد و مسیر تعالی معنوی هستند، و بیش از آن که به تابلوهای راهنما توجه میکنند، باید به مقصد دل بسپارند.
البته تابلو هم اگر غلط باشد، مسافر را گمراه میکند، ولی اگر از درستی اصل تابلوها در مسیری مطمئن شدیم دیگر هنگام رانندگی کنار هر تابلو توقف نمیکنیم و به تابلو کاری نداریم.
اگر خیالمان به طور کلی از سلامت عمومی و صلاحیت ابتدایی سخنران و مداح و ذاکر و بانی یک مجلس راحت شد، دیگر باید فقط به استفاده قلبی خودمان از فضای معنوی مجلس و نورانیت آن محفل فکر کنیم.
یکی از پژوهشگران مناسک آیینی میگفت در یکی از روستاها دیدم پیرزنی پست به تعزیه نشسته و در خلوت خود آرام اشک میریزد، با تعجب از او پرسیدم: مادر، چرا تعزیه را تماشا نمیکنید؟ پاسخ داد: من که نیامده ام تعزیه را تماشا کنم. من آمده ام فقط اینجا حضور داشته باشم و در این فضا نفس بکشم!
باید به این معرفت برسیم که به جای متوقف شدن در اسم سخنران و شهرت مداح، فقط به این فکر کنیم که در ساحت قدسی عنایت سیدالشهدا حضور پیدا کنیم و از نورانیت محفل بهرهمند شویم.
شاید یک کلمه از درسهای عاشورا برای زندگی امروزمان بیاموزیم و یک شعله از خورشید فروزان کربلا برای روشن کردن جهان تاریک اطرافمان برداریم. اگر چنین شود دیگر مهم نیست که کجا و با چه نامی به آن ساحت بیکران پیوسته ایم، زیرا همه قطرههای یک اقیانوس و پرتوهای یک خورشیدیم.