مرتضی کریمینیا | شهرآرانیوز - امروزه مطالعات تفسیری درکنار مطالعات قرآنی، دو شاخه مهم از حوزه پژوهشهای مربوطبه تکوین دین اسلام و تحولات فرهنگی و اجتماعی سدههای نخست اسلامی شناخته میشوند. محققان در حوزه مطالعات قرآنی، بیشتر به شناخت خود قرآن، نزول، تدوین، کتابت، قرائت و سایر تحولات متنی آن میپردازند. مطالعات تفسیری یا تفسیرپژوهی از سوی دیگر، به بررسی تلاشهای علمی معطوف به فهم متن قرآنی، روشها و ابزارهای فهم این متن میپردازد؛ بنابراین تلاش برای دریافتن معنای واژه یا آیهای در قرآن کریم، بیشتر عملی قرآنپژوهانه است؛ درمقابل، تلاش برای دریافت سیر تحول فهم مفسران از آن آیه را باید به حوزه تفسیرپژوهی متعلق دانست. هم ازاینرو، بخش زیادی از مباحث تفسیرپژوهی، معرفت درجه دوم است و در شاخه تاریخ علوم قرار میگیرد.
تفسیرپژوهی یا مطالعات تفسیری، درمیان دانشمندان اسلامی، سابقهای چندان طولانی ندارد. نگاه تاریخی به مواد و منابع اسلامی، چون تاریخ متن قرآن، تاریخ تکوین و سیر تطور تفسیر، نخستینبار درمیان غیرمسلمانان بهصورت علمی و با ابزارهای جدید علمی شکل گرفت و بهتدریج محققان مسلمان، آن را براساس معیارهای خود بازسازی و بومیسازی کردند؛ بنابراین امروزه محققان مسلمانی که با روشهای پژوهش ادبی و تاریخی آشنایی بیشتر دارند، بسیار بیشتر از گذشته، به انجام چنین مطالعات و تحقیقاتی توجه نشان میدهند.
در تاریخ تفسیر، و بهطور کلی در تاریخ علم، نیز هیچچیز طبیعی نیست. ازاینرو جستوجوی عوامل پنهان و آشکار در تحولات تاریخ علم تفسیر، از مهمترین وظایف تفسیرپژوهی است. اینکه چیزی ثابت مانده است، همان اندازه سبب و دلیل میخواهد که آن چیز تغییر و تحول یافته است. دراینمیان اما، به گمان من، پرسشی مهمتر نیز در میان است: چرا این تفسیر هست، حال آنکه میتوانست نباشد؟ و چرا این تفسیر اینگونه است، حال آنکه میتوانست نباشد؟ این پرسش اساسی همه مطالعات موردی در تفسیرپژوهی است.
اندرو ریپین یکی از محققان غربی است که بیشترین تلاش علمی خود را درزمینه تاریخ تفسیر قرآن در سدههای نخست انجام داده است. بخشی از روش، فرضیات، و دستاوردهای علمی او را باید متأثر از استادش، جان ونزبرو، دانست که سرآمد تجدیدنظرطلبان (revisionists) درمیان اسلامپژوهان غربی به شمار میآید. ریپین سال۱۹۵۰ میلادی در لندن متولد شد، پس از تحصیلات ابتدایی، در رشته مطالعات دینی دانشگاه تورنتو تحصیل کرد و در سال۱۹۷۴ میلادی فارغالتحصیل شد. کارشناسی ارشد را در رشته مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل گذراند، و از پایاننامه خود در سال۱۹۷۷میلادی با عنوان «حرم و اصطلاحات مترادف آن در قرآن؛ تحلیلی از کاربردها و معنای آن» دفاع کرد. خلاصهای از این رساله بعدها در قالب مقالهای انتشار یافت که اکنون در شمار مقالات همین کتاب به فارسی ترجمه شده است.
وی دکتری خود در رشته مطالعات اسلامی را نیز سال ۱۹۸۱میلادی از همان دانشگاه، با نگارش رسالهای با عنوان «متون اسباب نزول قرآنی؛ بررسی در کاربرد و تحول آن در تفسیر» دریافت کرد که بخشهایی از این رساله نیز در قالب مقالات مختلف در همین کتاب ترجمه شده و انتشار یافته است. پس از آن، مدتی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی (SOAS)، دانشگاه لندن، پژوهشهای خود در حوزه مطالعات قرآنی و تفسیر را ادامه داد.
او سپس سالها استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه کلْگری (کانادا)، رئیس دانشکده تاریخ در این دانشگاه، و نهایتا استاد دانشگاه ویکتوریا (کانادا) بود و پس از بازنشستگی، به عضویت علمی در مؤسسه مطالعات اسماعلیه (لندن) در گروه مطالعات قرآنی درآمد. ریپین نوامبر۲۰۱۶ در ویکتوریا درگذشت. کتاب حاضر که در سال۲۰۰۱ میلادی منتشر شده، حاصل ۲۱مقاله از مقالات تفسیرپژوهی اَندرو ریپین است، اما لابهلای آن، ناگزیر پرسشها و پژوهشهای قرآنی نیز آمده است.
مقالات مختلف کتاب شامل «طرح مسئلههای اساسی و متنوعی درباب خاستگاه تفسیر و عوامل فرهنگی و اجتماعی آن»، «ارتباط تفسیر با سیره و قرآن»، «کهنترین متون تفسیری»، «مسئله ابنعباس در تفسیر قرآن»، «تحول تدریجی در پیدایش گونهها، ابزارها و روشهای تفسیری»، «فرهنگها و قاموسهای عربی»، «دانشهایی، چون اسبابالنزول، واژههای دخیل و نسخ»، «فهم قرآن بر مبنای عهدین (بایبل)» به کتاب ریپین درزمینه مطالعات تفسیری غنای خاصی بخشیده است.
اهمیت کتاب حاضر بیش از آنکه در نتایج و دستاوردهای مؤلف آن باشد، در پرسشهای مهم و اساسی آن نهفته است. روشن است که ما پژوهشگران ایران و اسلام، نباید درصدد ترجمه و پذیرش هر سخنی از غربیان به اتکای غربی و تازهبودن آن باشیم، همچنانکه شرقی بودن و غربیبودن هیچ مؤلفی بهتنهایی سبب ردّ دیدگاه او نمیشود.
این کتاب به پژوهشگر عالم و آشنا به متون مهم تفسیری و قرآنی در قرون نخست، نشان میدهد چگونه درمیان امور به ظاهر بدیهی و مبرهن، میتوان نکتهها و پرسشهای جدی درباب پیدایش متون و تحول دانشهایی، چون دانش تفسیر را یافت و بهدرستی برتافت. ازاینرو هیچکس را نمیتوان و نباید به تقلید از محتوای تولیدشده ازسوی غربیان تشویق کرد، اما میتوان و باید به دقیقاندیشیدن و درستپرسیدن واداشت، و روش صحیح پیجویی پرسشها را به او آموخت. این همان امری است که در نظام آموزش و پژوهش ما در حوزه و دانشگاه عمدتا غایب است، و پژوهش آکادمیک ما بدان سخت نیازمند.
آرزو دارم این مجموعه دریچههای تازهای در موضوع پژوهش تاریخی بر محققان مختلف در حوزه مطالعات اسلامی بهویژه قرآنپژوهان و تفسیر پژوهان بگشاید.