صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

همراه با پرستارانی که سلامتی شان را فدای سلامتی بیماران می‌کنند

  • کد خبر: ۹۱۵۱۶
  • ۲۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۶
کادر درمان با شیوع ویروس کرونا سنگ تمام گذاشت، نیرو‌های آن جانشان را کف دستش گذاشتند تا جان هم وطنان خود را نجات دهند. تحمل چندساعته گان در تابستان، بیداری‌های شبانه و ندیدن‌های چندروزه خانواده، فداکاری‌هایی هستند که به این زودی از ذهن مردم پاک نمی‌شوند.

محمدرضا فیضی | شهرآرانیوز؛ از روزی که ویروس کرونا جهان را تحت تأثیر قرار داد، اهمیت کار و فداکاری پرستاران بیشتر از پیش به چشممان آمد. تحمل چندساعته گان در تابستان، بیداری‌های شبانه و ندیدن‌های چندروزه خانواده، فداکاری‌هایی هستند که به این زودی از ذهن مردم پاک نمی‌شوند. برخی شان حتی در این راه جانشان را نیز فدا کردند. روز پرستار بهانه‌ای شد تا نگاهی بیندازیم به داستان ۵ پرستار مشهدی که هرکدام به نحوی در برابر «کرونا» ایستادند.

روایت اولین مامای شهید سلامت مشهد

کادر درمان با شیوع ویروس کرونا سنگ تمام گذاشت، نیرو‌های آن جانشان را کف دستش گذاشتند تا جان هم وطنان خود را نجات دهند. بی بی صدیقه سیدی یکی از آن‌ها بود؛ یکی از شهدای کادر درمان مشهد که سال گذشته آسمانی شد. محل کارش شهرک مهرگان بود. ۲ سال تمام هر روز صبح از قاسم آباد خودش را به جاده سیمان رساند تا به مردم این منطقه خدمت کند. مسیر رفت وآمد و ترافیک جاده سیمان برای همه کلافه کننده است، به همین علت، او منزلی را حوالی شهرک مهرگان اجاره کرد تا بتواند به مردم بیشتر و بهتر خدمت کند.

کرونا که آمد، داوطلب شد تا هرکجا نیاز باشد، روی کمک او هم حساب کنند. برای تست از بیماران کرونایی از او دعوت شد تا به مرکز بهداشت شهید احمدی در بولوار شهید قرنی برود. او می‌دانست به جایی می‌رود که جانش در خطر است، اما پذیرفت. چندهفته‌ای از خدمتش در مرکز بهداشت شهید احمدی نگذشته بود که خودش هم به ویروس کرونا مبتلا شد و به جمع شهدای سلامت مشهد پیوست.

کرونا به پرستار دفاع مقدس هم رحم نکرد

در دوران دفاع مقدس بانوان نقشی کلیدی در پشتیبانی جبهه‌ها داشته اند؛ از پخت نان و شست وشوی لباس رزمندگان گرفته تا انجام کوچک‌ترین کار‌هایی که روی زمین مانده بود و انجامش کار رزمندگان خط مقدم را راحت‌تر می‌کرد. در روز‌هایی که بنی صدر به رزمنده‌ها امکانات و تجهیزات کافی نمی‌داد، زهرا قیداری باوجوداینکه همسرش نیز به شهادت رسیده بود، خودش را به خط مقدم رساند و در بیمارستان‌های صحرایی جبهه مشغول به خدمت شد. خودش می‌گفت «یکی از رزمنده‌ها ۲ پایش مجروح شده بود. به دکتر گفتم یکی از پاهایش کار نمی‌کند. خیلی جوان محجوبی است.

دکتر گفت عصب هایش ازکارافتاده است و راهی برای نجاتش وجود ندارد. به دکتر اصرار کردم اگر راهی وجود دارد، پیش پای پرستار‌ها بگذارد. دکتر هم بعد از کمی تأمل گفت روزی هزار مرتبه روی پایش را ماساژ دهید. با این حرف خوش حال شدم. با پرستار‌ها نوبت گذاشتیم که هر روز یک نفر این کار را بکند تا سرانجام هر دو پایش خوب شد.» او این دلسوزی را در تمام دوران جنگ و پس از آن داشت و مهربانی اش به داد خیلی‌ها رسید. این پرستار دوران دفاع مقدس که حامی همیشگی بیماران بود، شهریور امسال بر اثر ابتلا به کرونا آسمانی شد.

خاطره‌های سیاه وسفید رزمنده سفیدپوش

روایت‌های مردانه بسیاری از جنگ شنیده ایم. این در حالی است که جبهه و جنگ تجربه‌های زنانه هم کم ندارد. برخی از این تجربه‌های زنانه به بانوان پرستاری تعلق دارد که تلخی آن روز‌های سخت هنوز از خاطرشان نرفته است و هر گاه به آن زمان فکر می‌کنند، بوی خون مشامشان را پر می‌کند. این بانوان زمانی که احساس کردند می‌توانند در رفع نیازی مفید باشند، بدون اینکه خطر حضور در جبهه‌ها را در نظر بگیرند، درنگ نکردند. یکی از این افراد، معصومه رضاپور بود که بیش وکم از اوایل انقلاب در بیمارستان امدادی مشهد خدمت بوده است.

او ۶ ماه و ۶ روز نیز در دزفول و زیر سقف آسمانی که گلوله و خمپاره مدام آن را شکاف می‌داد، به مجروحان جنگی خدمت کرد. کرونا که همه گیر شد، او یاد روز‌های جنگ افتاد و دوباره به میدان آمد. در دهه هفتم زندگی اش دوباره خطر‌ها را در نظر نگرفت و به صورت جهادی برای کمک به کادر درمان آمد پای کار. او هنوز از کمک رسانی خود دست نکشیده است و برای کمک به مردم به روستا‌های محروم و بدون امکانات می‌رود.

تقسیم شادی مراسم عروسی با نیازمندان محله

منا خفاجی و مهدی نظام دوست هم دو پرستار دیگر مشهدی هستند که سال ۱۳۹۸ در محیط کار خود یعنی در بخش رادیولوژی بیمارستان امام حسین (ع) و درمانگاه فجر باهم آشنا شدند. آن‌ها بعد از مدت کوتاهی احساس کردند برای ادامه زندگی به درد هم می‌خورند. درست بعد از عقد آن‌ها بود که خبر کرونا در ایران پیچید. آن‌ها که به صورت مستقیم با بیماران کرونایی سروکار داشتند بهتر از هرکسی شرایط دشواری را درک می‌کردند که مردم با آن درگیر بودند.

آن‌ها تمام انرژی خود را گذاشتند تا کرونا جان‌های کمتری را بگیرد. آن‌ها حتی قید برگزاری جشن ازدواج خود را زدند و تصمیم گرفتند بدون تشریفات زندگی شان را زیر یک سقف آغاز کنند. هزینه برگزاری مراسم را هم به نیازمندان محله خود اختصاص دادند. آن‌ها با هزینه مراسم غذا سفارش دادند و در روز عید غدیر شادی خود را بین نیازمندان تقسیم کردند و برگشتند تا در کنار هم و در برابر کرونا بایستند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.