به گزارش شهرآرانیوز، ۶ ماه پیش که برای احوال پرسی به خانه اش رفته بودیم او را پر از شوق زندگی دیدیم. چند ماه سخت با بیماری که درست روز تولدش ۱۶ مرداد به سراغش آمده بود جنگیده و شکستش داده بود. خودش و خانواده اش ازروزهای سختی میگفتند که پشت سر گذاشته بودند، صحبت از امید بود از بازگشت دوباره به سالن مهران جایی که انگار بدون حمید رضا جوانبخت یک چیزی کم داشت. میگفت میخواهد آرام آرام به میدان ورزش برگردد، اما این طور نشد. خیلی زود برگشت به سالن مهران که حکم خانه دومش را داشت. خیلیها گفتند زود است، اما چه خوب شد که گوش نکرد و این چند ماه آخر عمرش دوباره لذت برد از اتمسفری جایی که جوانی ش را آنجا گذاشته بود. جوانبخت این مرد خوشنام و دوست داشتنی خانواده اش را عاشقانه دوست داشت و همین طور والیبال و دوستان بی شمارش. میخواست که همچنان همان مرد همیشه در صحنه ورزش باشد، همان که همه بن بستها را باز میکرد، همان که به هیچ کس نه نمیگفت، اما صد حیف که چنین نشد. او ناباورانه رفت تا ورزش خراسان یک سرمایه بزرگ را از دست بدهد. مردی که به اندازه انگشتان یک دست هم مخالف نداشت، اما تا دلتان بخواهد طرفدار و سینه چاک داشت.
خستگی ناپذیر در خدمت به دانشگاه
جوانبخت ۱۶ مرداد ۱۳۴۱ به دنیا آمد و در ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ آسمانی شد. بچه خیابان بهاریا همان چهارراه بی سیم بود، یک مشهدی اصیل که در عمر نه چندان بلندش منشا خیر وبرکت بی شماری شد آنچنان که تا حرف والیبال و ورزش در دانشگاه مشهد باشد نام حمید جوانبخت هم خواهد بود و چه چیزی بهتر از این. خادم حرم مطهر رضوی بود و برادر شهید و جانباز. خودش هم از ۸ سال دفاع مقدس یادگاری در بدن ش داشت که خیلیها نمیداستند و نمیدانند.
بیشتر آنچه که دانشگاه علوم پزشکی مشهد در ورزش دارد مرهون زحمات این مرد بود که گاه روزها و هفتهها خانواده خود را نمیدید تا ساخت یک مکان ورزشی را به سرانجام برساند. در سالهای طلایی خدمتش در دانشگاه همه جا بود و همه کار میکرد، پرنفس و خستگی ناپذیر. بدون شک نام او برای همیشه بر تارک این دانشگاه مهم ماندگار خواهد شد و این غیر از خدمات ارزندهای است که برای والیبال و حتی فوتبال این شهر کرد.
قصه والیبال جوانبخت
شادروان جوانبخت را بی شک باید با نام والیبال شناخت. خودش در آخرین بار که پای درد و دل هایش نشسته بودیم درباره مارجای ورودش به این رشته و سالهای طولانی که در آن سپری کرده بود این چنین گفته بود «مرحوم شمشیری در دوران خدمت من را برای پاسوری تیم بیرجند انتخاب کرد. از آنجا به مسابقات قهرمانی لشکرها رفتیم و مقام سوم را آوردیم. شمشیری قول داده بود که اگر مقام بیاوریم، ما را به مشهد منتقل میکند. این اتفاق هم افتاد و ما به لشکر ۷۷ مشهد آمدیم. اینجا حسن شفیعی مسئول تربیتبدنی بود. من را به والیبال برد و پس از پایان سربازی، خانوادهام هم به مشهد آمدند. در خیابان عدلخمینی ساکن شدیم و به تیم داروخانه رضا پیوستم؛ تیم خوبی که بازیکنانی مثل آزاد و افضل را جذب کرد. دو سال در این تیم بودم. بعد حمید صدر من را به تیم چینچین دعوت کرد و سه سال برای این تیم بازی کردم. از سال ۱۳۶۳ استخدام دانشگاه علومپزشکی شدم و همزمان برای آنها هم در مسابقات داخلیشان بازی میکردم. بعد به تیم تأمین اجتماعی پیوستم و چندین مقام در مشهد و کشور به دست آوردیم. سال ۱۳۶۴ محمد، برادرم، شهید شد و من از سال ۱۳۶۵ به ستاد مرکزی آمدم و تیم ستاد مرکزی دانشگاه را تشکیل دادیم و مربیبازیکن بودم. بعد محمد مهدیزاده من را تشویق کرد که داوری هم بکنم. تا سال ۱۳۷۰ بدون کارت داوری میکردم. این سال پورحسن دورهای را در سالن شهیدکوشهای گذاشت و من در آن کلاسها شرکت کردم. از آنجا حضور جدیام در داوری آغاز شد و توانستم رفتهرفته همه مدارک را تا درجه داوری ملی به دست آورم. مسابقات کشوری زیرگروه و دستهیک را قضاوت کردم. بعدها عباس چمنیان به من ابلاغ داد که مربی تیمملی دانشجویان بشوم. پست سازمانی من مدیر امور اداره بیمارستانی بودم. سال ۱۳۷۱ بهعنوان خادم افتخاری به حرم مطهر مشرف شدم. سال بعد همراه با علیرضا قره تیم والیبال تشکیل دادیم و مسابقات آستان قدس را در دانشگاه فردوسی استارت زدیم. تا امروز هم این رقابتها ادامه دارد.»
جوان بخت خوشبخت
حمیدرضا جوانبخت ۶۲ سال عمر کرد و این برای مردی که لحظهلحظه وجودش برای همه برکت بود، بسیار کم است. با این همه، او خوشبخت است که نامی نیک از خود برجای گذاشت. رد پای او در تاریخ ورزش این شهر برای همیشه ماندگار است و چه چیزی بهتر از این؟ او با بیماریای که شروع تا پایانش فقط یکسال بود، تا پای جان مبارزه کرد و در این نبرد همسر و خانوادهاش همراه همیشگی و حمایتگر واقعی بودند.
آنها برای این مرد شریف چیزی کم نگذاشتند، اما سرنوشت چنین بود که جوانبخت وداعی سخت و جانکاه داشته باشد، اما همیشه در یادها خوشبخت بماند.
آخرین وداع در سالن مهران
پیکر شادروان جوانبخت امروز ساعت ۱۰ برای آخرین بار به سالن مهران برده میشود تا او با جایی که سالها با آن خاطره داشت خداحافظی کند. اهالی و دوستداران ورزش هم امروز آخرین وداع را با این مرد مهربان و نیک سرشت خواهند داشت و پس از آن از او فقط خاطرات خوبش خواهد ماند. قرار است بعد از مراسم تشییع در سالن مهران پیکر او برای طواف به حرم مطهر جایی که سالها جوانبخت افتخار خادمی آن حریم رضوی را داشت برده شود و سپس در آرامگاه ابدی آرام بگیرد.