آموزش وپرورش پویا مینیاتور جامعه آینده است که در آن امر پرورش مقدم بر آموزش است. اصولا در نظام آموزش وپرورش عمومی آموزش در دل پرورش رخ میدهد و بهتر است آن را نظام پرورش عمومی بنامیم که از مهدکودک تا دوره شش ساله دوم ادامه دارد.
چنین نهاد پویایی کودکان، نوجوانان و جوانان را بر اساس هویت ملی و ارزشهای اخلاقی و دینی با رعایت ارزشهای خرده فرهنگی تربیت میکند که عموم آنها وطن خواه، اخلاق مدار، خداجو، صادق، نظم پذیر، خانواده مدار، دوستدار علم و دانش، پرسشگر، علاقهمند به فعالیت جمع، آگاهی سیاسی، بانشاط و دارای یک جهان بینی باشند که هم آرامش و آسایش برایشان فراهم شود و هم انسجام اجتماعی وحدت ملی و دین داری اخلاق مدار در نسل آینده تقویت شود.
اما متأسفانه آموزش وپرورش ما به دلیل کاهش توجه به پرورش نسلی و تکیه بر آموزش کنکوری پویایی لازم را برای تربیت تا اندازه زیادی از دست داده است. از لحاظ زمانی و با حذف تعطیلات رسمی و غیررسمی به بهانههای مختلف، آموزش در طول سال تنها حدود ۱۲۰ روز در مدارس تداوم دارد. کیفیت این آموزش نیز ضمن احترام به همه معلمان عزیز دارای آن چنان تحول قابل قبولی نیست.
بدیهی است که آموزش ویژه برخی مدارس نیز فقط برای طبقات خاص امکان پذیر است که همین نابرابری آموزشی را در سطح وسیعی گسترش داده است؛ نابرابریای که عصر کرونا آن را بیش ازپیش تقویت کرده و در حد یک فاجعه آموزشی موجب محرومیت تحصیلی یا آموزش ناقص بسیاری از دانش آموزان به ویژه در مناطق محروم شده است.
نابرابریای که نهادینه نیز شده و در کنکور خود را در قالب منطقه یک، دو، سه و.. نشان میدهد. طبیعی است که در صورت وجود عدالت به این سهمیه بندیها کمتر نیاز خواهد بود.
در ارتباط با روند جامعه پذیری اگرچه در کنار آموزش وپرورش، نقش خانواده، رسانهها و گروههای دوستی حائز اهمیت است، اما سؤال این است که آموزش وپرورش، حوزههای علمیه، دانشگاهها و.
تا چه اندازه در پرورش نقش آفرینی کرده و آن را بهبود بخشیده اند؟ رسانهها باتوجه به هجمه به ارزشهای بنیادی هویت ملی و دینی ما، رسالت خود را دراین باره چگونه ایفا میکنند؟ و هریک از ما که در سراسر ایران عزیز زندگی میکنیم تا چه اندازه احساس مسئولیت میکنیم؟
بدیهی است که این فقط بخشی از یک نقد بنیادی است و مسائلش باید در سطح کلان تحلیل شود؛ زیرا سرچشمه آن جای دیگری است.