اکنون که یک سال از همهگیری کروناویروس میگذرد، خوب دریافتهایم که کرونا آمده است بماند و این ما هستیم که باید با آهنگ پرشتاب دوران هماهنگ شویم. در این تغییر سریع، بسیاری از ما از قافله جا ماندیم و بارها و بارها کوشیدیم از در آشتی با فناوری درآییم که زیست جمعی به آن وابسته شده است. اگرچه آمارهای رسمی مرکز آمار قبل از همهگیری کرونا هم حضور بیشتر زنان در فضای مجازی را تأیید میکرد، شرایط روز پای همه مادران و زنان را به صفحههای مجازی گشود و از این زاویه است که معایب و محاسن این دنیای جدید، بهویژه در حوزه آموزش، خود را نشان میدهد.
واقعیت این است که آموزش و شیوههای یادگیری همواره در حال تغییر است. اینترنت نقطه عطفی بود که به نظر میرسید میتواند تغییراتی اساسی و جدی در حوزه آموزش ایجاد کند. کرونا مثل کاتالیزوری بود که این فرایند را سرعت بخشید و البته به صورت یک اجبار، بر همگان تحمیل کرد. در این میان، مادران به دلیل برعهدهگرفتن مسئولیت آموزش فرزندان، از ۲ جهت تحت فشار قرار گرفتند. از یک سو آشنایی با فناوری و فرایندهای نوین آموزشی که بعد از این ابزار ضرور آموزش به حساب میآید و از سوی دیگر، بخشی از وظایف مدرسه که به دست معلمان انجام میشد، بر عهده مادران قرار گرفت. داوری درباره اینکه مادران تا چه اندازه از پس این وظیفه و مسئولیت دشوار برمیآیند کار سادهای نیست، اما روشن است که این آغاز رویهای از آموزش است که حتی با عادیشدن وضعیت کرونایی ادامه خواهد یافت. از محاسن ویژه این شیوه آموزش، میتوان به صرفهجویی در زمان و هزینه رفتوآمد اشاره کرد. همینطور در دسترسشدن طیف گستردهای از دادهها و اطلاعات مادران را با انتخابهای زیادی برای آموزش خود و فرزندانشان روبهرو کرده است. اینجا دیگر مسئله انتخاب است، و گستردهشدن دایره انتخابهای زنان و مادران را میتوان رویدادی خجسته در نظر گرفت. این سویه نیک ماجراست. اعتراضها و نارضایتیها از شیوههای آموزش از راه دور کم نیست. افت تحصیلی، ترک تحصیل دانشآموزان در مناطق مختلف شهری و روستایی و کاهش کیفیت آموزش از مهمترین دغدغههایی است که امروزه همه زنان و مادرانی که با مسئله آموزش مواجهاند آن را لمس میکنند. ناگهانیبودن کرونا و شتاب زیاد در تغییر شیوه آموزش، یک اضطراب و بیقراری اجتماعی را درباره کیفیت آموزش به وجود آورده است که پر بیراه نیست. صرف نظر از فرایندهای آموزنده زندگی در محیطهای اجتماعی مثل مدرسه، دانشگاه و حوزه و نقشی که این نهادها در فرایند جامعهپذیری شهروندان دارند، به نظر میرسد در برخی موارد، بهویژه رشتهها و دروسی که نیازمند ابزار فیزیکی آموزش هستند، کاهش کیفیت داشتهاند. نکتهای که در بحث از کیفیت آموزش باید به آن توجه کنیم این است که برای سنجش و ارزیابی کیفی آموزش، به طور معمول، از ابزار مقایسه بهره گرفته میشود. برای نمونه، دانشآموزان را با کتابهای درسی و حفظیات مربوط به پایه خودشان ارزیابی میکنند. این درحالی است که نهتنها دانشآموزان بلکه زنان و مادران در معرض گستره وسیعی از از اطلاعات و معلومات عمومیای قرار گرفتهاند که از قضا هیچ معیاری برای سنجش آنها وجود ندارد. تنها تشخیص درست را میتوان به افزایش کیفیت زندگی و رضایت فردی از میزان یادگیری احاله داد که چندان نمیتواند از نظر علمی اندازهگیری شود. در نهایت، باید به این نکته اشاره کرد که هر چیزی درباره کیفیت آموزش به شیوه مجازی و از راه دور گفته و نوشته شود، از حدس و گمان فراتر نخواهد رفت و باید منتظر تغییرات بعدی فناوری و روانی افراد جامعه ماند تا بتوان بهدرستی دراینباره داوری کرد. در این میان، زنان و مادران، چه در جایگاه معلم و مدرس، چه در نقش مادر و آموزگار ثانوی کودکان، نقش و تأثیری بسزا دارند. به جای ایجاد اضطراب ناشی از مقایسه آگاهی و معلومات کودکان و نوجوانان با محتوای کتابهای درسی، با ایجاد فضایی آرام و دور از تنش، میتوان در کنار این کتابها و تکالیف، معیارهای دیگری نیز برای سنجش در نظر آورد. کودکان و نوجوانان امروز، سالها بعد در جایگاهی که ما اینک ایستادهایم، میایستند و دست به قضاوت و ارزیابی میزنند. نباشد که از سالهای سیاه کرونایی، روزهای دشوار و تلخ یادگیری و سالهای دلزدگی از آموختن را به خاطر آورند. شیوههای ناگزیر مجازی و آموزش از راه دور فرصت مناسبی است که در دنیای اطلاعات انتخاب کنیم، یاد بگیریم و از زندگی بیشتر لذت ببریم.