پیش از بررسی رفتار مردم در قبال تصمیمهای کلان اقتصادی و اجتماعی باید به یک اصل کلی توجه کنیم؛ اینکه پیش از اجرای هر تصمیم، هرچه سطح آگاهی مردم را افزایش بدهیم، رفتارها عقلانیتر میشود و انتظارات برای بروز واکنشهای غیرمنتظره کاهش مییابد.
رفتار بنزینی دولت قبل را مثال میزنم که در نزد مردم به «تصمیم صبح جمعه» معروف شده است. واکنشها درباره آن تند بود؛ چون نرخ سوخت روی سایر اقلام اثر فوری و مستقیم دارد و اقناع افکار عمومی هم انجام نشده بود. اینکه رهبر معظم انقلاب روی موضوع تبیین تأکید دارند، یکی از مصادیق آن میتواند همین زمینهسازیها برای اجرای یک تصمیم، پیش از اجرای آن باشد.
اصل واکنش نشاندادن مردم در برابر چنین تصمیماتی را طبیعی میدانم، اما هرچه بیشتر دستاوردهای مثبت آن برای مردم گفته شود و اجرای آن سنجیدهتر باشد، بازخوردهای منفی نیز کمتر میشود.
هماکنون در فضای عمومی جامعه، انتقاد و گفتوگوی مردم درباره پیامدهای برخی از این تصمیمها جریان دارد که اگر نباشد، باید تعجب کنیم. دراینبین نکتهای که کمتر به آن توجه میشود، سکوت بخشی از جامعه است که بسیار معنیدار است.
اگرچه بررسی دلایل چنین سکوتی به پژوهش نیاز دارد، اما بهطورقطع نمیشود با نگاهی خوشبینانه، آن را بهپای رضایت عمومی گذاشت. برای نمونه، باید دید آیا علتش ترس است همچون وقتی که به یک نفر در فلان اداره ظلمی میشود، اما هیچ نمیگوید تا اوضاع به ضررش بدتر نشود؟ یا واکنشی نشان نمیدهد، چون که برایش عادی است و بارها این دست تغییرات، تکرار شده است؟
توجه کردن به این گزینههای احتمالی مهم است، چون میدانیم اعتماد اجتماعی به دلیل اتفاقها و تصمیمهای گذشته لطمه دیده است. این را هم میدانیم که اعتماد اجتماعی سرمایه اقتصادی را ایجاد میکند و اگر این اعتماد آسیب ببیند، سرمایه اقتصادی کشور هم آسیب میبیند.
با همه اهمیتی که موضوع سرمایه اجتماعی دارد و تصمیمات اخیر دولت نیز در واقع برای افزایش همین سرمایه است، اما متأسفانه برای بیشتر این تصمیمات هزینه سرمایه اجتماعی سنجیده نمیشود و تمرکزها بیشتر روی برآورد هزینههای اقتصادی یک طرح است. به طور مثال آیا پیش از اجرای طرح درباره تغییر شیوه تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی، افکارسنجی شد؟
پاسخ احتمالی، منفی است، چون به چنین کارهایی توجه نمیشود. با وجود کارهای رسانهای انجامشده برای برخی از این تصمیمات، برای اقناع مردم باید شفافتر و دقیقتر عمل کنیم چرا که تبعات خاموشی مردم کمتر از اعتراضشان نیست. کسی که اعتراض میکند و حرفش را میزند بهنوعی خودش را تخلیه کرده است، اما کسی که اعتراض دارد و هیچ نمیگوید، چطور؟