صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مشاوره رایگان نابغه‌های حاشیه شهر به دانش‌آموزان مناطق کم‌برخوردار مشهد

  • کد خبر: ۱۲۱۸۹۴
  • ۲۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۵
نابغه‌هایی که از حاشیه شهر به مدارک علمی ممتاز رسیده اند، اکنون به دانش آموزان نخبه مناطق کم‌برخوردار مشاوره رایگان می‌دهند.

الهام مهدیزاده | شهرآرانیوز؛ «کلاس کجا بروم؟ کتاب تست چه بخرم؟ چگونه انتخاب رشته کنم؟» خیلی قبل‌تر از این دغدغه‌ها و چه‌کنم‌ها، غصه مالی، سفت و سخت و از همان کودکی چنان جای خودش را زندگی شان بازکرده است که جایی برای تمام این چه‌کنم‌ها نمی‌گذارد. با هرکدام که صحبت کردیم روایتشان با سختی‌های روزگار و درس خواندن با مشقت‌هایی از جنس عاشقانه بود. نسل دهه ۶۰ مناطق کم‌برخوردار حاشیه شهر مشهد حالا استادانی شده‌اند که بی‌ادعا برای نسل دو دهه بعد از خودشان و دانش‌آموزان دهه ۸۰ چراغ راه شده‌اند؛ چراغی در مسیر علم و پیشرفت.

آدم‌هایی که خودشان مدرسانی شریف در دانشگاه‌ها هستند و تصمیم گرفته‌اند با تشکیل گروهی گره‌هایی از نسل نخبه حاشیه شهر باز کنند. روایتمان از خیابان مدرس است؛ جایی که این دانش آموزان نخبه دو دهه قبل برای دانش‌آموزان نخبه کمیته امداد امام خمینی (ره) کلاس مشاوره انتخاب رشته گذاشته‌اند. استاد‌ها سر زمان مقرر در جلسه حاضر هستند. حدود ۴۰ دختر و پسر زیرپوشش کمیته امداد امام‌خمینی (ره) که رتبه‌های زیر ۵‌هزار در کنکور سراسری کسب کرده‌اند در سالن شهید قاسم سلیمانی حضور دارند. گپ‌وگفت‌ها صمیمانه است و هرکدام از استادان بدون تعارف روایتگر مسیر خودشان از حاشیه شهر مشهد تا دانشگاه‌های برتر کشور هستند. روایت‌های پیش‌رو، روایت استادان و دانش‌آموزان حاضر در جلسه پویش انتخاب رشته از «حاشیه و برای حاشیه» است.

از حاشیه تا دکتری نانو

رمضان روحانی دکتری نانوتکنولوژی دارد و مدرس دانشگاه فردوسی مشهد است. او در سال ۸۷ از حاشیه شهر و بدون امکانات توانست رتبه ۱۹ کنکور سراسری را کسب کند و وارد دانشگاه صنعتی شریف شود. دکتر روحانی حالا مدرس دانشگاه فردوسی است. او حرف هایش را با حاشیه‌هایی برای دیدن حاشیه شهر شروع می‌کند: «ما مشقت‌های درس خواندن در حاشیه شهر را چشیده ایم، پشت سر گذاشته ایم و حالا با افتخار برای بچه‌های این محله‌ها کار می‌کنیم.»

دکتر روحانی یکی از ۶ چهره دانشگاهی برای پویش انتخاب رشته است. می‌گوید همه استادان این پویش از نسل دانش آموزان نخبه حاشیه شهر مشهد هستند، افرادی که اکنون به سطوح برتر دانشگاهی دست یافته اند و حتی از کشور‌های مختلف برای ادامه تحصیل دعوت شده اند، اما ترجیح داده اند در کشورخودشان بمانند و برای آبادانی اش هر کاری از دستشان بر‌ می‌آید انجام دهند.

او اجرای این پویش را این طور توضیح می‌دهد: این پویش هم زمان با انتخاب رشته کنکور سراسری ۱۴۰۱ و برای دانش آموزان حاشیه شهر برگزار شد. سعی کردیم جلسات ۴۵ دقیقه و کارگاهی برای دانش آموزان این مناطق داشته باشیم و بعد از آن ۱۰ دقیقه مشاوره اختصاصی با بچه‌ها برای انتخاب رشته برگزار کنیم.
او می‌گوید که در مدت زمان انتخاب رشته کنکور ۱۴۰۱، به محله‌های سیدی، طرق، گلشهر، شهرک شهید رجایی، باهنر، توس، خواجه ربیع و محله خودشان پنجتن سر زده اند و برای دانش آموزان آن مناطق جلسه مشاوره انتخاب رشته برگزار کرده اند.

دیدن بچه‌های با استعداد این مناطق او را سر ذوق آورده است؛ روایتش را از آنچه که او و تیم همراه دانشگاهی اش در کلاس‌های مشاوره دیده اند با دادن جانی مضاعف به کلمات بیان می‌کند: در این چند روز که در محله‌های حاشیه مشهد مشاوره انتخاب رشته می‌دادیم بچه‌های با استعداد بسیاری دیدیم؛ بچه‌هایی که با همه کمبود‌ها و کاستی‌ها رتبه‌های خوبی داشتند و خودشان با بهره هوشی نه کلاس‌ها و هزینه‌های کلان به این رتبه‌ها دست پیدا کرده بودند.

دکتر روحانی تأکید دارد که متأسفانه فضای حال و کنونی کنکور فضای بنگاه داری است و در این راستا خانواده‌ها و دانش آموزان برای کسب رتبه بالا باید هزینه بسیار داشته باشند.
او با مرور نخبگانی که در حاشیه شهر پیشرفت کرده اند می‌گوید: بچه‌ای را دیدم که رتبه زیر ۲۰۰ کسب کرده بود. خودش برای من تعریف می‌کرد که عصر‌ها سرکار و به تعمیر موبایل می‌رود. این دانش آموز می‌گفت حتی اگر دانشگاه هم برود تعمیر موبایل را ادامه می‌دهد. حرف‌های او من را یاد خودم انداخت.

روایت بعدی او سرگذشتی است که خود دکتر روحانی پشت سر گذاشته است؛ سرگذشتی که با کارکردن و حتی ترک تحصیلش به دلیل مشکلات مالی همراه بوده است: پدر من معلول بود و توان کار کردن نداشت. من فرزند بزرگ‌تر بودم و برای تأمین مخارج خانواده عصر‌ها همراه همسایه مان سر کار نقاشی ساختمان می‌رفتم. از آنجایی که عصر‌ها کار می‌کردم وقت درس خواندن نداشتم. تمام اطلاعات من از کتاب‌های درسی ام همان چیزی بود که سرکلاس یاد می‌گرفتم. برای همه عجیب بود که چطور من با اینکه وقت درس خواندن نداشتم، معدلم ممتاز بود.

ادامه حرف دکتر روحانی روایت روزی است که به خاطر کار کردن به مدرسه نرفت: شاید باور نکنید، اما به دلیل هزینه‌های مدرسه خانواده ام تصمیم گرفتند که من را از مدرسه بگیرند. آن سال کلاس پنجم بودم و پرونده کلاس پنجم من دو هفته داخل خانه مان بود. بچه‌ها مدرسه می‌رفتند و من سر کار نقاشی؛ ساختمان رنگ می‌کردم.

یک روز عصر مدیر مدرسه ام که فامیلش آقای نظام بود به خانه مان آمد. با همان جبروتی که از او در مدرسه دیده بودم رو به پدرم کرد و گفت: «چرا رمضان مدرسه نیامده است؟» پدرم گفت که توان پرداخت پول مدرسه اش را ندارم. مدیر مدرسه به پدرم گفت که پسرت دانش آموز ممتاز مدرسه است. او از پدرم خواست من را به مدرسه بفرستد و او تمام هزینه‌ها را خواهد داد. آقای نظام آینده من را تغییر داد و هر جا باشم از او به نیکی یاد خواهم کرد.

رمضان نقدی هم دارد و می‌خواهد این نکته درباره محله‌های حاشیه شهر پررنگ شود: چهره حاشیه شهر آن چیزی نیست که اکنون در رسانه‌ها نشان داده می‌شود. چهره محلات این محدوده اغلب پر از آسیب اجتماعی و با مشکلاتی متعدد نشان داده می‌شود. اگر قتلی در محله‌های حاشیه شهر رخ دهد پررنگ می‌شود تا جایی که شخصیت و چهره محلات حاشیه شهر تیره و تار نشان داده می‌شود. این درحالی است که همه این اتفاقات در همه محله‌های مشهد رخ می‌دهد. از او که حالا دکتری نانوتکنولوژی دارد و در حوزه دانش بنیان نیز فعال است درباره محله‌ای که در آن ساکن است می‌پرسم. با افتخار از محله زندگی اش یاد می‌کند: «بزرگ شده محله پنجتن هستم و هم اکنون نیز در این محله ساکنم.»

مشاوری شدم که خودم نداشتم

حامد بیدل متولد ۶۷ است. دکتری محیط زیست از یک دانشگاه دولتی دارد. از سوابق تحصیلی خوبش به همین نکته اکتفا می‌کنیم که رتبه یک کنکور دکتری را به دست آورد. او یکی از مشاورانی بود که برای انتقال تجربه هایش به کنکوری‌های حاشیه شهر، بی چشمداشت پا پیش گذاشت. ارزش کار جهادی او را وقتی بهتر می‌فهمیم که گوشه‌ای از مشغله هایش را با ما در میان می‌گذارد؛ اینکه در یکی از مراکز پژوهشی معتبر مشغول به کار است و وظایفی دارد. در یک شرکت دانش بنیان هم فعالیت دارد. علاوه بر این دو سه وب سایت هم دارد که باید هر چند وقت یک بار محتوای آن‌ها را به روز کند. با رضایتی عمیق می‌گوید: همه این مشغله‌ها به جای خود، آدم وقتی برای کمک به کار جهادی عشق داشته باشد، برایش وقت باز می‌کند.

ارتباط دوستانه، پای حامد را به حضور در جمع کنکوری‌های حاشیه شهر مشهد باز کرد. او و دوستانش نقاط مشترک زیادی دارند؛ مثلا اینکه خودشان زاده و بزرگ شده محله‌های کم برخوردار حاشیه شهر هستند و طعم نداشتن خیلی چیز‌ها را چشیده اند. «یک ساله بودم که پدرم را از دست دادم. خانه ما در محدوده میدان شهید فهمیده بود. شرایط مالی سختی را در دوران تحصیلم تجربه کردم. مستمری ناچیزی از محل کار پدرم به ما می‌رسید که کفاف زندگی چهارنفره مان را نمی‌داد. آن موقع برایم کار کردن در کنار درس خواندن یک باید بود.

از نه ده سالگی سر کار رفتم، کار‌های مختلف مثل نجاری، منبت کاری، کیف دوزی و. عملا خودم باید خرج خودم را در می‌آوردم.» دشواری‌های مالی که حامد از آن‌ها می‌گوید، تا دم انتخاب رشته دانشگاه و حتی پس از آن ادامه داشت. «سال ۸۶ کنکور قبول شدم. توان پرداخت هزینه‌های مشاوره انتخاب رشته را نداشتم برای همین خودم انتخاب کردم؛ با خواندن دفترچه راهنمای انتخاب رشته و مشورت با معلم هایم در رشته محیط زیست دانشگاه فردوسی مشهد قبول شدم.»

با این پیشینه، وقتی دوستان خیراندیش حامد به او گفتند می‌خواهند برای بچه‌های کم بضاعت مالی، جلسه رایگان مشاوره انتخاب رشته کنکور بگذارند، با این واکنش او مواجه شدند: «از هزینه‌های جلسات مشاوره خبر داشتم و اینکه پرداخت آن، از عهده خانواده‌های این دانش آموزان خارج است. دوستانم پرسیدند: هستی؟ گفتم: بله. از حدود ۱۰ جلسه‌ای که برگزار کردند، سه چهار جلسه را رفتم.» سه یا چهار؟ آمار دقیق ندارد. ضرورتی هم ندارد. کار او و دوستانش اداری نیست و مدیر بالادستی ندارند؛ بنابراین خبری از خودنشان دادن‌ها و پاداش‌های مادی هم نیست. او آسوده است از اینکه خدای بالاسر، تلاش بی مزد و منت او و رفقایش را دیده است.

حامد می‌گوید: خودم همیشه دوست داشتم یکی کنارم باشد و راهنمایی ام کند که چه کار کنم. کسی نبود. می‌خواستم برای دانش آموزان مناطق کم برخوردار حاشیه شهر، مشاوری باشم که خودم نداشتم.
او اضافه می‌کند: اعتقادم این است که در انتخاب رشته، اهمیت تجربه مشاور کمتر از جزئیات کارنامه نیست. مشاوره هایم فردی بود و توصیه هایم به افراد مختلف متفاوت بود. در گفت وگوهایم با این دانش آموزان متوجه می‌شدم خیلی هایشان مثل خودم هم کار می‌کنند و هم درس می‌خوانند. این اطلاعات روی پیشنهاد‌های من خیلی اثر داشت. بابت وقتی که می‌گذاشتم، برایم مهم نبود دانش آموزی که رو به رویم نشسته است رتبه اش بالا باشد. وقتی می‌دیدم رتبه خوبی را به دست نیاورده است، هرگز به چشم یک فرد بی استعداد به او نگاه نمی‌کردم. از نظر من، او شرایط لازم برای بروز استعدادش را نداشته است.

حامد که علاوه بر دوران تحصیل پر فراز و نشیب خود، تجربه فعالیت در یکی از مؤسسات آموزشی را هم دارد، از سؤال‌هایی می‌گوید که در مشاوره‌های فردی از دانش آموزان حاشیه شهر پرسیده است.  از انگیزه شان برای ادامه تحصیل می‌پرسیدم، از افقشان برای آینده، از اینکه چرا احیانا به فلان رشته‌ها گرایش دارند. واقعا برایم مهم بود دانش آموزان کم توان مالی‌ای که دارم به آن‌ها مشاوره می‌دهم، با هر رتبه‌ای که دارند، بهترین انتخاب را داشته باشند.

از نتیجه کار راضی ام. بیشتر بچه‌ها به مشاوره به شدت نیاز داشتند و اطلاعاتشان خیلی کم بود. لذت حضور در این دوره برای حامد آن قدر بوده است که بنای تکرار آن را در سال‌های آتی داشته باشد. او با اطمینان می‌گوید: برایم انگیزه ایجاد شد که اگر دوباره چنین برنامه‌ای تکرار شد، حتما مشارکت کنم. با سایر استادان و مشاوران دوره اخیر صحبت کردم تا جلساتی بگذاریم برای بالا بردن اطلاعات بچه‌های حاشیه شهر درباره کارآفرینی و اشتغال و به بچه‌های مناطق کم برخوردار مشاوره و آموزش رایگان بدهیم؛ زیرا می‌دانیم این دوره‌های هزینه‌های بالایی دارد و نمی‌توانند پرداخت کنند. هر چه باشد هر کدام از ما تجربیاتی داریم که می‌تواند به درد این بچه‌ها بخورد.

استادانی از دل حاشیه و برای حاشیه

محمدرضا محمدزاده یکی از چهره‌های دانشگاهی است که به گفته خودش تمام هم و غم و تمرکزش را بر جهاد علمی در حاشیه شهر قرار داده است. او دکتری مدیریت آموزشی دارد و چندسال است که در حاشیه شهر مشاوره انتخاب رشته می‌دهد.‌

می‌گوید زکات علم و دانش او همین وقت و زمانی است که برای دانش آموزان حاشیه شهر گذاشته است. گپ وگفتمان با محمدزاده در حاشیه کارگاه انتخاب رشته ایتام کمیته امداد امام خمینی (ره) است.
کم وکیف شکل گیری این جمع استادانه را محمدزاده با توصیفی این چنین شروع می‌کند: یک گروه خوب علمی از دل حاشیه. این گروه استادان جمعی از دانش آموزان بزرگ شده حاشیه شهر مشهد هستند.

محمدزاده توصیفش برای این استادان این گونه است: کاری که این استاد‌ها انجام می‌دهند کارستان است. اینکه با همه مشغله‌های علمی و دانشگاهی و نیز مشغله‌های کاری و شغلی باز هم زمان خالی برای بچه‌های حاشیه شهر دارند، بی منت و بدون دریافت ریالی. این همان کار خوب و حس خوب جهادی است که اگر رونق بگیرد مشکلاتمان یکی پس از دیگری حل می‌شود.

اما پایه و بنیاد اصلی این گروه جهادی علمی را محمدزاده این طور توضیح می‌دهد: چند سال قبل گروهی با عنوان گروه معتمدان حاشیه شهر (نخبه‌هایی که خودشان در حاشیه شهر بزرگ شده اند) شکل گرفت تا با توان علمی و کاری خودشان بتوانند گرهی از حاشیه‌های مشهد بازکنند. با شکل گیری این گروه و با توجه به همان ظرفیت علمی تصمیم گرفته شد برای دانش آموزان نخبه این مناطق اقداماتی انجام شود.
او با توضیحاتی این طور ادامه می‌دهد: این بچه‌ها با کمترین امکانات و حتی بدون یک کلاس آمادگی کنکور توانسته اند رتبه‌های خوبی کسب کنند. آن هم در شرایطی که برخی از دانش آموزان از کلاس‌های کنکور متعدد و معلم خصوصی و... بهره برده اند.

آن طور که محمدزاده می‌گوید در اوایل شروع فعالیت این گروه، کار‌ها و اقدامات آنان برای دانش آموزان در چند محدوده نظیر سیدی، باهنر و شهرک شهید رجایی بود. اما در ادامه و با استقبالی که صورت گرفت سعی کرده اند این مشاوره‌ها برای همه دانش آموزان محدوده‌های حاشیه شهر مشهد باشد.
او در ادامه می‌گوید: علاوه بر آن با همکاری نهاد‌های حمایتی مانند کمیته امداد امام خمینی (ره)، آن دسته از دانش آموزان تحت پوشش کمیته امداد که رتبه‌های زیر ۵ هزار کسب کرده اند به این گروه معرفی شدند تا به آن‌ها نیز مشاوره انتخاب رشته داده شود.

اشاره‌ها و تأکیدات بعدی محمدزاده به روایت دانش آموزان نخبه این مناطق اختصاص دارد؛ سال قبل بود که یکی از دانش آموز‌ها رتبه اش هزار بود (عدد دقیق رتبه اش از ذهنم رفته است) او بدون آنکه متوجه باشد تمام رشته‌های دانشگاه پیام نور را انتخاب کرده بود و تصورش این بود که با این رتبه نمی‌تواند رشته و دانشگاه بهتری قبول شود. با راهنمایی که کردیم این دانش آموز توانست در یکی از دانشگاه‌های مشهد و در یک رشته مناسب قبول شود.

دبیری از دل نخبه‌های کنکور

هانیه رتبه اش سه رقمی و زیر ۱۵۰ است. شماره اش را کمیته امداد امام خمینی (ره) در اختیار قرار می‌دهد. خودش تلفن همراه ندارد و شماره‌ای که داده اند مربوط به مادرش است. بعد از معرفی و گپ وگفت با مادرش، او هانیه را صدا می‌زند.
هانیه دو خواهر و یک برادر دارد. چند سالی است که به دلیل ناتوانی پدرش در تأمین مخارج زندگی زیرپوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) هستند. دوست ندارد توضیحات بیشتری درباره شرایط خانوادگی و اینکه تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) هستند بدهد.

با همین توضیحات سراغ کم وکیف درس خواندنش می‌رویم: من دختر بزرگ خانواده هستم و خواهران و تنها برادرم از من کوچک‌تر هستند. به خاطر شرایط خانوادگی من سعی کردم از همان ابتدا خوب درس بخوانم تا بتوانم کار خوبی پیدا کنم. خانه ما کوچک است و اتاق جداگانه‌ای برای درس خواندن ندارم. از طرفی با حضور خواهر و بردار کوچک ترم امکان درس خواندن نداشتم. بیشتر وقت‌ها سعی می‌کردم که زمان خواب بودن آن‌ها و زمانی که سروصدایی ندارند درس بخوانم.

هانیه می‌گوید به دلیل شرایط خانوادگی و تنگنا‌های مالی در کلاس کنکور شرکت نکرده است و تمام کتاب‌های تستی که برای آمادگی کنکور خوانده همان کتاب‌هایی بوده که از مدرسه گرفته است.
با رتبه زیر ۱۵۰ هانیه، انتخاب رشته و اینکه کدام رشته را انتخاب کند زیاد سخت نیست. می‌گوید: خودم خیلی حقوق دوست داشتم. ترجیحم این بود که حقوق دانشگاه تهران بخوانم. استادان انتخاب رشته نیز پیشنهادشان همین بود. اما از آخر دانشگاه فرهنگیان را انتخاب کردم.

دلیلی که برای این انتخاب می‌آورد از این قرار است: برای من تهران درس خواندن و دادن هزینه‌های رفت وآمد سنگین است. نمی‌خواهم مادرم بیشتر از این به خاطر مخارج زندگی اذیت شود. به همین دلیل دانشگاه فرهنگیان را انتخاب کردم تا هم حقوقی داشته باشم و کمک حال خانواده ام باشم هم بتوانم هزینه‌های دانشگاه را خودم تأمین کنم. امسال دانشگاه فرهنگیان مشهد مقطع ابتدایی می‌گرفت و من، چون دبیرستان را دوست داشتم دبیری دانشگاه فرهنگیان بیرجند را زدم.

راه پله‌های موفقیت

مهلا رتبه اش در کنکور سراسری رشته تجربی زیر ۲ هزار شده است. عدد دقیق رتبه اش را نمی‌گوید. کلا برای حرف نزدن بیشتر راغب است تا حرف زدن، حتی از پشت تلفن. بعد از کمی گفتگو و توضیحات ما و قول و قرار برای محفوظ ماندن نامش و نزدن رتبه دقیقش صحبت می‌کند. قبل از شروع جمله‌ای می‌گوید که نشان از ناگفته‌های قلبی این دانش آموز دارد: چیز‌هایی را که می‌خواهم بگویم هیچ کدام از هم کلاسی‌های من نمی‌دانند؛ هیچ کدام.

با همه این قول و قرار‌ها صحبت می‌کند: ما سه خواهریم. پدرمان کارگر ساختمان است. گاهی کار می‌کند و گاهی ندارد. زمستان‌ها بیشتر وقت‌ها به خاطر سردی هوا و اینکه کار ساختمانی نیست بیکار است. گاهی صبح‌ها سرگذرِ چهارراه برق می‌رود تا شاید کاری پیداکند. با این شرایط نمی‌توانست هزینه‌ای برای کلاس کنکور بدهد.
من از همان کودکی تصمیم گرفته بودم که دکتر شوم تا حداقل کمکی برای خانواده و خودم باشم. معلمم به مادرم گفته بود اگر کلاس کنکور بروم با هوشی که دارم پزشک می‌شوم.

از چگونه درس خواندنش می‌پرسم. می‌گوید: خانه مان زیاد بزرگ نیست و یک اتاق بیشتر نداریم. دو خواهرم از من کوچک ترند و آن‌ها هم درس می‌خوانند. برای اینکه تمرکزم را بیشتر کنم از همان کودکی تا کنکور کتاب و دفترهایم را با خودم داخل پاگرد پله‌هایی که به پشت بام می‌رسد می‌بردم و همانجا درس می‌خواندم. پله‌های ما موکت شده است و می‌شود راحت وسایلم را داخل پاگرد پهن کنم و تا هر زمان که بخواهم درس بخوانم.
مهلا انتخاب رشته اش را با کمک این استادان انجام داده است و می‌گوید: رتبه ام به پزشکی نرسید، اما از خدا می‌خواهم کمکم کند تا دانشگاه فرهنگیان قبول شوم.

از پرده دوزی تا آینده‌ای با قضاوت

رضا یکی دیگر از دانش آموزانی است که در کنکور امسال رتبه زیر ۱۰۰ کسب کرده است؛ دانش آموزی که به گفته خودش برای کسب این رتبه سختی‌های زیادی کشیده است. پدر و مادر رضا سال هاست از یکدیگر جدا شده اند و رضا با خواهر و مادرش زندگی می‌کند. آن طور که می‌گوید چندسالی است زیرمجموعه کمیته امداد امام خمینی (ره) قرار گرفته اند. رضا می‌گوید خرج و مخارج زندگی را مادرش با خیاطی کردن تأمین می‌کند. البته او نیز در دوران تحصیل با دایی اش کار پرده دوزی انجام می‌داده است.

او همین تجربه کار کردن را یک اتفاق خوب برای تغییر مسیر زندگی اش می‌داند: با پرده دوزی توانستم مهارتی کسب کنم که در ادامه تحصیلم و حتی دوران دانشگاه از این مهارتم استفاده کنم. یک نکته خوب دیگر این بود که تصمیم من برای درس خواندن و رفتن به دانشگاه جدی‌تر از قبل شد. از نزدیک دیدم که کار آزاد درآمد گاه و بیگاه دارد.

روایت درس خواندن رضا روایتی است که به گفته خودش با سختی همراه بوده است. می‌گوید: مدرسه من از خانه بسیار دور بود و برای رسیدن به مدرسه هر روز فاصله زیادی را پیاده می‌رفتم. یک مدت هم مدرسه شبانه روزی درس خواندم.
او نیز کلاس کنکور نرفته و همه آنچه که در تست‌های کنکور زده حاصل محفوظات ذهنی خودش بوده است.
رضا در کلاس‌های مشاوره پویش انتخاب رشته شرکت کرده و در این باره می‌گوید: با توجه به رتبه‌ای که دارم و راهنمایی استاد‌های آن کلاس رشته حقوق قضایی تهران را زدم. سعی من این است که با کار کردن و تلاش خودم بتوانم در تهران هزینه‌های خودم را جبران کنم و بتوانم این رشته را با موفقیت به پایان برسانم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.