پارلمان یا مجلس یکی از مؤلفههای مهم نظامهای مردمسالار است. تاکنون برای نظام نمایندگی که بیشتر بهعنوان یکی از جلوههای روشن دموکراسی جدید از آن یاد میشود، بدیلی یافت نشده است. در این نظام سیاسی، نقش قوه مقننه از ۲ قوه اجرائیه و قضائیه، مهمتر و اساسیتر است. قوه مقننه علاوه بر نقش تقنینی، نقش نظارتی و تعدیلکننده را نیز درون نظام سیاسی بر عهده دارد. چنانچه هر یک از قوای دیگر در انجام وظایف قانونی خود دچار ضعف و فتور شوند، یا با خروج از حیطه وظایف قانونی خود، دچار بدکارکردی شوند، مجلس با ابزارهای نظارتی که در اختیار دارد، همچون سؤال و استیضاح، با یادآوری وظایف قانونی، آنها را به جایگاه قانونی خود برمیگرداند. در عین حال، نقش مجلس در پایداری و ثبات نظام سیاسی و نیز تضمین حقوق اساسی مردم در مقایسه با دیگر قوا، بیبدیل و شاید قیاسناپذیر است. بدون تردید، حکمرانی خوب منوط به داشتن قوه مقننهای کارآمد و مسلط بر اوضاع و احوال کشور است؛ نیرویی که همواره دیگر قوا را نظارت و ارزیابی میکند تا نظام سیاسی انسجام و پیوستگی خود را با جامعه از دست ندهد و ثبات نظام سیاسی دچار تزلزل نشود.
پیدایش جنبش مشروطهخواهی در ایران سرآغاز شکلگیری نظام پارلمانی و تحدید قدرت صددرصدی شاهان قاجاریه شد. قدرت سیاسی مطلق، نظام ملوکالطوایفی و حاکمیت قبیلهای دوره قاجار متناسب با شرایط برآمده عصر جدید نبود. با تحولات فرهنگی نوین و برخورد جامعه ایران با مدرنیته، پذیرش عمومی مبانی معرفتشناختی ساختار سیاسی حاکم مانند باورِ سنتی به ظلاللهی بودن پادشاه که مشروعیت خود را از سنن کهن ملی و مذهبی میگرفت، دچار گسست شد.
اصلاح امور سیاسی، کسب استقلال ملی و حرکت به سمت ترقی و توسعه، آرمانهایی بود که نیروهای مشروطهطلب برای آن به مبارزه پرداختند و به پیروزی رسیدند. در سالهای پس از جنبش مشروطه، نخستین تجربه سیاسی ایرانیان در عرصه پارلمانتاریسم به دلیل ساختار سنتی جامعه و سیطره دولتهای استعماری با موانع جدی مواجه شد و حرکت عقلانی به سمت نظام مشروطه سلطنتی به مشکلاتی برخورد و در این گذار دورهای از بیثباتی سیاسی و اجتماعی بر جامعه ایران حکمفرما شد؛ اما به هر صورت، مردم و گروههای سیاسی و اجتماعی برای نخستینبار شانسی برای سهیم شدن در مناسبات قدرت پیدا کردند.
از سیزدهم مهرماه ۱۲۸۵ خورشیدی که نخستین مجلس قانونگذاری با نطق افتتاحی مظفرالدینشاه که با وجود شدت بیماری به مجلس آمده بود و بیحضور نمایندگان شهرستانها گشایش یافت، حدود ۱۱۳ سال میگذرد. در این مدت، ۳۴دوره مجلس قانونگذاری تشکیل شده که ۲۴دوره مربوط به پیش و ۱۰دوره مربوط به پس از انقلاب اسلامی است. بیش از یک قرن تجربه پارلمانی، اندوخته گرانسنگی است که میتواند در ترسیم دورنمای مسیر پیشرفت و توسعه ایران تأثیر بسزایی داشته باشد.
متأسفانه بررسیها نشان میدهد که جز مقاطع محدودی، مجالس قانونگذاری در ایران نتوانستهاند آنگونه که باید و شاید به وظایف ذاتی خود عمل نمایند. به نظر میرسد زمان آن فرارسیده که پس از گذشت این همه سال، تجربه پارلمانی در ایران را واکاوی کرده و پرسشهایی درباره چند و، چون کارآمدی آن مطرح کنیم.
با آنکه پارلمان یا مجلس نمایندگان نقش مهمی در پیشرفت جوامع توسعهیافته داشته، چرا مجلس در ایران نتوانسته است چنین نقشی را ایفا نماید؟ آیا به واقع مردم در انتخاب نمایندگان خود دقت لازم را داشتهاند؟ آیا نظام انتخاباتی موجود از ظرفیتهای لازم برای جلب و جذب مشارکت حداکثری مردمی برخوردار است؟ آیا جایگاه مجلس بهدرستی در ساختار نظام سیاسی تعریف شده است؟ آیا مجالس قانونگذاری توانستهاند از ظرفیتهای تقنینی، نظارتی و اجرایی خود بهخوبی استفاده کنند؟ آیا هماهنگی لازم بین مجلس و دیگر ارکان نظام وجود داشته است؟ در یادداشتهای بعدی سعی خواهیم کرد با مروری بر پیشینه مجلس در ایران، به هر یک از این پرسشها بپردازیم.