روز سهشنبه در آستانه هجدهمین سالگرد حادثه یازدهم سپتامبر، ترامپ طی توئیتی جان بولتون، مشاور امنیت ملی خود را از سِمتش برکنار کرد. در طول 17ماهی که بولتون این سمت را در اختیار داشت، همواره اخباری از اختلافنظر او با رئیسجمهور به گوش میرسید. بولتون نماینده تندروترین جریان دستراستی در سیاست آمریکا بود. جدای از اختلافات جزئی، مهمترین وجه اختلاف میان این دو بر سر چندوچون پیشبرد سیاست خارجی آمریکا بود. بولتون معتقد بود که تسلط آمریکا بر جهان باید سرلوحه سیاست خارجی این کشور قرار گیرد و در این راه باید از فشارهای اقتصادی و ابزارهای نظامی حداکثری استفاده شود؛ اما ترامپ مخالف پیمانهای بینالمللی بود و درگیری بیش از حد آمریکا در مسائل جهانی را مایه دردسر میدانست و در پی آن بود تا با دادوستدهای دوجانبه با دیگر بازیگران، سیاست خارجی آمریکا را به پیش برد. برکناری بولتون واکنشهای متفاوتی را در بین موافقان و مخالفان او در پی داشت. فردی چون رندپال از حزب جمهوریخواه اعلام کرد که امروز به سبب نبود بولتون در کاخ سفید، خطر جنگ در جهان به صورت تصاعدی کاهش پیدا کرده است. دموکراتها نیز برکناری بولتون را تحول مثبتی برای جهان ارزیابی کردند. بولتون بیشتر به دلیل سیاستهای ضد ایرانیاش در بین سیاستمداران کاخ سفید شُهره بود. او علنا از گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی حمایت میکرد و هیچگاه تمایل خود به براندازی جمهوری اسلامی را کتمان نمیکرد. بولتون پست خود را رها کرد، بدون اینکه رؤیای خود را در برپایی جشن تغییر نظام ایران در تهران برآورده کند! حال این پرسش مطرح است که برکناری او چه تأثیری بر آینده روابط ایران و آمریکا خواهد داشت؟ آیا آنگونه که برخی گفتهاند، حذف بولتون نشانهای از شکست راهبرد فشار حداکثری آمریکا در مواجهه با مقاومت حداکثری ایران است؟ آیا حذف بولتون را باید نشانه نرمش آمریکا در قبال ایران دانست و آن را تحقق پیششرط ایران برای آمدن به پای میز مذاکره تلقی نمود؟ آیا این تغییرات میتواند به باز شدن مسیری برای سیاست نه جنگ نه تحریم به نفع ایران منجر شود؟ اگر به نشست خبری وزرای امورخارجه و خزانهداری آمریکا که پس از برکناری بولتون در کاخ سفید برگزار شد بنگریم، درمییابیم که بعید به نظر میرسد که با رفتن بولتون چرخش شایان توجهی در سیاستخارجی آمریکا در قبال ایران پدید آید. منوچین فهرست جدیدی از تحریمها علیه مقامات ایرانی را اعلام نمود و گفت ترامپ و دستیاران ارشدش درباره خطمشی فشار حداکثری علیه ایران همسویی کامل دارند. پمپئو نیز اعلام کرد که کنار گذاشتن بولتون به معنای تغییر سیاست دولت ترامپ نیست. جدای از رجزخوانیهایی از این نوع، واقعیت آن است که موضع ترامپ علیه ایران در دوره بولتون اتخاذ نشد که با رفتن او دچار خلل گردد. ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتیاش که هنوز پیروزی او مسجل نبود، این سیاست را اعلام کرد. او در آن زمان برجام را بدترین توافق ایالات متحده دانست و در اعلام این سیاست بیش از آنکه متأثر از افرادی چون بولتون باشد، تحتتأثیر نتانیاهو بود. برای ترامپ نفس مذاکره با ایران مهم است، اما بولتون این مذاکرات را در صورتی مفید میدانست که ایران در مقابل خواستههای حداکثری آمریکا تمکین کند؛ اما نکتهای که نباید نادیده انگاشت، اینکه تیم ضدایرانی موسوم به B مدتهاست رو به افول نهاده؛ گرفتاری بنسلمان در یمن، ناکامی نتانیاهو در انتخابات اخیر اسرائیل و حالا رفتن بولتون، این تیم را بیش از پیش تضعیف نموده است. از سوی دیگر، مهار اثر تحریمها در داخل و برداشتن گام سوم کاهش تعهدات هستهای از سوی ایران تا حدودی سیاستهای ضدایرانی ترامپ را به چالش کشیده است. هیچ بعید نیست که ترامپ بخواهد کنار گذاشتن بولتون را امتیازی بداند برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره. بنابراین، انتظار رفتاری غیرمنتظره از سوی ترامپ درباره ایران بعد از رفتن جان بولتون دور از ذهن نیست.