مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ نوغان در تاریخ مشهد، نامی شناخته شدهاست؛ مرحوم ملکالشعرای بهار در تصحیح «تاریخ سیستان»، درباره این نام مینویسد: «نوقان، به فتح نون و اخیرا آن را با غین [نوغان] مینویسند، از قُراء معظم طوس بوده و اکنون یکی از محلات عمده شهر مشهد میباشد.» میتوان گفت که اراضی اطراف نوغان، بعد از شهادت امامرضا (ع) به بستری برای شکلگرفتن مشهد تبدیل شد و البته با توسعه این شهر، بهعنوان نام یکی از محلات، در حافظه تاریخی مشهد باقی ماند. برخی معتقدند که این نام را باید قدیمیترین نام یک محله همچنانزنده در ایران بدانیم؛ نامی که هنوز تغییر نکردهاست و به حیاتش ادامه میدهد.
تاریخ شکلگرفتن شهر نوغان و طبعا، محلهای که بعدها در گستره شمال و شمالشرق مشهد به بقای خودش ادامه داد، قطعا به پیش از ورود اسلام به ایران بازمیگردد. یعنی وقتی در محله نوغان، حالا در هرجای آن، قدم میزنید، با آنکه نمیتوانید بعد از کلی تلاش، رد و نشان بیشتر از ۳۰۰، ۴۰۰سال پیدا کنید، اما میتوانید در ذهنتان، بروید به ۱۵۰۰ یا ۱۶۰۰سال قبل و فرض کنید در یک فضای باستانی قرار گرفتهاید. ممکن است بپرسید: خب! ویژگیهای این فضای باستانی چیست؟ نوغان قدیم چه شکلی بودهاست؟ اصلا چرا به این منطقه نوغان میگویند؟ برای پاسخ به سؤالات و درک تاریخی عبور نوغان از شهر به محلهای در مشهد، باید اول برویم سراغ تاریخچه این نام.
شهر یا محله نوغان، هیچربطی به کرم ابریشم و تولید محصولات ابریشمی ندارد؛ این را همین اول میگویم و آب پاکی را میریزم روی دستتان. بد نیست بدانید که تا پایان عهد قاجار، در هیچ فرهنگ لغت فارسی، نوغان را بهمعنای کرم ابریشم، پیله یا فراوردههای مربوط به آن نگرفتهاند. البته رد و نشان استفاده از نوغان در این معنا را میتوان در سفرنامههای دوره قاجار گرفت؛ مثلا «سفرنامه میرزاابراهیم» (سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان)؛ اما مطمئنا نوغان موردنظر ما، این نوغان نیست.
درباره معنای نوغان موردنظر ما، چند دیدگاه وجود دارد که به اعتقاد من، این یکی بهتر از همه است: در برخی منابع لغوی داریم که «نَو»، مخفف ناو و بهمعنای آبراهه، جوی، نهر و دره سبز است و «گان» که در نام نوغان، به «غان» تغییر شکل داده را هم باید «پسوند اتصاف» بگیریم. بهعبارت دقیقتر، میتوان با فرض چنین معنایی، دلیل نامگذاری نوغان را وجود درههای سرسبز و نهرهای پرآب در اطراف آن دانست؛ یعنی که مشهد امروزی، روزگاری سرزمینی سرسبز، پردرخت و صاحب نهرهای پرآب بودهاست.
لابد میپرسید اگر این حرف راست باشد، پس چرا در طول تاریخ، کمآبی همیشه یکی از مشکلات اصلی شهر مشهد محسوب میشده و البته میشود. در پاسخ باید دو نکته را مدنظر قرار داد؛ یکی تغییرات اقلیمی که همیشه وجود داشتهاست و حتی ما هم در دوره خودمان شاهد آن هستیم و دیگر اینکه افزایش بسیار سریع جمعیت در مشهد و تطابقنداشتن زیرساختها با نیازها هم میتواند دلیل دیگری برای مشکل کمآبی شهر مشهد باشد که شاید دربارهاش یکبار مفصل صحبت کنیم.
از اینها که بگذریم، رد و نشان این معنا برای نوغان را، تا همین یک قرن قبل، یعنی سال۱۲۵۶ خورشیدی، میتوان در برخی متون تاریخی و غیرتاریخی پیدا کرد؛ امیرنظام همدانی در «گزارش سرخس» که آن را در سال۱۲۵۶ خورشیدی به رشته تحریر درآورد، تصریح میکند که ایرانیان نواحی سرخس و مرو به نهر و آبراهه، «نَوغانَه» میگویند و این میتواند شاهدی برای تأیید ادعایی باشد که عرض کردم.
البته گزارش نهچندان مستند ابودَلَف ینبوعی در قرن چهارم هجری را نیز که مدعی است حُمَیدبنقَحطبه باغها و قصرهای متعددی بیرون از نوغان و نزدیک روستای سناباد داشت و پیکر مطهر امامرضا (ع) در یکی از این باغها دفن شد و البته این باغها بسیار بزرگ و از حیث وسعت بینظیر بودند، میتوان به عنوان یک شاهد، مدنظر قرار داد.
نوغان قدیم، شهری بزرگ بودهاست. مهدی سیدی، خراسانپژوه، در کتاب «تاریخ شهر مشهد»، این موضوع را تصریح میکند که نوغان، دستکم تا کمی پیش از نگارش شاهنامه فردوسی در قرن چهارم، همچنان نخستین شهر بزرگ در منطقه طوس بود، اما بعداز مدتی، این مقام اولی را به طابران واگذار کرد. یاقوت حِمَوی در کتاب کمتر شناختهشده «المشترک وضعا و المفترق صقعا»، آوردهاست که «طوس کورهای (فرهنگ معین: بخش، قسمتی از مملکت؛ خُره و خوره هم گفته میشود) است و قصبه آن طابران و نوقان است و بیش از هزار دیه (دِه) دارد.» درنظرگرفتن هزار روستا برای دو شهر طابران و نوغان (احتمالا هر کدام حدود ۵۰۰روستا)، شاید کمی غلوآمیز باشد، اما نشان میدهد که در زمان حیات یاقوت حموی، یعنی اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و احتمالا پیشاز هجوم مغولان، نوغان همچنان مصفا و صاحب باغها و روستاهای آباد و متعدد بوده است.
حسن بن احمد مهلّبی (درگذشته سال ۳۸۰ قمری)، در کتاب «مسالک و ممالک» خود، نوغان را از بزرگترین شهرهای خراسان میداند که مرقد مطهر امامرضا (ع) در خارج از آن قرار داشتهاست. اصطخری نیز در کتاب «مسالک و ممالک» خود مینویسد که حرم مطهر رضوی در زمان وی، یعنی اوایل قرن چهارم هجری و حدود یک قرن بعداز شهادت امامرضا (ع)، به فاصله چهارفرسنگی از شهر نوغان بوده است.
این فاصله البته باتوجهبه شناخت ما از جغرافیای نوغان، کمی زیاد به نظر میرسد، اما نشان میدهد که در ابتدای کار، مشهد جایی مستقل از نوغان بود و، چون میدانیم که این شهر در گذر زمان، جایگاه و استعداد اقتصادی و سیاسی خود را از دست داد، باید بگوییم که پیوستن نوغان به مشهد، درپی توسعه مشهد رقم خورد، نه توسعه شهر نوغان. یعنی این مشهد بود که از نظر وسعت، گسترش یافت و بهتدریج نوغان را هم دربرگرفت.
ادامه دارد ...