به گزارش شهرآرانیوز؛ ؛ قدمبهقدم، خانهبهخانه، روستابهروستا. آمارشان آنقدر بالاست که شمارش را کسی نمیداند، خود عراقیها بارها به زبان آوردهاند: «الف الف» یعنی هزار هزار. آنجا پیر و جوان حتی کودکان به استقبالتان میآیند و سد راهتان میشوند تا برای لحظاتی هرچند کوتاه میهمانشان شوی. افتخار میکنند که میزبان زائرانی هستند که برای زیارت راهی کشورشان شدهاند.
کارهایشان آنقدر به دل زوار نشسته که هرجا مینشینند از فرهنگ میزبانیشان سخن میگویند. در این گزارش با چند نفر از زائران مشهدی که اکنون در مسیر راهپیمایی نجف به کربلا هستند همکلام شدیم و با آنها از فرهنگ میزبانی عراق و آنچه باید در دهه آخر صفر در مشهد اتفاق بیفتد گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید.
او رشد فرهنگ میزبانی را در ملت عراق عینیتر توضیح میدهد و میگوید: یک دهه پیش در مسیر پیاده روی، هر ۱۰ ستون یکی از اهالی عراق به سراغمان میآمد و میگفت بیا برویم خانه ام، ولی الان به هر ستون که میرسی ۱۰ نفر تقاضای میزبانی میدهند و مشتاق اند برای پذیرایی از زائر آقا امام حسین (ع)؛ شده در حد یک وعده غذا.
محمدهادی چیزهای زیادی در ذهن ثبت کرده است از مهربانی ناتمام میزبانانش در این سفرها. میگوید به جانش نشسته است، چون آنها با جان و دل انجام داده اند و اصلا به خاطر همین عشق مشترک است که چای تلخ و داغ عراقی هم در هوای ۵۰ درجه و شرجی این روزهای عراق میچسبد. «می روی خانه شان و از تو میخواهند با استحمام خستگی ات را در کنی. تا از حمام بیرون میآیی میبینی، لباسهای تو را شسته اند، خشک کرده اند، اتو زده اند و گذاشته اند در مقابلت. میبینی رفته اند یادگرفته اند غذاهایی را که ما ایرانیها دوست داریم. به همان سبکی میپزند که فهمیده اند مورد پسند ماست، در حالی که قدیمها این طور نبود و پذیرایی شان را مطابق فرهنگ و ذائقه خودشان انجام میدادند. در خانه تنور میگذارند و نان میپزند تا صبح همراه صبحانه نان تازه بدهند دست زائر امام حسین (ع). دمشان گرم با این همه خلوص نیتشان.»
صحبتمان را که به فرهنگ میزبانی از زائران امام مهربانمان حضرت رضا (ع) میکشانیم، محمدهادی از عبرتهای پیاده روی اربعین برای پذیرایی هر چه بهتر از زوار امام هشتم (ع) میگوید: وقتی میبینم عراقیها همه چیزشان را به پای زائر امام حسین (ع) میریزند، دلم میلرزد. از خودم میپرسم آیا من مشهدی هم میتوانم همه چیزم را که نه، ۵۰ درصدش را هم نه، لااقل ۲۰ درصد داشته هایم را در اختیار زائر امام رضا (ع) بگذارم؟ حاضرم دست ۱۰ زائر را بگیرم و بگویم بفرمایید این خانه من، حمام و آشپزخانه اش و صبحانه، ناهار و شام را خدمتتان هستم. آیا من که سیگاری نیستم حاضرم به خاطر آقا به زائری که میخواهد در خانه ام سیگار بکشد هیچ نگویم؟»
محمدهادی به این سؤالات فکر میکند و از معاملهای میگوید که طرف حساب آن خود امام رضا (ع) است. برنامه دارد برای بازگشت به مشهد و اثبات علاقه اش به حضرت؛ اینکه به آقا بگوید، چون شما را دوست دارم، کسی را هم که میآید به زیارتتان دوست دارم و برایش فلان کارها را انجام میدهم.
او برای پذیرایی از زوار عراقی امام رضا (ع) اشتیاق مضاعف دارد، تا برایشان همانی باشد که سال هاست در پیاده روی اربعین میبیند. مثلا برایشان چای عراقی آماده کند و غذاهایی را جلویشان بگذارد که میداند دوست دارند. اسم اینها را میگذارد حداقلهایی برای به یادگار گذاشتن یک خاطره خوب از مهمان نوازی ایرانیها در ارتباط با زوار عراقی امام هشتم (ع).
ناصر باغستانی از میان همه خاطرات زیارت اربعین و خدمت خالصانه میزبانان عراقی، این یک مورد را به عنوان مشتی نمونه خروار بازگو میکند. او ۳۱ ساله است و اقتصاد را تا مقطع کارشناسی ارشد خوانده است. برای یک اقتصاد خوانده تشخیص رفتارهایی که با حساب و کتابهای دو دو تا چهارتایی انجام میشود کار سختی نیست؛ همین طور رفتارهایی که با نیتی فراتر از مادیات انجام میشود. ناصر درباره این دست رفتارهای مردمان عراق به نکتههای ظریفی اشاره میکند. نکتههایی که اگر به آنها توجه نشود، درک رفتارهای میزبانان زوار اربعین، سخت میشود. خداقوت گفتنهای کودکان عراقی و مشارکتشان در خدمت به زوار را مثال میزند.
آنهایی که توفیق شرکت در این پیاده روی را داشته اند، بارها این تجربیات را لمس کرده و حظ برده اند. «بزرگ سالان عراقی که امروز به زائر امام حسین (ع) خدمت میکنند، همان کودکان دیروز هستند که با فرهنگ خدمت بزرگ شده اند. شعارشان این است که «خدمه لزوار الحسین (ع) شرف لنا». اینکه میبینید شرافتشان را در خدمت به زوار میبینند یک دلیلش این است که طرف حسابشان را زائر نمیبینند بلکه امام میبینند و با این کار دارند ارادتشان را به حضرت نشان میدهند.»
او روی واقعیت ناخوشایندی انگشت میگذارد که همه ما کمابیش به آن واقفیم. «متأسفانه ما معمولا در مشهد به این چشم به زائر نگاه نمیکنیم. تأکید بیش از حد بر ادبیات اقتصاد گردشگری و نگاه توریست گونه به زائر باعث شده است که زائر را به عنوان یک منبع درآمد برای شهر ببینیم. فرهنگ یک عنصر یکپارچه است و وقتی نگاه اقتصادی صرف به زائر در مدیران پر رنگ میشود، سرریز آن را بین مردم هم مشاهده میکنیم.» ناصر با اطمینان اضافه میکند: اگر میخواهیم میزبان خوبی باشیم برای زائر امام رضا (ع) به صورت عام و در دهه آخر صفر به صورت خاص، اولین نکته این است که رضایت امام (ع) را در رضایت زائر امام (ع) ببینیم. اینجا در عراق نمونه هایش را زیاد میبینیم که اجابت دعاهایشان را در رضایت زائر امام حسین (ع) میبینند و حتی خاک پای زائر را تبرک میدانند.
البته از قلم نمیاندازد که عراقیهایی هم هستند که کسب و کارشان را بر خدمت ترجیح میدهند؛ نگاههایی که مشابهش را در مشهد خودمان هم میبینیم. با این حال تأکید میکند وقتی حجم زوار از خدمات ارائه شده بیشتر میشود، رویکرد باید خدمت رسانی صرف باشد و این هدف، جز با فرهنگی که باید پیشتر از اینها در ذهنها نشسته باشد، به دست نمیآید.
او تفاوت دیگر بین فرهنگ مردم مشهد و عراقیها را سطح توقعات مردم از حاکمیت میداند و با قید «متأسفانه» میگوید: در مشهد توقعات به سمت حاکمیت رفته است و اینکه باید شهرداری، آستان قدس و ... خدمت به زوار را انجام بدهند، در حالی که در عراق، حداکثر کاری که حاکمیتِ چند پاره انجام میدهد، تسهیل صدور ویزا و حفظ امنیت است. بماند که بخش زیادی از امنیت کنونی باز هم بر عهده نیروهای بسیج مردمی عراق یا همان حشد الشعبی است.
او دلگیر است از نگاههای مخربی که تحلیل خدمت خالصانه میزبانان عراقی را نشانه رفته است؛ نگاههایی که گاه از سوی برخی افراد ناسپاس و ناتوان از تشکر کردن مطرح میشود. ناصر یکی از راهکارهای فرهنگ سازی و به اقلیت کشاندن بیش از پیش چنین دیدگاههایی را برقراری ارتباط فرهنگی بین دو ملت میداند و به دو نمونه از دستاوردهای آن اشاره میکند: یکی بهبود وضعیت خدمات بهداشتی ارائه شده به زوار اربعین از سوی میزبانان عراقی و دیگری رونق خدمات مردمی به زائران دهه آخر صفر، به ویژه در مشهد.
جملاتش را نفس نفس زنان و در مسیر پیاده روی این طور ادامه میدهد: با نزدیکتر شدن به سمت جنوب غربی و استانهای مرزی تعداد موکبها بیشتر میشد.
گرمی جنوب و میزبانی گرم طائفههای عرب خوزستانی خلاصه آن چیزی است که رنگ آمیز برای میزبانی شهرهای مرزی بیان میکند: بخشی از موکبهای استانهای جنوبی و شهرهای مرزی ما به طائفههای عرب اختصاص داشت که با گرمی خاص خودشان میزبانی کردند.
صدای جمعیت به پس زمینه صحبتهای رنگ آمیز اضافه میشود. او برای عبور از مرز مشکلی نداشته است. میگوید: جمعیت زیادی در مرز مهران منتظر عبور بودند، اما با همکاری عراقیها سرعت عبور مردم از مرز پذیرفتنی بود تا جایی که بعد از ۲۰ دقیقه از مرز عبور کردیم.
«از همان لحظه ورود حس غربت و غریبی ندارید. انگار منتظر شما بوده اند. با آب و چای و شربتی خنک در همان بدو ورود پذیرایی میکنند.» این گفتههای رنگ آمیز برای لحظههای ابتدایی عبور از مرز است: بعد از عبور از مرز اولین چیزی که همه در پی آن هستند پیدا کردن وسیلهای است تا خودشان را به نجف برسانند و از آنجا راهی کربلا شوند.
رنگ آمیز میزبانی خواهرانه و بردارانه عراقیها را از نقاط قوت برمی شمارد. برای نقطه ضعف هم دست روی سیستمها و ساختارهای دولتی که هنوز در این کشور لنگ میزند، میگذارد. رنگ آمیز ابتدای صحبتش با نقطه ضعف است. البته قبل بیان روایت تأکید میکند: نقطه ضعفی که به آن اشاره میکنم هیچ ارتباطی به روی خوش و آغوش گشاده عربها برای استقبال از ایرانیها ندارد. مشکل به ضعف دولت عراق برمی گردد.
همان طور که گفتم بعد از عبور از مرز نیاز اول زائران پیدا کردن وسیلهای برای رسیدن به نجف بود. با این حال حمل ونقل عراق بسیار ضعیف است و در برابر این سیل جمعیت میتوان با جدیت گفت که حمل ونقل عراق کم آورد. وسایل حملی نقلی کم بود. همان تعداد کم نیز از نظر امکانات، در شرایط حداقلی است. خیلی از زائران مجبور شدند که برای رسیدن به نجف به صورت فشرده سوار یک وسیله شوند و این فشردگی جمعیت برای بانوان آزاردهنده بود.
اما توضیحات او برای نقطه قوت میزبانی عراقیها این گونه است: مردم عراق خالصانه هرآنچه که دارند در طبق اخلاص گذاشتند و از ایرانیها پذیرایی کردند. زنانی عراقی خودشان نان پخته بودند. کودکان هم با لیوانهای شربت میزبانی میکردند. این محبتهای بی ریا به دل مینشیند. من و همه زائرانی که شب را در موکب آیت ا... سیستانی گذراندیم فراموش نمیکنیم. آن لحظه که چند بانوی عرب داخل موکب با همان لهجه عربی خود به فارسی این طور از بانوان ایرانی استقبال میکردند: «الهی بمیریم که برای زیارت خسته شده اید.»
چیزی به میزبانی مشهدیها از زائران در روزهای پایانی صفر نمانده و حرفهای پایانی این روزنامه نگار تلنگری به خود ماست. به اینکه ما چگونه میزبان باشیم: کاش روزهای پایانی صفر ما نیز مثل عراقیها همه آنچه داریم در طبق اخلاص بگذاریم. شهرداری و دولت وظایفی دارند که قطعا باید به نحو احسن انجام دهند، اما من و شما نیز وظیفهای داریم؛ اینکه میزبانانی شایسته باشیم. اینکه ما نیز درِ خانه خود را بی ریا و بی ادعا به روی زائران باز کنیم.
اول از همه میرود سراغ برداشتهای نادرست و میگوید: برخی رسانهها آن قدر کمبودهای موجود در عراق را بزرگ جلوه میدهد که منصفانه نیست؛ از آب و برق تا غذا و وسیله نقیله را زیر سؤال میبرند، درحالی که نمونه عینی اش ما هستیم. از مرز چذابه وارد عراق شدیم با پذیراییهای بسیار عالی. تا دلتان بخواهد خودرو بود. حتی در مسیر هم رانندهها مقابل پایمان توقف میکردند و اصرار داشتند که «اگر نیایید و نگذارید ما از شما پذیرایی کنیم، نمیگذاریم راهی شوید.» از همه زوار و نه تنها ایرانیها عجیب پذیرایی میکنند. آن قدر که به زبان آوردنش سخت است.
ادامه صحبتش را دوباره از نمونه پذیرایی مردمان عراق پی میگیرد: از سالها پیش وقتی میدیدم مردم عراق نان کافی برای خوردن ندارند، اما یک سال کار میکنند که غذایی مقابل زائر امام حسین (ع) بگذارند از خودم میپرسیدم ما برای زوار امام رضا (ع) چه میکنیم؟ همان زمان بود که تصمیم گرفت موکب داریِ زوار امام رضا (ع) را دست بگیرد، از ۱۵ سال پیش. محمدرضا ادامه میدهد: ما مسئولیم که روزی پاسخگوی مهمانان امام رضا (ع) باشیم. آن سالها با تعداد اندکی جوان دل سوز کار را آغاز کردیم. سال اول فقط یک دیگ آش بود، اما هرسال یک دیگ دیگر اضافه شد. استقبال جوانان هم برای خدمت هرسال بیشتر شد. هرسال موکب را در تپه سلام راه میانداختیم که نسبت به جادههای دیگر خلوتتر بود. خداراشکر امسال موکب خود را روبه روی روستای ناظریه در ۱۷ کیلومتری مشهد برپا خواهیم کرد.
موکبشان از روز اول مهر تا روز شهادت امام رضا (ع) به راه است. صبحانه، نهار و شام زائران با آن هاست و همه تلاششان شور و شوق دادن به خدمت است که همه جادهها پر شود از میزبانان مشهدی.
او بخشی از سخنانش را با انتقاد از مسئولان بیان میکند: سنگ اندازی برای صدور مجوز و مراحل دیگر خدمت به زائران در مشهد کم نیست. یعنی نسبت به زائران امام رضا (ع) کم لطفی میکنیم. ادعا میکنیم، اما میزان تلاشها بسیار اندک است.
«مسئولان ما در شهرداری و شورای شهر، حد فاصل پایانه تا خیابان امام رضا (ع) را برای خدمت رسانی ایام شهادت پوشش میدهند، درحالی که آنجا زائر پیاده نیست و مناطق مرفهی است که همه امکاناتشان فراهم شده است. لازم است جادهها را تحت پوشش قرار بدهید که نه موکب کافی دارند، نه امکانات بهداشتی.» وحیدی ثانی پیشنهادی را که به مسئولان ارائه کرده است دوباره مطرح میکند: موکب در شهر فایده چندانی ندارد، آن هم در حاشیه شهر. به مسئولان پیشنهاد کرده بودم سازههایی در مسیر جادهها قرار بدهند که خدمت رسانی به خیل عظیم زائران پیاده همانجا انجام شود. از همین حالا شروع کنیم که تا چند سال دیگر مانند امروزِ اربعین باشیم.
او البته براساس شیوه خدمت رسانی خانه به خانه در کربلا و نجف، روشی را برای مشهدیها ارائه کرده است: شهروندان زیادی علاقه دارند خانه هایشان را در اختیار زائران بگذارند.ای کاش مرکز یا نهادی متولی باشد که صاحب خانهها را ثبت نام کند و از طرف دیگر آدرس و مکان را در دست زائران پیاده بگذارد. اگر نهادی متولی باشد، مردم با جان و دل خدمت میکنند.
آخر کلامش از سه شبی میگوید که نخوابیده و مشغول کارهای زائران در عراق بوده، اما هنوز سؤالات زیادی درباره نحوه پذیرایی از مهمانان مشهدی در ذهنش است و سخنانش را این گونه پایان میدهد: باید تصمیم بگیریم روی فرهنگ میزبانی کار کنیم. شهرهای کوچک کربلا و نجف از ۲۰ میلیون زائر پذیرایی میکنند. اگر همین تعداد در مدت یک روز شهادت امام رضا (ع) وارد مشهد شوند، چه خواهیم کرد؟ آن هم در شهری که در مقایسه با آنجا همه امکانات را دارد.
او پیشنهادی برای دهه آخر صفر و میزبانی از زائران امام رضا (ع) دارد. برای میزبانی از زائران امام مهربانی ها، از رحلت حضرت رسول (ص) یعنی از ۲۸ صفر تا شهادت امام رضا (ع) سه روز مردم مشهد همچون عراقیها به زائران خدمت رسانی کنند و این رسم و ادب در میان مردم ما نیز نهادینه شود. مردم و تشکلها با تمام وجود خدمت کنند و اصطلاحا خط مرزی هم بین فضای اقتصادی و فضای میزبانی به وجود بیاید. یعنی در عراق آن فضای اقتصادی هست، هتلها همه پولی هستند، برخی مغازهها در حال کاسبی خودشان هستند، اما همانها هم در فرصتی یک خدمت رایگان انجام میدهند.
این خط مرز باید معلوم باشد که عدهای که شغلشان همین است ضرر مالی نکنند، اما از آن طرف هم خدمت کنند. اکنون همه خودروهای بین راهی عراق کرایه میگیرند. عدهای از آنها هم برای گرفتن دستمزدها بی انصافی میکنند، اما عده دیگری منصف هستند. زائر مشهد هم باید به این درک برسد که بخشی از فضا اقتصادی است و بخشی عام المنفعه و میزبانی.