توزیع روزانه ۲ هزار پرس افطاری متبرک در سطح شهر مشهد فلسفه باز بودن در‌های رحمت در رمضان‌المبارک بررسی آموزه‌های ولایتعهدی امام رضا (ع) | «رضا» به مصلحت باشیم ارائه‌ دستاوردهای بنیاد بین المللی امام رضا(ع) در نمایشگاه بین المللی قرآن گل‌آرایی ویژه در حرم مطهر امام رضا(ع) برای استقبال از بهار ۱۴۰۴ ماه رمضان، زمانی برای تعمیق روابط خانوادگی و مهار نفس بوسنی و هرزگوین میزبان نمایشگاه آثار خوشنویسی قرآنی شد تفسیر یک ماهه قرآن کریم در رادیو صدای صلح نیجریه شرایط خرید مجازی کتاب در نمایشگاه بین‌المللی قرآن فراهم شد لزوم استفاده از هنر برای نمایش اعجاز قرآن دومین کنفرانس بین‌المللی «ایجاد پل میان مذاهب اسلامی» در مکه برگزار می‌شود انفاق و ایثار، رمز زندگی جهادی است تولیت آستان قدس رضوی: انفاق یکی از جنبه‌های مهم سیره امام‌رضا(ع) بود روایتی از ضیافت‌های افطاری حرم مطهر امام‌رضا(ع) | مهمان سفره خورشید شباهت‌های روزه‌داری در ماه رمضان با روز قیامت رونمایی از قرآن شهید سیدحسن نصرالله در برنامه محفل + فیلم دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان و چگونگی استغفار از گناهان + فیلم و صوت تأکید بنیاد شهید بر افزایش دیدار با خانواده‌های شهدا و ایثارگران قرآن سوزن‌دوزی‌شده دانشجویان دانشگاه الزهرا(س)، در نمایشگاه قرآن مشهد پخش ۱۲۰ ساعت ترتیل خوانی قرآن از حرم امام رضا (ع) در ایام رمضان ۱۴۰۳
سرخط خبرها

قدم قدم تا کربلا

  • کد خبر: ۱۲۵۷۵۲
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۶
قدم قدم تا کربلا
سید محمدرضا هاشمی - روزنامه نگار

یکهو از بلندگوهای حسینیه صدای مداحی پخش شد، بعد یکی از مسئولان دانشگاه که همراه ما به عراق آمده بود، میکروفون را گرفت دستش و گفت: صبح بعد از نماز پیاده راه می افتیم سمت کربلا ، هنوز هوا گرگ و میش بود که بچه ها یکی یکی آمدند و خیلی منظم همه راه افتادیم تا خود را شب اربعین به کربلا برسانیم. رو به حرم حضرت علی(ع) سلام دادیم و یاعلی به سمت کربلا.

همیشه شنیده بودم که مردم عراق به خصوص در شهرهای نجف و کربلا در روزهای منتهی به اربعین همه زندگی شان را تعطیل می کنند تا در خدمت زائران باشند. اما چیزی که من در آن سفر دیدم، فراتر از آن بود. خدمت به زائران حسین(ع) برای عراقی ها سن مشخصی ندارد، هرکسی هرکاری از دستش بر بیاید، انجام می دهد. حتی شده بسته دستمال کاغذی بگیرند دستشان وسط پیاده روی بایستند.

عمودها نشانه راه بودند، دانه به دانه می شمردمشان. ظهر که شد خبری از بچه های دانشگاه نبود، بچه ها دو سه نفری افتاده بودند در راه و می رفتند سمت کربلا. چای عراقی و قهوه به سبک عراقی ها بهانه ای بود تا هر چند ساعت دم یکی از موکب ها بایستیم تا گلویی تازه کنیم.

آدم هایی که در مسیر پیاده روی بودند، هرکدامشان در حال و هوای خاص خود بودند. یکی با خانواده، یکی با دوستانش، یکی با فرزندش اما همه یک هدف داشتند، بین الحرمین. وقتی به شب اول رسیدیم و مجبور بودیم یک جا بایستیم و استراحت کنیم، حساب قدم هایمان دستم آمده بود. من، یوسف و خاشعی اگر با همین سرعت ادامه می دادیم، فردا ۶ عصر کربلا بودیم.

صبح روز دوم نزدیکی ظهر بود که گمشان کردم. نزدیک ساعت ۸  رسیدم کربلا. یکی شان را پیدا کردم. باهم رفتیم سمت حرم.

به یک خیابانی رسیدیم که گفتند، بپیچی گنبد و گلدسته حرم آقا قمر بنی هاشم دیده می شود، همین که پیچیدم، دستم را بردم بالا و شعر مرحوم سید حسن حسینی تنها چیزی بود که به زبانم آمد: به گونه ی ماه نامت/ زبانزد آسمان ها بود/ و پیمان برادری ات با جبل النور/ چو آیه های جهاد محکم...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->