همایش پیاده روی حرم تا حرم کاشمر به مناسبت عید غدیر خم ثبت ملی شد اضافه‌شدن ایستگاه جده برای سرعت انتقال حجاج از شهر مکه، از سه‌شنبه (۲۷ خرداد ۱۴۰۴) جایگاه حسن خلق در ایمان مؤمنان در بیان امام کاظم (ع) همکاری با ظالم هرگز | مروری بر سیره حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) واکنش متفاوت میثم مطیعی در شرایط بحرانی امروز جامعه قرآنی کشور: مجاهدان جهاد تبیین در شرایط جنگ وظیفه امیدافزایی و یأس زدایی دارند حجاج ایرانی وارد کربلا شدند (۲۶ خرداد ۱۴۰۴) آرامش کامل در حرم امام رضا (ع) | جای هیچ نگرانی برای زائران نیست (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) + فیلم عاشقی که شهادتنامه‌اش را از امام رضا(ع) گرفت مراسم تشییع شهدای حملات اخیر در روز سه‌شنبه لغو شد (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) بیش از ۸ هزار تن از حجاج خراسان رضوی وارد خاک عراق شدند (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) واکنش احساسی زینب سلیمانی به شهادت فرماندهان و یاران پدر شهیدش برای سرلشکر محمد باقری، خادم امنیت وطن | تا پای جان برای ایران نه‌گفتن به طاغوت، درس اول توحید اولین گروه حجاج ایرانی، از مرز زمینی عربستان خارج شد (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) حکم خادمی سردار شهید امیرعلی حاجی‌زاده در آستان مقدس امام رضا(ع) + متن و تصویر شهادت حجت‌الاسلام ابوالفضل نیازمند، مبلغ بسیجی، به همراه خانواده در حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی
سرخط خبرها

قدم قدم تا کربلا

  • کد خبر: ۱۲۵۷۵۲
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۶
قدم قدم تا کربلا
سید محمدرضا هاشمی - روزنامه نگار

یکهو از بلندگوهای حسینیه صدای مداحی پخش شد، بعد یکی از مسئولان دانشگاه که همراه ما به عراق آمده بود، میکروفون را گرفت دستش و گفت: صبح بعد از نماز پیاده راه می افتیم سمت کربلا ، هنوز هوا گرگ و میش بود که بچه ها یکی یکی آمدند و خیلی منظم همه راه افتادیم تا خود را شب اربعین به کربلا برسانیم. رو به حرم حضرت علی(ع) سلام دادیم و یاعلی به سمت کربلا.

همیشه شنیده بودم که مردم عراق به خصوص در شهرهای نجف و کربلا در روزهای منتهی به اربعین همه زندگی شان را تعطیل می کنند تا در خدمت زائران باشند. اما چیزی که من در آن سفر دیدم، فراتر از آن بود. خدمت به زائران حسین(ع) برای عراقی ها سن مشخصی ندارد، هرکسی هرکاری از دستش بر بیاید، انجام می دهد. حتی شده بسته دستمال کاغذی بگیرند دستشان وسط پیاده روی بایستند.

عمودها نشانه راه بودند، دانه به دانه می شمردمشان. ظهر که شد خبری از بچه های دانشگاه نبود، بچه ها دو سه نفری افتاده بودند در راه و می رفتند سمت کربلا. چای عراقی و قهوه به سبک عراقی ها بهانه ای بود تا هر چند ساعت دم یکی از موکب ها بایستیم تا گلویی تازه کنیم.

آدم هایی که در مسیر پیاده روی بودند، هرکدامشان در حال و هوای خاص خود بودند. یکی با خانواده، یکی با دوستانش، یکی با فرزندش اما همه یک هدف داشتند، بین الحرمین. وقتی به شب اول رسیدیم و مجبور بودیم یک جا بایستیم و استراحت کنیم، حساب قدم هایمان دستم آمده بود. من، یوسف و خاشعی اگر با همین سرعت ادامه می دادیم، فردا ۶ عصر کربلا بودیم.

صبح روز دوم نزدیکی ظهر بود که گمشان کردم. نزدیک ساعت ۸  رسیدم کربلا. یکی شان را پیدا کردم. باهم رفتیم سمت حرم.

به یک خیابانی رسیدیم که گفتند، بپیچی گنبد و گلدسته حرم آقا قمر بنی هاشم دیده می شود، همین که پیچیدم، دستم را بردم بالا و شعر مرحوم سید حسن حسینی تنها چیزی بود که به زبانم آمد: به گونه ی ماه نامت/ زبانزد آسمان ها بود/ و پیمان برادری ات با جبل النور/ چو آیه های جهاد محکم...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->