عمران و آبادانی، هم‌تراز عبادت نسخه‌ای اعلا برای مؤدب بودن ثبت‌نام سفر به عتبات ویژه عرفه ۱۴۰۴ آغاز شد | افزایش هزینه‌ها بین ۵ تا ۲۰ درصد کتاب «دینامیک به‌روز»، روایتی از طراح سازه‌های مهندسی جبهه، رونمایی می‌شود برنامه ریزی برای افزایش چشمگیر بازدید‌ها و اعزام‌ها به مناطق عملیاتی دفاع مقدس رحیم‌پور ازغدی: ایمان به وعده‌های الهی، مسیر آرامش، رشد و پیروزی در زندگی است لباسی که با عشق پوشید | خادمی امام رضا (ع) برای رئیسی یک هویت بود پیشنهاد نام‌گذاری مجتمع قضایی به نام شهید آیت‌الله رئیسی | ضرورت بازخوانی نقش دستگاه‌ها در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت «سه فصل در یک برداشت»؛ روایتی تحلیلی از سیره عدالت‌محور شهید رئیسی رونمایی از مستند شهید آیت‌الله رئیسی در مشهد هم‌زمان با اولین سالگرد شهادت ایشان مدیر عالی حرم مطهر رضوی: فعالین حوزه روابط عمومی به حوزه زیارت توجه ویژه داشته باشند تولیت آستان قدس رضوی: اخلاق و سیره رضوی باید سرمشق فعالیت‌ها و رفتار خادمیاران باشد حسینیه معلی تولید فصل جدید خود را آغاز کرد | تغییرات در میز ذاکران یاد مرگ، ذکر مبارکی که رهایی‌بخش است سی‌ونهمین جشنواره قرآن و عترت دانشجویان سراسر کشور برگزار می‌شود نقش توکل در سبک زندگی اسلامی | توکل؛ سدشیطان، رمز عزت انتقاد دبیر شورای عالی حوزه‌های علمیه به شیوه آموزش در حوزه‌ها امکان زیارت جمعی زائران ایرانی در روضه رضوان فراهم شد حوزه علمیه نباید در گذشته متوقف بماند | هشدار درباره خطر تحجر و تقدس‌نمایی در برخی محافل حوزوی
سرخط خبرها

قدم قدم تا کربلا

  • کد خبر: ۱۲۵۷۵۲
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۶
قدم قدم تا کربلا
سید محمدرضا هاشمی - روزنامه نگار

یکهو از بلندگوهای حسینیه صدای مداحی پخش شد، بعد یکی از مسئولان دانشگاه که همراه ما به عراق آمده بود، میکروفون را گرفت دستش و گفت: صبح بعد از نماز پیاده راه می افتیم سمت کربلا ، هنوز هوا گرگ و میش بود که بچه ها یکی یکی آمدند و خیلی منظم همه راه افتادیم تا خود را شب اربعین به کربلا برسانیم. رو به حرم حضرت علی(ع) سلام دادیم و یاعلی به سمت کربلا.

همیشه شنیده بودم که مردم عراق به خصوص در شهرهای نجف و کربلا در روزهای منتهی به اربعین همه زندگی شان را تعطیل می کنند تا در خدمت زائران باشند. اما چیزی که من در آن سفر دیدم، فراتر از آن بود. خدمت به زائران حسین(ع) برای عراقی ها سن مشخصی ندارد، هرکسی هرکاری از دستش بر بیاید، انجام می دهد. حتی شده بسته دستمال کاغذی بگیرند دستشان وسط پیاده روی بایستند.

عمودها نشانه راه بودند، دانه به دانه می شمردمشان. ظهر که شد خبری از بچه های دانشگاه نبود، بچه ها دو سه نفری افتاده بودند در راه و می رفتند سمت کربلا. چای عراقی و قهوه به سبک عراقی ها بهانه ای بود تا هر چند ساعت دم یکی از موکب ها بایستیم تا گلویی تازه کنیم.

آدم هایی که در مسیر پیاده روی بودند، هرکدامشان در حال و هوای خاص خود بودند. یکی با خانواده، یکی با دوستانش، یکی با فرزندش اما همه یک هدف داشتند، بین الحرمین. وقتی به شب اول رسیدیم و مجبور بودیم یک جا بایستیم و استراحت کنیم، حساب قدم هایمان دستم آمده بود. من، یوسف و خاشعی اگر با همین سرعت ادامه می دادیم، فردا ۶ عصر کربلا بودیم.

صبح روز دوم نزدیکی ظهر بود که گمشان کردم. نزدیک ساعت ۸  رسیدم کربلا. یکی شان را پیدا کردم. باهم رفتیم سمت حرم.

به یک خیابانی رسیدیم که گفتند، بپیچی گنبد و گلدسته حرم آقا قمر بنی هاشم دیده می شود، همین که پیچیدم، دستم را بردم بالا و شعر مرحوم سید حسن حسینی تنها چیزی بود که به زبانم آمد: به گونه ی ماه نامت/ زبانزد آسمان ها بود/ و پیمان برادری ات با جبل النور/ چو آیه های جهاد محکم...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->