کنگره ملی «ستارگانی بر مدار خورشید» در نیشابور برگزار می‌شود ماندگاری زائران هدف راهبردی توسعه زیارت است ساختن خانه‌ای با عشق و احترام مراقب ورودی‌های قلب خود باشید | بررسی چگونگی استحکام روابط خانوادگی اختصاص ۶۰ میلیارد تومان اعتبار به برنامه‌های عملیاتی قرآن و عترت استان‌ها مراسم چهلم سرشور خراسانی، استاد برجسته قرآن در حرم امام رضا(ع) برگزار می‌شود چرا مذهب تشیع با عنوان «شیعه جعفری» شناخته می‌شود؟ حملات بی‌سابقه به مساجد در انگلیس جشنواره قرآن و عترت دانشجویان، واقعیت آموزش عالی در حوزه معارف دینی است شبکه‌سازی میان قدمگاه‌های رضوی موجب تقویت معارف و معنویت در کشور است ۳۸۰ عنوان کتاب در ۲۵ هزار نسخه، در رواق‌های کتاب حرم‌ امام‌رضا(ع)‌ در اختیار زائران است نشان مشهدالرضا (ع) نماد تجلیل از خدمتگزاران شهر امام رئوف(ع) است انتشار فراخوان جذب طلاب متخصص در عرصه رسانه‌ لزوم گفتمان‌سازی به‌عنوان نخستین گام اجرایی سند توسعه فرهنگ مهدویت وصیت شهید مدافع حرم برای ماشینش + متن وصیت‌نامه پانزدهمین همایش سراسری کارشناسان تبلیغات کشور برگزار می‌شود احداث بزرگ‌ترین حسینیه خراسانی‌ها در کربلا | پروژه‌ای که ۷۰سال از وقف آن می‌گذرد استانداری بازوی حکومت و مجرای حکمرانی اسلامی است | توجه به ترویج فرهنگ امام‌رضایی در نسل جوان رابطه اخلاص با تأمین نیاز‌های واقعی
سرخط خبرها

قدم قدم تا کربلا

  • کد خبر: ۱۲۵۷۵۲
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۶
قدم قدم تا کربلا
سید محمدرضا هاشمی - روزنامه نگار

یکهو از بلندگوهای حسینیه صدای مداحی پخش شد، بعد یکی از مسئولان دانشگاه که همراه ما به عراق آمده بود، میکروفون را گرفت دستش و گفت: صبح بعد از نماز پیاده راه می افتیم سمت کربلا ، هنوز هوا گرگ و میش بود که بچه ها یکی یکی آمدند و خیلی منظم همه راه افتادیم تا خود را شب اربعین به کربلا برسانیم. رو به حرم حضرت علی(ع) سلام دادیم و یاعلی به سمت کربلا.

همیشه شنیده بودم که مردم عراق به خصوص در شهرهای نجف و کربلا در روزهای منتهی به اربعین همه زندگی شان را تعطیل می کنند تا در خدمت زائران باشند. اما چیزی که من در آن سفر دیدم، فراتر از آن بود. خدمت به زائران حسین(ع) برای عراقی ها سن مشخصی ندارد، هرکسی هرکاری از دستش بر بیاید، انجام می دهد. حتی شده بسته دستمال کاغذی بگیرند دستشان وسط پیاده روی بایستند.

عمودها نشانه راه بودند، دانه به دانه می شمردمشان. ظهر که شد خبری از بچه های دانشگاه نبود، بچه ها دو سه نفری افتاده بودند در راه و می رفتند سمت کربلا. چای عراقی و قهوه به سبک عراقی ها بهانه ای بود تا هر چند ساعت دم یکی از موکب ها بایستیم تا گلویی تازه کنیم.

آدم هایی که در مسیر پیاده روی بودند، هرکدامشان در حال و هوای خاص خود بودند. یکی با خانواده، یکی با دوستانش، یکی با فرزندش اما همه یک هدف داشتند، بین الحرمین. وقتی به شب اول رسیدیم و مجبور بودیم یک جا بایستیم و استراحت کنیم، حساب قدم هایمان دستم آمده بود. من، یوسف و خاشعی اگر با همین سرعت ادامه می دادیم، فردا ۶ عصر کربلا بودیم.

صبح روز دوم نزدیکی ظهر بود که گمشان کردم. نزدیک ساعت ۸  رسیدم کربلا. یکی شان را پیدا کردم. باهم رفتیم سمت حرم.

به یک خیابانی رسیدیم که گفتند، بپیچی گنبد و گلدسته حرم آقا قمر بنی هاشم دیده می شود، همین که پیچیدم، دستم را بردم بالا و شعر مرحوم سید حسن حسینی تنها چیزی بود که به زبانم آمد: به گونه ی ماه نامت/ زبانزد آسمان ها بود/ و پیمان برادری ات با جبل النور/ چو آیه های جهاد محکم...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->