اجلاسیه پایانی کنگره ۱۸ هزار شهید استان خراسان رضوی با تاخیر برگزار می‌شود چگونه از کیفیت مواکب دانشگاه در مسیر پیاده‌روی اربعین مطلع شویم؟ برگزاری مسابقه «سفرنامه‌نویسی اربعین» در شبکه اجتماعی کوثرنت یادی از شهید سردار غلامرضا محرابی | فرمانده خاکریز، سردار اتاق فکر بهشت خدا هدیه‌ای برای یاری‌رسانان جایگاه و برکات مفهوم زیارت، مستند بر آیات و روایات دینی | شوقی که از اعماق قلب است اعمال ویژه ماه صفر و رفع بلایای این ماه مشاوره رایگان هلال احمر به زائران اربعین بدون هزینه رومینگ ثبت نام ۶۵۰ هزار زائر پیاده اربعین در سامانه سماح (۴ مرداد ۱۴۰۴) موکب اصحاب خراسانی در کربلا میزبان زائران پیاده اربعین خدمت‌رسانی موکب امام رضا(ع) به مهاجرین افغانستانی در مرز دوغارون کاهش مصرف برق در اماکن متبرکه حرم مطهر رضوی عرضه ملزومات اربعین برای زائران برپایی بزرگترین سفره نذری حضرت رقیه(س) برای دهمین سال اینترنت رایگان برای زائران اربعین از مسیر نجف تا کربلا نام‌گذاری یکی از ایستگاه‌های متروی مشهد با موضوع آزادگان ضرورت بازنگری در آیین‌نامه نشان مشهدالرضا(ع) تشرف ۱۰۰۰ دختر زائر اولی کشور به حرم مطهر امام رضا (ع) ثبت‌نام بیش از ۵۴۰ هزار نفر از خراسان رضوی در سماح برای اربعین ۱۴۰۴
سرخط خبرها

قدم قدم تا کربلا

  • کد خبر: ۱۲۵۷۵۲
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۶
قدم قدم تا کربلا
سید محمدرضا هاشمی - روزنامه نگار

یکهو از بلندگوهای حسینیه صدای مداحی پخش شد، بعد یکی از مسئولان دانشگاه که همراه ما به عراق آمده بود، میکروفون را گرفت دستش و گفت: صبح بعد از نماز پیاده راه می افتیم سمت کربلا ، هنوز هوا گرگ و میش بود که بچه ها یکی یکی آمدند و خیلی منظم همه راه افتادیم تا خود را شب اربعین به کربلا برسانیم. رو به حرم حضرت علی(ع) سلام دادیم و یاعلی به سمت کربلا.

همیشه شنیده بودم که مردم عراق به خصوص در شهرهای نجف و کربلا در روزهای منتهی به اربعین همه زندگی شان را تعطیل می کنند تا در خدمت زائران باشند. اما چیزی که من در آن سفر دیدم، فراتر از آن بود. خدمت به زائران حسین(ع) برای عراقی ها سن مشخصی ندارد، هرکسی هرکاری از دستش بر بیاید، انجام می دهد. حتی شده بسته دستمال کاغذی بگیرند دستشان وسط پیاده روی بایستند.

عمودها نشانه راه بودند، دانه به دانه می شمردمشان. ظهر که شد خبری از بچه های دانشگاه نبود، بچه ها دو سه نفری افتاده بودند در راه و می رفتند سمت کربلا. چای عراقی و قهوه به سبک عراقی ها بهانه ای بود تا هر چند ساعت دم یکی از موکب ها بایستیم تا گلویی تازه کنیم.

آدم هایی که در مسیر پیاده روی بودند، هرکدامشان در حال و هوای خاص خود بودند. یکی با خانواده، یکی با دوستانش، یکی با فرزندش اما همه یک هدف داشتند، بین الحرمین. وقتی به شب اول رسیدیم و مجبور بودیم یک جا بایستیم و استراحت کنیم، حساب قدم هایمان دستم آمده بود. من، یوسف و خاشعی اگر با همین سرعت ادامه می دادیم، فردا ۶ عصر کربلا بودیم.

صبح روز دوم نزدیکی ظهر بود که گمشان کردم. نزدیک ساعت ۸  رسیدم کربلا. یکی شان را پیدا کردم. باهم رفتیم سمت حرم.

به یک خیابانی رسیدیم که گفتند، بپیچی گنبد و گلدسته حرم آقا قمر بنی هاشم دیده می شود، همین که پیچیدم، دستم را بردم بالا و شعر مرحوم سید حسن حسینی تنها چیزی بود که به زبانم آمد: به گونه ی ماه نامت/ زبانزد آسمان ها بود/ و پیمان برادری ات با جبل النور/ چو آیه های جهاد محکم...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->