صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نقش‌دادن یا شکل‌دادن؟ مسئله این است

  • کد خبر: ۱۳۹۴۷۰
  • ۲۱ آذر ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۵
اگر انسان را به‌مثابه یک امر محقق‌شده و تمام‌شده در نظر بگیریم، هیچ جامعه‌ای در عالم واقع نمی‌توان ساخت.

چگونه می‌توان تمدن ساخت؟ هر انسانی جهان جداگانه‌ای است و لحظه‌به‌لحظه هم در حال شکل‌عوض‌کردن است. درونیات ما بسیار بیشتر از ظاهر ما تغییر می‌کنند و انسان‌ها همچون توده‌های متراکم ابر‌ها از نژاد‌ها و رنگ‌ها و عقیده‌های مختلف با هم درمی‌آمیزند و اجتماع را می‌سازند و همین اجتماع باز آن‌ها را می‌سازد. نگاه ما به انسان مقدمه مهمی است که تعیین می‌کند آیا ما می‌توانیم جامعه و تمدن بسازیم یا نه.

اگر انسان را به‌مثابه یک امر محقق‌شده و تمام‌شده در نظر بگیریم، هیچ جامعه‌ای در عالم واقع نمی‌توان ساخت. آیا موجوداتی با این‌همه هوش و حاشیه و حساسیت و مسئله و دغدغه که هر یک به‌تن‌هایی شکل کامل خود را یافته‌ا ند و تمام شده‌اند، می‌توانند با هم بیامیزند؟ تمدن، نتیجه جمع‌بستن درست نقص‌های انسانی است. جامعه را ما با توانایی‌هایمان می‌سازیم و با آنچه هستیم؛ اما بخشی از این امکان را نیستی‌ها و نقص‌هایمان برای ما فراهم می‌کنند. در حوزه کسب‌و‌کار و معاش اگر مثلا من همه فوت‌و‌فن‌های مورد‌نیاز زندگی خویش را بلد باشم، چه نیازی به دیگری دارم؟

این را هر کودکی می‌داند که بابا نان داد، اما نان را از نانوا می‌گیرد و می‌آورد. جا‌های خالی به‌همان اندازه امکانات موجود مهم‌اند و این‌گونه است که می‌توان گفت ما به‌خاطر نداشته‌ها و نقص‌هایمان به هم روی می‌آوریم. تمدن این‌گونه ساخته می‌شود. انسان بی‌نهایت امکان و توانایی دارد و از‌این‌نظر یکی از موجودات خاص هستی است؛ اما به‌تناسب همین امکان و قابلیت بی‌نهایت هم نقص و نیاز دارد و این‌همه نقص و نیاز دقیقا همان لحظات و نقاطی هستند که آمیزش و همکاری او را با دیگری ممکن می‌کنند.

تمدن، حاصل توجه هم‌زمان ما به داشته‌ها و توانایی‌ها و نیز ناتوانی‌ها و نقایصمان است. در فرایند تمدن‌سازی، ما نباید آدم‌های هم‌شکل باشیم تا بتوانیم با هم یک کل منسجم را بسازیم و یک مجموعه زنده و پویا را شکل بدهیم. شاید این موضوعات وقتی گفته می‌شوند، بدیهی به نظر برسند؛ اما در واقعیت ما دچار جهل مرکب هستیم و نمی‌دانیم که چه می‌خواهیم. تمدنی که ما می‌خواهیم، حاصل جمع همکاری بسیاری از آدم‌های ایده‌آل و مطلوب ما با هم نیست.

تمدن مطلوب ما نتیجه همکاری انسان‌های تمام‌و‌کامل ما با هم نیست. تمدن مطلوب ما نتیجه‌داشتن یک نگرش مشترک بین ما آدم‌های معمولی است. رؤیا و آرمانی که داریم، ما را در مسیری قرار می‌دهد که بتوانیم جورچین بزرگ زندگی با هم را بسازیم. بنا بر این است که تمدن بیش و پیش از آنکه برای شکل‌دادن طراحی شده باشد، برای هر قدم نو‌رسیده‌ای جا باز می‌کند و نقش می‌دهد.

البته هسته اصلی آنچه مطلوب است، در قلب‌ها و جان‌های شماری از رهبران و آدم‌های طراح حتما موجود است؛ اما آن‌ها به مرور کسانی را می‌سازند که ضمن حمل بخشی از ایده آن‌ها توانایی راهبردی نقش‌دادن به دیگری را نیز دارند و البته در اینجا باز‌کردن و نقش‌دادن در کوره محبت که خورشید اصلی اجتماع است، به مرور آدم‌ها شکل هم می‌گیرند و با هم آن جورچین شکوهمند و بزرگ را می‌سازند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.