آخرین شاههای ایران، چیزهای بسیاری از این مردم و سرزمین دزدیدند؛ اما یکی از مهمترین چیزهایی که دزدیدند و کسی هم متوجه نیست، نامشان است. نام پهلوی که یک نام کهن و معتبر تمدنی است، نام خانواده رضا میرپنج یا رضا پالانیسوادکوهی نبود، مشاوران خارجی و داخلی او میدانستند که او، چون کسی نیست، به اعتباری نیاز دارد؛ بنابراین دنبال کلمهای میگشتند که برای او شکوه و هیمنه و معنایی ایجاد کند که این کلمه بیچاره را یافتند. اما پیش از رضا سوادکوهی، این کلمه نامخانوادگی یکی از رجال دوران قاجار بود. میرزامحمودخان پهلوی، آدم ناشناختهای نبود و کتاب نوشته و برای خودش کسی بود.
کتاب تاریخ روابط ایران و انگلیس را او نوشته و از قضا از همین ناحیه هم آسیب دیده است. آدم انگلیسیها که در ایران قرار بود شاه شود، کسی نبود و نامی نداشت و باید برایش نامی میتراشیدند و نام خوبی هم پیدا کردند؛ اما این نام، نامخانوادگی میرزامحمودخان قصه ما بود؛ بنابراین به سراغ او رفتند و او را مجبور کردند تا نامش را عوض کند.
او هم که مرد رندی بود، وقتی مجبور شد نامش را عوض کند، نام خانوادگیاش را هم محمود گذاشت تا یادگاری بماند و میرزامحمودخان محمود نامی باشد که وقتی یکی مثل من خواست این ماجرا را روایت کند، بهسادگی در ذهن مخاطبش بنشیند که عجب واقعهای بوده است واقعه تغییر نام میرزامحمودخان محمود!
بگذریم از اینکه درباره پدرومادر رضا میرپنج هم چقدر بحثها متفاوت است و برخی پدر او را داداش بیگ میدانند و حتی در مادرش هم اختلاف است. امروز سخن من این است که حالا میتوان نقطه گذاشت و نام پهلوی را که یک نام کهن تمدنی برای ما ایرانیان است، به اصل خودش برگرداند.
این بازگرداندن در درجه اول یک مقدمه دارد و آن مقدمه این است که این نام را از روی این خانواده برداریم و دیگر آنها را به این نام صدا نکنیم، بلکه به همان نام سوادکوهی یا بهتر از آن میرپنج صدا بزنیم و این استفاده را جا بیندازیم و مقدمه دوم این است که همه ما که از این خانواده نفرت داریم، از این نام هر جا که میتوانیم استفاده کنیم و اولین استفاده هم این است که این نام را به آخرین کسی که این نام از او دزدیده شده است، یعنی همان میرزامحمودخان محمود برگردانیم! پهلوی یک کلمه اصیل ایرانی است و کلمهای محترم و متعلق به همه ما ایرانیان! این را مدام به خودمان یادآوری کنیم تا این خاندان غاصب میرپنج، ابهت دروغینی را که با این نام برای خودشان ساختهاند، دیگرنداشته باشند.
بسیاری چیزها را باید به اصلش برگرداند و اگر توانستیم یک کلمه را پس بگیریم، آنوقت شاید توانستیم لباسهای سنتی مردان و زنان ایرانی را هم به میدان اجتماع و خیابانهایمان برگردانیم. درست است که نمیشود عین همان لباس سنتی ارزشمندی را که این قزاق قلدر از تن مردم ما کند، برگرداند؛ اما اگر هوش و خلاقیت باشد، میتوان با تلفیق سلیقه امروز با آن طرحها همان طرحها را با زیرکی برگرداند و لباس مرد ایرانی را دوباره به لباسی درخور تمدن کهن ایران تبدیل کرد. آخر سخن اینکه ما با این خاندان دزد کار بسیار داریم و باید بسیار هشیار باشیم تا بتوانیم داراییهای مادی و معنویای را که این خاندان از ما دزدیدهاند، پس بگیریم.