«کمترین نرخ زاد و ولد در سالهای اخیر». این عنوان کوتاه، مطلع گزارشی مفصل از موضوعی مهم است که ممکن است آینده کشور را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. مرور آمارهای ده ماهه گذشته سازمان ثبت احوال کشور، از تولد ۸۹۳ هزارو ۷۸۶ کودک تا انتهای دی ماه ۱۴۰۱ حکایت دارد. بر این اساس و به گواه آمار شمار تولدهای ۱۰ ماه امسال در قیاس با پارسال ۴.۷ درصد کاهش داشته است.
اینکه عامل اصلی این اتفاق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا تغییر سبک زندگی است، یک بحث، و اینکه تداوم این روند کشور را در معرض چه بحرانی قرار میدهد، موضوع وابستهای است که باید بدان پرداخت.
موضوعی که اثرات و پیامدهای این بحران را خطرناکتر میکند، نبود دغدغه، توجه و حتی باور به آن در گروه درخورتوجهی از مردم و حتی مسئولان است. نشان به آن نشان که بودجه حمایت از خانواده در لایحه ۱۴۰۲ کاهش ۳۷.۵ درصدی داشته که ممکن است روند نزولی را سرعت بدهد و نگرانیها درباره مواجهه با سیاه چاله جمعیتی و ایران ۱۴۳۰ سالمند را بیش از پیش نمایان سازد.
ابلاغ سیاستهای کلی جمعیت و تصویب و اجرای قانون جوانی جمعیت حساسیتها را افزایش داده، اما توفیق آن چنانی نداشته و قادر به متوقف ساختن روند نزولی فرزندآوری کشور نبوده است. البته این حرف صحیح است که باید برای تحقق قانون به آن فرصت کافی داد، اما اجرای ۳۵ درصدی در سال اول و پیشنهاد کاهش ۵/۳۷ درصدی بودجه آن در سال دوم، خود گواهی بر مسیر نامتعارف و ناصحیح و میزان کم توفیق این قانون است.
غفلت جامعه شناسان، جمعیت شناسان و آینده پژوهان در دهه ۷۰، خواب، غفلت، جهل راهبردی و نبود دانش آینده پژوهی، کشور را وارد معرکهای با دسیسه سازمانهای جهانی کرد که اکنون ما را در مخاطره «سیاه چاله جمعیتی» و در صورت بی توجهی در برابر ابربحران قرار خواهد داد. متأسفانه ما آن چنان که باید به پیشگیری اعتقادی نداریم. پیری جمعیت را، چون هنوز به چشمان خود ندیده ایم، جدی نمیگیریم و به آن اهمیت نمیدهیم، اما در زمان وقوع متوجه خواهیم شد که با چه مشکل بزرگی روبه رو شده ایم.
کارشناسان جمعیت اعتقاد دارند اگر در این سیاه چاله بیفتیم، دست کم ۱۵۰ سال طول خواهد کشید که از این بحران خارج شویم. تا چندسال پیش ۶ درصد جمعیت سالمند بودند و اکنون این عدد به ۱۰ درصد رسیده است.
وقتی جمعیت کشور سالمند میشود، با خود تبعات بسیاری دارد. بار تکفل افزایش مییابد و باید نظام بهداشت و درمان پنج برابر شود. به راستی نظام سلامت ما (به خصوص با درگیریهایی از جنس کرونا) با چه سرعتی باید حرکت کند که توانایی پوشش این مشکل را داشته باشد؟ البته این پیری جمعیت در اروپا هم رخ داده، ولی به دلایلی بحران برای ما جدیتر است و از آن در نگاه کارشناسی به ابربحران تعبیر میشود. در مقایسه با آن ها، چاله جمعیتی اروپا برای ما سیاه چاله خواهد بود.
زیرا پیرشدن جمعیت در اروپا طی بازه زمانی بسیار طولانیتر و با شیب آرام تری رخ داد و باعث شد جامعه توان انطباق خود با وضعیت جدید را داشته باشد و بتواند مشکلاتش را حل کند. (هرچند آنها همچنان مشکلاتی دارند و در چاله جمعیتی قرار گرفته اند.) درحالی که این اتفاق در کشور ما در زمان بسیار کوتاهتر و در دوره سی ساله رخ داده است. یعنی با سرعت ده برابر بیشتر از اروپایی ها! برای همین به آن سیاه چاله جمعیتی میگویند.
دلیل دیگر این امر از منظر توسعه یافتگی است. اروپاییها پس از توسعه به سمت پیری رفتند، ولی ما در حال توسعه پیر میشویم و این امر ممکن است برای ما مشکلات اقتصادی و چالشهای اجتماعی ایجاد کند. تفاوت بعدی در این است که اروپاییها با هم پیر شدند، درحالی که ما پیر میشویم، ولی کشورهای اطرافمان جوان میمانند و این از لحاظ امنیتی مسئلهای درخورتوجه است.
برخی بسیار تلاش دارند که این موضوع را مقولهای سیاسی جلوه دهند یا بی توجهی به آن را به علت مسائل و مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور توجیه کنند، اما نباید فراموش کرد که این امر حیاتی اهمیتی بسیار فراتر از این موارد دارد و مقولهای کلان است که در آینده کشور نقش اساسی دارد.
محدودیتهای اقتصادی کشور امری انکارنشدنی است، اما نباید سبب شود در بحران جمعیت کشور تنهاعامل تعیین کننده تلقی شود؛ موضوعی که هرگز سیاسی و حکومتی نبوده است، بلکه مصالح و منافع امروز و آینده یک ملت را تحت تأثیر قرار میدهد. اکنون قوای سه گانه، نخبگان و مسئولان کشور و دهه هفتادیها و دهه هشتادیها برای جبران این غفلت تاریخی وظیفه مهمی بر عهده دارند. اگر به سیاستهای کلی جمعیت و قانون «حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» توجه شود، میتواند مسیر مناسبی برای فرار از سقوط در «سیاه چاله جمعیتی» باشد.