پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمایشی دارند و دعا میکنند: «اللهم انی اعوذ بک من علمه لا ینفع؛ پناه میبرم به خدا از دانشی که سودمند نیست.» چه دانشی سودمند نیست؟ دانشی که در زندگی جاری انسان اثرگذار نباشد. معنی اثرگذاری چیست؟ دانش باید یا کسب وکار انسان را بهبود ببخشد یا رفاه زندگی را افزایش بدهد یا موجب افزایش رضایتمندی از زندگی بشود.
اگر دانشی که تولید میشود، اثراتی را که بیان شد، به همراه نداشته باشد، این دانش سودمند نیست. متأسفانه در سالهای پیاپی علم خودش هدف شده است. در صورتی که علم هدف نیست، علم فقط وسیلهای است برای رسیدن به اهداف. بر همین مبنا، در نظام دانشگاهی ما و سرفصلهای دروس ما، علوم بسیار زیادی هستند که کاربردی برای ما ندارند یا به اقتضائات جامعه ما نمیخورند و با آنها هم خوانی ندارند. پس باید چه کرد؟
باید نیازسنجی دقیقی کنیم که برمبنای آن در وهله اول، دانشی را تولید کنیم. باید دانشی را نشر و پرورش بدهیم که زندگی ما به ازای آن در همه ابعاد، از بعد رفاهی، کسب وکار و درآمد توسعه یابد و پیشرفت کند. یکی از راهکارهایی که از این مسیر میشود به آن دست پیدا کرد، دانشهای مهارتی است. دانشهایی که معطوف به یک مهارت خاص باشد. مهارتها از دو بعد قابل توجه هستند؛ یک بعد از مسیر مدیریت هزینه به ما کمک میکند و بعد دیگر در مدیریت درآمد به ما کمک میکند. توجه کنید، زمانی که دانشی هزینههای ما را کنترل کند و درآمد ما را افزایش دهد، میتواند مستقیم در رفاه ما اثرگذار باشد و زندگی ما را بهبود ببخشد.
امروزه ما به مراکز آموزشی نیاز داریم که معطوف به یک مهارت باشند؛ مهارتی که یکی از نیازهای بشری برمبنای آن بتواند مسیر زندگی بشر را در ریل توسعه و پیشرفت قرار دهد. بر همین مبنا اهمیت دارد که ما بتوانیم این کانونهای اثرگذار آموزشی را شناسایی کنیم و مابه ازای آن بتوانیم یک سلسله برنامههایی تدوین کنیم که تعامل بین مراکز دانشگاهی و مراکز کسب وکار توسعه پیدا کند.
ما اگر به نظام دانش بنیان اعتقاد داریم که درعین حال اشتغال آفرین است، از دل این دانش بنیان باید مهارت دربیاید؛ یعنی فردی که از نظام آموزشی ما فارغ التحصیل میشود، قبل از اینکه مدرک دانشگاهی برایش اهمیت داشته باشد، باید آن مهارتی که مابه ازای آن به دست میآورد، برایش ارزش داشته باشد. چرا؟ چون این مهارت میتواند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نیازهای خانواده و جامعه اش را زیر پوشش قرار دهد.
نمیدانم چه اتفاقی افتاد که ما در گذشته مسائلی در نظام آموزشی داشتیم، مثل طرحهای کارآموزی، طرحهای کاد و فضاهای استادشاگردی. حتی در فصلهایی که آموزش تعطیل بود، مثل فصل تابستان، بچهها میرفتند مهارتهای خاصی در مراکزی مثل نجاری، بنایی و آهنگری آموزش میدیدند و مهارت حوزههای تخصصی و صنعتی را فرامی گرفتند. این خیلی برایشان مؤثر بود. امروز بسیاری از جوانان و دانش آموختگان دانشگاهی از کوچکترین مهارتها برای رفع نیازهای خود و خانواده شان بهرهمند نیستند. واقعا این آسیبی جدی است. زمانی که ذهنی بتواند علمی را فرابگیرد و این علم را در مسیر کاربردی به کار ببندد، میتواند بسیاری از نیازهای جامعه ما را رفع کند.
اگر مراکز مهارت محور، مراکزی که نقطه پیوند دانش و مهارت هستند، توسعه یابند، میتوانند به عنوان پل بسیار مناسبی برای گذر از جامعه درحال توسعه به جامعه توسعه یافته باشند. چرا؟ چون مهارت یعنی تولید، مهارت یعنی صنعت، مهارت یعنی پیشرفت و مهارت یعنی افزایش درآمد و کاهش هزینه که مجموعه اینها توسعه کشور را به دنبال خواهد داشت و برایند اینها سبب میشود که جامعه ما هم پویا باشد، هم مولد و هم بتواند در عرصههای مختلف نقش آفرین باشد. امیدواریم که این رویکرد و این روند در نظام آموزشی ما بیشتر توسعه یابد و به نقاط کانونی مهارتی در کنار نقاط دانشی، بیشتر توجه شود و این پیوند مبارک بتواند مشکلات جامعه ما را از حیث نیازهای صنعتی و نیازهای کسب وکار رفع کند.
امروز کشور بیش از هر زمانی نیازمند توسعه نظامهای دانش محور و تحول آفرین است. دانشی که با گذر از ایدههای خلاق پردازش شده است و سبب ایجاد نوآوری و توسعه صنعت، کشاورزی و بازرگانی در نظام اقتصادی ما شود. ازاین رو، طراحی نظام آموزشی و دانشی برمبنای نیازهای جامعه و اقتضائات محیطی امری ضروری و انکارناپذیر است. باید تعارف را کنار گذاشت و هر سرفصل درسی و دانشگاهی را که اثری در توسعه این نظامها ندارد، حذف و با نیازهای واقعی جایگزین کرد.