صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

این ماه همیشه می‌تابد

  • کد خبر: ۱۵۱۹۵۱
  • ۰۶ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۸:۵۱
عباس (ع) را نمی‎ شناختند، همان طور که برادرش حسین (ع) را نشناختند.

عباس (ع) را نمی‎ شناختند، همان طور که برادرش حسین (ع) را نشناختند. نمی‌دانستند نور ماه را نمی‌شود قطع کرد، حتی اگر هزاران هزار تیر به سمتش پرتاب شود و نمی‌دانستند حتی اگر دستان قمر بنی هاشم (ع) را قطع کنند، باز هم عاشقانی خواهند بود که حرمش بیایند و بخواهند گره زندگی شان با دستان ایشان باز شود.

فکر کردند با انداختن دستانش پیروز شدند، درحالی که فقط خودشان را دست انداختند و از پس قرن‌ها دست‌های بسیاری دراز شده است تا عباس (ع) آن‌ها را بگیرد.

گفتند نمی‌گذاریم حتی یک قطره آب به دست او برسد، اما نمی‌دانستند قطرات اشکی از محبت به عباس (ع) پدید می‌آید که حتی پس از ۱۴۰۰ سال روی گونه‌ها جاری است.
گمانشان این بود که یک دست صدا ندارد، ولی صدای مردانگی عباس (ع) با وجود آنکه هر دو دستش جدا شد، قرن هاست که از کربلا به گوش می‌رسد.

نقشه کشیده بودند تا نام او را از جغرافیای کربلا پاک کنند، ولی خبر نداشتند که نه تنها پاک نخواهد شد، بلکه نامش همه طول تاریخ را خواهدپیمود و مادران و پدران بسیاری فرزندانشان را عباس و ابوالفضل نام می‌نهند.

هدفشان این بود که راه عباس (ع) را به سوی حسین (ع) ببندند، اما نمی‌دانستند که با وجود گذشت قرن‌ها مسیری به نام بین الحرمین، حرم آن دو بزرگوار را به هم وصل می‌کند و چه بسیار عاشقانی که با گام برداشتن در آن مسیر، بخواهند مسیر زندگی خویش را روشن کنند.‌

می‌خواستند داستان دستانش را همان جا در کربلا تمام کنند، اما نمی‌دانستند آن دو دست جداشده که پایین افتادند، دست‌هایی بالادست همه دست‌ها خواهد شد.
آن‌ها نمی‌دانستند کسی که به «یدا... فوق ایدیهم» اعتقاد دارد، دستش به همه جای آسمان می‌رسد، حتی اگر دستی نداشته باشد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.