صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

طیاره هم از عجایب صنعتی است

  • کد خبر: ۱۵۶۸۹۹
  • ۱۴ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۷
نوروز بود و اشجار همه پر از گل و شکوفه بودند و بعد از افطار بساتین و باغ‌ها پر می‌شد از این رعیت نازنینی که می‌آمدند و افطار کنار هم رزق حلال طیب طاهر نوش جان می‌کردند.

تصدقت گردم، نقره جانم سلام علیکم.
رجای واثق داریم در این ایام نوروز بر شما خوش گذشته باشد و در کنف عنایات حضرت باری تعالی روزگار گذرانده باشید. آقاجان خوب اند؟
اهل و عیال، مادر، همه خوب اند؟ عمارت در چه حال است، نماز و روزه هایتان هم مقبول درگاه احدیت باشد ان شاءا...

نقره جانم، کاغذ فرستادم معذور دارم، در این مدتی که این کاغذنویسی‌ها به تأخیر افتاده بود مدتی در قصبات و شهر‌های ممالک محروسه گشتیم و دیدیم و شنیدیم و تجربه اندوختیم و آموختیم، هرجا گذارمان افتاد بحمدا... رمضان پر رنگ بود و خلایق به عبادت و روزه داری مشغول بودند.

نوروز بود و اشجار همه پر از گل و شکوفه بودند و بعد از افطار بساتین و باغ‌ها پر می‌شد از این رعیت نازنینی که می‌آمدند و افطار کنار هم رزق حلال طیب طاهر نوش جان می‌کردند.

نقره جانم، می‌گویم این طیاره هم از عجایب صنعتی است ها.

نمی‌دانم شما این فقره سفر با طیاره را تجربه فرموده اید یا نه، فوق النهایه از کالسکه روسی و عثمانی بهتر است، نه غبار راه بر جبه و سبیل می‌نشیند نه تا به مقصد برسی گرده هایت از جا کنده می‌شود، نه حیوانی دارد که چموشی کند و گاه پهن بندازد و گاه مادیان ببیند و رم کند، رام و راهوار می‌روی سوار می‌شوی.

می‌نشینی توی نمره صندلی ات، در‌ها را مغلق می‌کنند.

من بعد ذلک یک زوزه‌ای می‌کشد و از زمین کنده می‌شود، تمام بیوت و شوارع و چشمه و رود و قنات می‌شود قاعده یک مورچه بلکه ریز تر. در میان ابر‌ها سیر می‌کنی و در همین اثنا هم برایت، نیم چاشت می‌آور ند که فوق النهایه دل چسب است، یکان دستمال هم می‌دهند قدرتی خدا خیس است و وقتی دست‌ها را بر آن می‌مالی بوی خوش می‌دهد و تمیز می‌شود و انگار تازه دست شسته ای.

یکان کمربند هم دارد که احتیاطا باید ببندی که در تکان‌های متوقع کله ات به سقف طیاره نخورد، ما حقیقتا خودمان طیاره چی و راکب طیاره را ندیدیم که بفهمیم چه طرحی این غول تشنگ را می‌راند، از یکی از همان نسوان خدمتکار در طیاره هم پرسیدیم فرمودند امکان ملاقات نیست، فلذا کاغذی کوتاه نبشته از این پرواز آرام و سبک تشکر فرمودیم. حالا یک خرده پول هایمان را جمع کنیم حساب کتاب هایمان را بچینیم کنار هم، تیکت می‌گیرم یک سفر خوبی با هم می‌رویم دلی به باد بدهید، بفهمید این فرنگی جماعت همچین بی هنر و فن هم نیست. زیاده عرضی ندارم، باقی بقایت جانم فدایت.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.