صداوسیمای ایران هک نشده است (سه‌شنبه، ۲۷ خرداد ۱۴۰۴) شهادت معصومه عظیمی، کارمند صداوسیما در حملۀ اسرائیل سحر امامی، مجری شیرزن صدا و سیما کیست؟ جبلی: خللی در اراده ما برای شکست رسانه‌ای جبهه کفر به وجود نیامده است سِرّ برجای ماندن ایران چیست؟ | یادداشت استاد شفیعی کدکنی درباره «مشی ایران» واکنش کاربران فضای مجازی به شجاعت و صلابت سحر امامی، مجری صداوسیما سحر امامی: چرا صدای مردم را خاموش می‌کنید؟ + فیلم و نظر کاربران جامعه رسانه‌ای کشور: در صف اول روایت حقیقت در کنار مردم ایستاده‌ایم چند بیت از شاعر روشندل مشهدی | سالی که حرف جنگ نباشد مبارک است خانه پدری لاله و ستاره اسکندری بر اثر بمباران تخریب شد هشدار یک کارشناس رسانه درباره بازنشر اخبار جنگی: در زمین دشمن بازی نکنید در پناه واژه‌ها | نگاهی به ادبیات جنگ و نگاهداشت حافظه جمعی سریال فلسطینی «خاک خونبار» روی آنتن تلویزیون + زمان پخش ژیلا صادقی: هنر می‌تواند در جنگ برای مردم امیدبخش و آرامش‌دهنده باشد سلام نظامی یک ملت | برنامه‌ هنرمندان مشهدی در واکنش به حملات رژیم صهیونیستی تابلوی عاشورایی که با شهادت، ناتمام ماند | درباره منصوره عالیخانی، اولین شهید هنرمند جنایت‌های رژیم صهیونیستی در ایران کارگردان سریال معمای شاه، اقدام جنگ‌طلبانه و منفور اخیر رژیم صهیونیستی را شدیداً محکوم کرد صنعتِ سرگرمی سوءاستفاده از تجهیزات نظامی است!
سرخط خبرها

پاندا عکس رنگی ندارد

  • کد خبر: ۱۵۱۱۸۳
  • ۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۲
پاندا عکس رنگی ندارد
بعد سال‌ها نقره خانم وانت سوار شدیم، یاد از جوانی کردیم، کیفور شدیم، یکان خواننده خوش صدایی هم توی آن ماسماسک ماشین می‌خواند.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

نقره خانم این داوود سمساری هم کار عجیبی دارد. امروز صبح دیدیم، از میان محل گذشت بی آنکه سرو صدایی کند و حرفی بزند و جاری بزند که کاسه بشقاب و شوفاژ و آت وآشغال انباری بیاورید. دو بربری بر جوف بغل از زیربازارچه می‌گذشتیم که چشم در چشم شدیم، عارض شد: شازده شب عیده بیاییم حیاط عمارت رو چرخی بزنیم خرت و پرتی که به کارت نمیاد رو جمع کنیم هم دست و بال تو سبک‌تر بشه هم ما یه چیزی دشت کرده باشیم، الا از صب فقط خرس بار زدیم.
فرمودیم: خرس؟

دست روی بینی گذاشت که: هیس بریم حیاط عمارت قصه شو برات بگم ...

بعد سال‌ها نقره خانم وانت سوار شدیم، یاد از جوانی کردیم، کیفور شدیم، یکان خواننده خوش صدایی هم توی آن ماسماسک ماشین می‌خواند، که: شده ام بت پرست تو قسم به چشمون مست تو ... به کنج میخونه نیمه شب و ....
به عمارت که رسیدیم گفتیم قصه خرس چیست؟ عرض شد شما اینجا را سیاحت کن. بعد برزنت پشت وانتش را بالا داد و دیدیم‌ای دل غافل گله‌ای از خرس‌های رنگ و وارنگ عقب ابوطیاره خود بارزده. فرمودیم این‌ها چیست؟ عارض شدند پساولنتاین؟! گفتیم چی هست حالا؟

عارض شدند، در روز عشق که همین هفته گذشته بود عشاق جوان به هم خرس و شکلات و میلان هدیه دادند و حالا که گذشته در این خانه‌های قوطی کبریتی که جا برای خودشان هم نیست، خرس‌ها را می‌اندازند بیرون ... یا یواشکی صدایمان می‌کنند می‌رویم بالا می‌آوریم می‌اندازیم توی ماشین.

ما هم مصیبتی داریم در این ایام. گفتم حالا به چه کار تو می‌آید. گفت یک  محمود سامورایی داریم، از وزه‌های روزگار است،‌تر و تمیزهاشان را ور می‌دارد، سلفون می‌کند، می‌اندازد گوشه کانتینرش تا سال بعد و سال بعد می‌آورد دور میدان بساط می‌کند و می‌کند توی پاچه عشاق. ضربه دیده‌ها و لک دار‌ها را هم می‌دهم به منصور لاف دوز. گفتم خرس به چه کار لاف دوز می‌آید، گفت این زبان بسته‌ها را قیچی قیچی می‌کند. قواره قوطی کبریت، می‌شود ماده مصرفی داخل تشک و پشتی و کوسن و فیلان ...

زل زدیم به خرس‌های تلنبار شده، از همه رنگ موجود بود، برخی شان لبخند می‌زدند و برخی شان غصه دار بودند، توی چشم‌های دکمه‌ای شان زل می‌زدم و هیچ دستگیرم نمی‌شد. من بعد ذلک که داوود را مرخص کردیم، نشستیم برای شما نبشتن.

عشق این نیست نقره خانم ... عشقی که نشانه اش خرس باشد و هرچه بزرگ‌تر و گران‌تر یحتمل عاشق‌تر و دلداده‌تر را من عشق نمی‌دانم ... شما همان دستمال ابریشم دست دوز و کیسه توتونی که در جنگ ممسنی به من یادگار دادید را هنوز بعد از چهل و اندی سال دارم و روز نیست که نگاهش نکنم و این اعزه عاشق به یک هفته نرسیده، یادگار عشق را بیرون می‌اندازند که جا نداریم ...

ما چه از رفتار کردار این نسل را ملتفت می‌شویم که این دومی اش باشد نقره خانم ... شما خودتان خوبید؟ مشکلی نیست؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->