برای اینکه بخواهیم معنا و مفهوم درستی از آزادی فرهنگی را در جمهوری اسلامی مورد کنکاش قرار بدهیم و میزان بودن یا نبودن آن را ارزیابی کنیم، در ابتدا باید بدانیم عناصر این موضوع یعنی هم آزادی مهم هست، هم فرهنگ و هم آزادی فرهنگی.
برای پاسخ به سؤال مذکور، نگاه بنیادین به مفهوم آزادی تعیین کننده است. درباره آزادی، معنایی که مورد وفاق همه هست، این است که انسان حوزه اختیاراتش گستردهتر و قدرت انتخابهای متنوع تری داشته باشد.
در ارتباطات اجتماعی و انتخابهای فرهنگی هم طبیعتا این گونه است؛ منتها نکته اینجاست که این تعریف از آزادی برای اینکه تعریف روشنی را برای آزادی یا سلب آزادی انسان در اختیار قرار دهد، کافی نیست؛ بلکه صرفا یک تعریف انتزاعی از آزادی است، چراکه در زندگی واقعی انسان چیزهایی را از دست میدهد تا چیزهای دیگری را به دست بیاورد و به هرحال تزاحم عملی وجود دارد. به طور مثال من وقتی با شما صحبت میکنم، طبیعتا فرصت صحبتم با شخص دیگر محدود میشود.
پس هر انتخاب انسان باعث میشود انتخابهای بعدی او سمت و سو و جهت پیدا کند؛ بنابراین در بدو امر به نظر میآید انسان آزاد است که توانسته است چنین انتخابی داشته باشد؛ اما وقتی که به صورت واقعی نگاه میکنیم، هم انتخاب خود انسان برای انتخابهای بعدی او حد مشخص میکند و هم انتخابهای دیگران برای انتخابهای انسان محدوده تعیین میکند؛ بنابراین این سؤال مهم میشود که انسان برای دست یافتن به آزادی، چه محدودیتهایی را باید بپذیرد؟ در هر فرهنگی و در هر نوع زندگیای اعم از یک زندگی الهی و معنوی و یک زندگی پر از فسق و فجور باید این توجه را داشته باشیم که به قیمت به دست آوردن یک نوع آزادی، درواقع نوعی از محدودیت را پذیرفته ایم.
انسان سعادتمند کسی است که میداند با استقبال از چه نوع آزادی، چه نوع از محدودیت را میپذیرد؟ در واقع این محدودیت از او سلب آزادی نمیکند، بلکه محدوده آزادی او را انتخابگرانه جهت میدهد.
بر این اساس است که در فرهنگ اسلامی، پیامبر گرامی اسلام (ص) ستوده شده به اینکه اول بنده خداست و بعد پیامبر خدا و این نشان دهنده این است که پیامبر (ص) در مقام نبوت که اشرف کائنات است و اختیار ایشان در عالم وجود با هیچ شخصیت دیگری در عالم اسلام قابل مقایسه نیست و بیشترین انتخاب آزادگی را در عالم هستی دارد، درعین حال بیشترین مقام بندگی و عبودیت را دارد که به این مقام آزادی رسیده است.
درواقع یک توهم آزادی داریم و یک آزادی واقعی و حقیقی و سعادتمندانه که در یادداشت بعدی بیشتر این بحث را خواهم شکافت.