در یادداشت قبلی درباره آزادی فرهنگی صحبت کردم و به اینجای بحث رسیدیم که در مقام آزادی، یک توهم آزادی داریم و یک آزادی واقعی.
در دستگاه ابلیس هم ابلیس و عده آزادی میدهد. شیطان زمانی که میخواست آدم را فریب دهد، روی موضوع آزادی دست گذاشت و گفت خدای تو، تو را محدود کرده و فرموده ا ست از این شجره ممنوعه نخوری؛ اما من میخواهم به تو آزادی بدهم و این محدودیت را از تو بردارم.
آدم ظاهرا به استقبال رفع محدودیت رفت و با استقبال کردن از آزادی بیشتر، میوه ممنوعه را تناول کرد و این باعث شد مقام او تنزل پیدا کند؛ چرا که مقام عبودیت او تنزل پیدا کرد. پس دستگاه ابلیس هم در جهت خودش محدودیت آفرین است؛ به این دلیل که آن نوع رفتار، افکار، منش، کنش و ارتباطی که سازگار با طغیانگری نیست، در دستگاه ابلیس جایی ندارد و آن را برنمی تابد؛ بنابراین این نوع تفکر که دین و دیانت آزادی را از انسان سلب میکند، تفکر غلطی است که باعث میشود وجود یا نبود آزادی فرهنگی در جامعه مورد اقبال یا مورد انتقاد قرار بگیرد.
اگر این پیش فرض را بپذیریم که گسترش آزادی انسان در گرو مقام عبودیت اوست، آن موقع میتوانیم این سؤال را مطرح کنیم که آیا در جمهوری اسلامی و محدوده روابط اجتماعی آزادی فرهنگی وجود دارد یا نه؟ بنابراین اول باید ملاکمان برای وجود یا نبود آزادی مشخص شود یا به عبارت دیگر سؤال کنیم آزادی در چه جهتی؟ آزادی درجهت ارتقای عبودیت و مقام کمال برای انسان و جامعه یا آزادی درراستای طغیان و عبودیت شیطان و دستگاههای ابلیس؟
طبیعتا هرکدام دیگری را برنمی تابد و دستگاه مقابل را محدودیت آفرین تلقی میکند؛ این گونه نیست که فقط دستگاه ابلیس و اهل طغیان رعایت حلال و حرام را برای خودشان محدودیت قلمداد کنند، بلکه مؤمنان هم عصیان و طغیان را برای خود محدودیت میدانند، چون آنها را از مقام کمال انسانی تنزل میدهد.
حال اگر پذیرفتیم آزادی فرهنگی یعنی آزادیای که به کرامت، عدالت، معنویت و در یک کلمه مقام قرب فرد و جامعه به ذات باری تعالی انسان را نزدیکتر کند و میزان پرواز انسان را برای طی مدارج کمال فراهم کند، بر این اساس بهتر میتوان دربار ه وضعیت آزادی فرهنگی در جامعه قضاوت کرد؛ بنابراین در پاسخ به این سؤال که اگر در قانون کشور رعایت حجاب بود، آیا به معنای آزادی فرهنگی است یا سلب آزادی فرهنگی، باید گفت برای جامعهای که بی دینی را پذیرفته باشد، حتما محدودیت و سلب آزادی فرهنگی است و برعکس برای جامعهای که بندگی خدا و تبعیت از اهل بیت علیهم السلام را به عنوان معیار ایمانی پذیرفته باشد، حجاب وسعت حضور و سلامت در حضور گستردهتر و متنوعتر هم در میدان فرهنگی و هم میدان فعالیت اجتماعی فراهم میکند، اتفاقا بدپوششی و بی حجابی برای او محدودیت است؛ چون راه کمال او را محدود و منحرف میکند؛ بنابراین ملاک ما برای قضاوت آزادی فرهنگی این است که به چه میزان و در چه مواردی تابع دستورات اهل بیت علیهم السلام عمل میکنیم.
به همان میزانی که داریم به دستورات عمل میکنیم، به معنای واقعی کلمه وسعت آزادی پیدا میکنیم؛ چون مسیر کمال ما سریعتر و متنوعتر شده و هر جا که قوانین یا رفتار یا خانواده یا دوست ما را به بی تقوایی و گناه به هر شکلی دعوت میکند، این یعنی سلب آزادی در جامعه.