دهمین کنفرانس بین‌المللی حقوق بشر آمریکایی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب برگزار می‌شود جزئیات زمان و مکان برگزاری مراسم گرامیداشت شهدای اقتدار ایران اعلام شد روایتی از حضور جامعه قرآنی در بین بسیجیان حافظ امنیت + فیلم مرقع اربعین رضوی رونمایی و معرفی شد پخش زنده هیئت‌های مذهبی کشور در پلتفرم «تکیه» افزایش تعداد دفاتر امانات آستان قدس رضوی در ایام محرم ۱۴۰۴ توصیه‌های امام‌رضا(ع) برای بهره‌بردن از ماه محرم هیئت «عشاق‌الحسین(ع)»؛ از نذر در کربلا تا سه دهه خدمت فرهنگی در مشهد اکران ۵۰ قاب مفاخر شهری مزین به تصاویر خادمین‌الحسین(ع)، هم‌زمان با دهه اول محرم ۱۴۰۴ اجرای طرح ملی «مسجد، کانون نشاط» در ایام تابستان ۱۴۰۴ ثبت ۵ هزار و ۵۰۰ موقوفه با نیت‌هایی منطبق با محرم و صفر در خراسان رضوی اجتماع «احلی من العسل» در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود + زمان درباره شهید علی باکوئی، دانشمند هسته‌ای که در حملات رژیم صهیونیستی شهید شد | ستاره‌ها خاموش نمی‌شوند نیاز‌های امروز جامعه به آموزه‌های مربوط به روز تاسوعا چیست؟ عاشورا را از خون شهیدانمان می‌خوانیم درباره شهید محمدرضا صدیقی صابر و خانواده شهیدش | فدائیان وطن کودک، جوان و نوجوان شیعه هنوز هم شهید می‌دهد | ندای «هَلْ‌مِنْ‌ناصِرٍ» هنوز به گوش می‌رسد مسئله فلسطین از منظر برخی از مهم‌ترین اندیشمندان معاصر جهان | نهیب فیلسوفان و مورخان بر سر رژیم صهیونیستی دیدار تولیت آستان قدس رضوی با نماینده ولی‌فقیه در امور حج و زیارت (۹ تیر ۱۴۰۴) مداحی میثم مطیعی به یاد سردار شهیدحاجی‌زاده + فیلم و متن
سرخط خبرها

جایی در سایه زندگی

  • کد خبر: ۱۶۰۴۸۶
  • ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۷
جایی در سایه زندگی
صدای پزشک اورژانس را شنیدم که می‌گفت: «دیر خبر دادید...» و صدای مهیب سیلی‌ای که زن با شنیدن این جمله روی صورتش زد انگار تمام از دست دادن‌های زندگی ام را یک باره جلو چشم هایم آورد!

با سرعت برانکارد از کنارم رد شد. روی تخت مرد میان سالی بود که صورتش به کبودی می‌زد. پیراهنش را بالا زده بودند. به نظر می‌رسید پیش از آوردنش عملیات احیا را برایش انجام داده اند. پاهایش بر خلاف صورتش به رنگ گچ بود، سفید سفید... نشانه‌های خوبی نبودند و صدای فریاد‌های زنی که پشت سرش وارد اورژانس شد و با شیون، پدرش را صدا می‌زد خبر از اتفاق بدی می‌داد.

برای تهیه گزارش به اورژانس یک بیمارستان رفته بودم و بدو ورود با چنین صحنه‌ای روبه رو شده بودم. مرد را به اتاق cpr بردند همانجایی که دیگر هیچ همراهی حق ورود ندارد جایی که دیگر پزشکان آخرین تلاش هایشان را برای بازگشت حیات انجام می‌دهند و جز خدا هیچ کس اراده برگرداندن عزیز یک خانواده را ندارد. ملموس و سخت بود. آن قدر که پاهایم سست شدند و روی صندلی اورژانس نشستم. دقایقی بعد با اوج گرفتن صدای شیون زن، پایان یک زندگی رقم خورده بود.

صدای پزشک اورژانس را شنیدم که می‌گفت: «دیر خبر دادید...» و صدای مهیب سیلی‌ای که زن با شنیدن این جمله روی صورتش زد انگار تمام از دست دادن‌های زندگی ام را یک باره جلو چشم هایم آورد! از میان شیون و فریاد‌های زن و همراهیانش که خودشان را رسانده بودند، از اورژانس بیرون زدم و روی اولین نیمکت محوطه بیمارستان نشستم. نفس عمیقی کشیدم و به این فکر می‌کردم که اینجا یا بیرون این محوطه یا بیرون این بیمارستان هنوز زندگی برای خیلی‌ها جریان دارد.

هنوز به خیلی‌ها نگفته اند، دیر آمده ای! دیر رسیده ای، دیر بیمارت را آورده ای... هنوز این کلمه «دیر» روی سر خیلی‌ها شبیه پتکی فرود نیامده... با خودم فکر می‌کردم خدا می‌داند این مرد که قصه زندگی اش ناگهان امروز به پایان رسید شبیه خیلی از ما تا چند ساعت پیش چه آرزو‌هایی در سرش داشته است.

چقدر با فراغ خاطر به کار‌های انجام شده و انجام نشده اش فکر می‌کرده... حق هم داشته است. کدام یک از ما به چند ساعت دیگر یا چند دقیقه دیگر فکر می‌کنیم؟ به حلالیت طلبیدن ها، به کار‌های نیمه کاره رها شده، به دل کندن، به از دست دادن، به خداحافظی... چسبیده ایم به زندگی و به گمانمان مرگ چقدر اتفاق دور و محالی است. اما دریغ که به قول سهراب «مرگ در سایه نشسته است به ما می‌نگرد...»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->