راهپیمایی جاماندگان اربعین در شام اربعین حسینی به سوی حرم مطهر رضوی ادامه دارد + فیلم روایتی از پیاده‌روی جاماندگان اربعین حسینی در مشهدالرضا(ع) امسال هم جاماندیم از اربعین… آیت الله علم الهدی: اربعین نقطه کمال قیام سیدالشهدا (ع) و مرز اسلام ناب و اسلام یزیدی است پایان خدمت، آغاز دلتنگی | پاکبانان مشهدی از خدمت در نجف گفتند + ویدئو پیاده روی اربعین حسینی ۱۴۰۴ در شهر‌های مختلف کشور برگزار شد (۲۳ مرداد ۱۴۰۴) + فیلم دلدادگان حسین(ع) در محضر امام‌رضا(ع) | مشهد، میزبان اجتماع باشکوه جاماندگان اربعین + فیلم بدعت‌های اربعین در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در زیارت اربعین به چه چیزهایی گواهی می‌دهیم؟ ۴۰ فضیلت والای زیارت امام حسین علیه السلام در روز اربعین راهپیمایی اربعین؛ بزرگ‌ترین اجتماع مذهبی جهان با پیام عدالت و آزادی جدیدترین متن‌های پیامک تسلیت اربعین حسینی ۵.۵ میلیون سفر در اربعین ۱۴۰۴ ثبت شده است اربعین حسینی چه روزی است؟ برپایی ۴ نگارخانه مرتبط با مفاهیم عاشورا و مقاومت در حرم امام‌رضا(ع) ویژه برنامه‌های شبکه قرآن و معارف سیما در آستانه اربعین حسینی ۱۴۰۴ الهام چرخنده: هنر ما در سینما پرداختن به قهرمانان دفاع مقدس است برنامه‌ریزی برای همکاری فعالیت‌های قرآنی ایران و عراق برگزاری مراسم جاماندگان اربعین در ۵۰۰ شهر کشور ادامه خدمت‌رسانی به زائران اربعین حسینی در مرز شلمچه تا پایان مرداد ۱۴۰۴ + فیلم
سرخط خبرها

جایی در سایه زندگی

  • کد خبر: ۱۶۰۴۸۶
  • ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۷
جایی در سایه زندگی
صدای پزشک اورژانس را شنیدم که می‌گفت: «دیر خبر دادید...» و صدای مهیب سیلی‌ای که زن با شنیدن این جمله روی صورتش زد انگار تمام از دست دادن‌های زندگی ام را یک باره جلو چشم هایم آورد!

با سرعت برانکارد از کنارم رد شد. روی تخت مرد میان سالی بود که صورتش به کبودی می‌زد. پیراهنش را بالا زده بودند. به نظر می‌رسید پیش از آوردنش عملیات احیا را برایش انجام داده اند. پاهایش بر خلاف صورتش به رنگ گچ بود، سفید سفید... نشانه‌های خوبی نبودند و صدای فریاد‌های زنی که پشت سرش وارد اورژانس شد و با شیون، پدرش را صدا می‌زد خبر از اتفاق بدی می‌داد.

برای تهیه گزارش به اورژانس یک بیمارستان رفته بودم و بدو ورود با چنین صحنه‌ای روبه رو شده بودم. مرد را به اتاق cpr بردند همانجایی که دیگر هیچ همراهی حق ورود ندارد جایی که دیگر پزشکان آخرین تلاش هایشان را برای بازگشت حیات انجام می‌دهند و جز خدا هیچ کس اراده برگرداندن عزیز یک خانواده را ندارد. ملموس و سخت بود. آن قدر که پاهایم سست شدند و روی صندلی اورژانس نشستم. دقایقی بعد با اوج گرفتن صدای شیون زن، پایان یک زندگی رقم خورده بود.

صدای پزشک اورژانس را شنیدم که می‌گفت: «دیر خبر دادید...» و صدای مهیب سیلی‌ای که زن با شنیدن این جمله روی صورتش زد انگار تمام از دست دادن‌های زندگی ام را یک باره جلو چشم هایم آورد! از میان شیون و فریاد‌های زن و همراهیانش که خودشان را رسانده بودند، از اورژانس بیرون زدم و روی اولین نیمکت محوطه بیمارستان نشستم. نفس عمیقی کشیدم و به این فکر می‌کردم که اینجا یا بیرون این محوطه یا بیرون این بیمارستان هنوز زندگی برای خیلی‌ها جریان دارد.

هنوز به خیلی‌ها نگفته اند، دیر آمده ای! دیر رسیده ای، دیر بیمارت را آورده ای... هنوز این کلمه «دیر» روی سر خیلی‌ها شبیه پتکی فرود نیامده... با خودم فکر می‌کردم خدا می‌داند این مرد که قصه زندگی اش ناگهان امروز به پایان رسید شبیه خیلی از ما تا چند ساعت پیش چه آرزو‌هایی در سرش داشته است.

چقدر با فراغ خاطر به کار‌های انجام شده و انجام نشده اش فکر می‌کرده... حق هم داشته است. کدام یک از ما به چند ساعت دیگر یا چند دقیقه دیگر فکر می‌کنیم؟ به حلالیت طلبیدن ها، به کار‌های نیمه کاره رها شده، به دل کندن، به از دست دادن، به خداحافظی... چسبیده ایم به زندگی و به گمانمان مرگ چقدر اتفاق دور و محالی است. اما دریغ که به قول سهراب «مرگ در سایه نشسته است به ما می‌نگرد...»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->