گاهی ما آدمها فراموش میکنیم برای چه چیزی خلق شده ایم و چه تکلیفی برعهده ما به عنوان انسان (یا همان اشرف مخلوقات) گذاشته شده است. امروز بسیاری از ما آن قدر گرفتار معیشت و دغدغههای زندگی و امور جاری هستیم که از مسائل اساسی و مواردی که اصل خلقت و دلیل حضور و بروز ما را فراهم کرده است، غافل شده ایم. به راستی مگر نه این است که به قول مشهور و معروف، «آدمی را آدمیت لازم است»؛ پس چگونه میشود همه به دنبال زندگی شخصی خود باسرعت درحال تلاش و حرکت باشیم و فراموش کنیم در اطراف ما چه میگذرد. چه کسی به کمک ما نیاز دارد، همسایه ما چه وضعیتی دارد، آیا خواهر و برادر ما مشکلی دارند که بتوانیم در حل آن کمک کنیم و.... با این روند، چه بلایی بر سر انسانیت و شاخصهای تفاوت آدمی با سایر موجودات میآید؟!
شاید بعد از خواندن همین مقدمه کوتاه، فوری با خودتان بگویید امروز سبک زندگی فرق کرده است، گرفتاریها و دغدغهها افزایش یافته است و هر کسی آن قدر برای خودش مشکلات و مسائل پیچیده دارد که فرصتی برای رسیدگی به امور دیگران و احوالپرسی، صله رحم، مردم داری و کمک به دیگران ندارد. بخشی از این موارد کاملا درست و منطقی به نظر میرسد، اما باید این واقعیت را نیز پذیرفت که بخش زیادی از آن هم توجیه کردن کم کاری و تنبلی است.
هنوز افراد زیادی هستند که با وجود همه محدودیت ها، کمبودها و گرفتاری ها، علاوه بر تلاش برای تأمین نیازهای اساسی خود و خانوده شان، به سایر موارد مهم ازجمله امور معنوی، سلامت، ورزش و تفریح، صله رحم و کمک به دیگران میپردازند و زندگی شان را با این موارد همراه کرده اند. پس قاعدتا این موضوع مهم، ممکن و ضروری است.
شاید دلیل بخش عمدهای از کم کاریهایی که ذکر شد و در عرصه مسئولیت پذیری، تعلق و احترام متقابل و زندگی اجتماعی رخ میدهد، دوگانه سازیهای بی اساسی است که مودت و دوستی را از بین میبرد و روحیه هم گرایی و وحدت عمومی را تضعیف میکند. آبی و قرمز، اصول گرا و اصلاح طلب، چپ و راست، مذهبی و غیرمذهبی، دولتی و خصوصی و... تنها مصادیق کوچکی از این دوگانه سازی هاست.
نگاهی دقیقتر به اطراف و اکناف خود و آنچه میان اعضا و گروههای خانوادگی، آشنایان یا رفقای شما میگذرد، بیندازید تا به این موضوع بیشتر پی ببرید. حالا به این موارد را در سطحی کلیتر در جامعه توجه کنید تا ببینید چقدر دایره اطراف ما کوچک شده است و تا چه میزان دامنه خودیهای ما به مرور زمان کوچک و کوچکتر شده است.
اگر میخواهیم عمر ما بابرکت باشد، بیشتر از زندگی لذت ببریم و درعین حال به تکلیف انسانی مان نیز عمل کرده باشیم، باید بر مدار انسانیت و دوستی تفکر و رفتار کنیم. برعکس برخی رفتارهای افراطی و تفریطی که در جامعه به چشم میخورد، اگر نگاهی دقیقتر به سیره پیامبر اعظم (ص) و معصومان (ع) بیندازیم، به خوبی در خواهیم یافت که هرگونه رفتار انتقامی، تلافی جویانه یا از سر کینه و دشمنی به دور از منطق اخلاقی و انسانی است.
باور کنیم جواب کلوخ انداز، سنگ نیست و نباید هر بدی یا ظلمی را که فردی آگاهانه یا غیرآگاهانه در حق ما انجام داد، بلافاصله با سرعت و شدت بیشتر پاسخ دهیم. در غیر این صورت، چرخه رفتارهای ناصحیح و نامطلوب هیچ گاه انتهایی نخواهد داشت و گروههای آدمی نمیتوانند از زندگی اجتماعی در کنار یکدیگر راضی باشند و لذت ببرند.
باید جور دیگر به مسائل نگاه کنیم و سبک زندگی مان را تغییر دهیم. درست است که در عصر صنعتی و فراصنعتی بسیاری از مناسبات انسانی و نحوه تعامل گروههای بشری تغییر یافته است، ولی همه این موارد دلیل نمیشود که «انسانیت و دوستی» به فراموشی سپرده شود. همین واژگان که شاید فکر کنیم ساده هستند و ابعاد مختلف آن را میشناسیم، درواقع مسائلی مهم و پیچیده هستند که جایگاه واقعی انسان در نظام خلقت را تحت تأثیر قرار میدهد.
باید از فرصت کوتاه زندگی برای توسعه مکارم اخلاقی، انسانیت، محبت، دوستی و عشق ورزی استفاده کنیم و همواره خدا را بر رفتار و کردار خود ناظر و شاهد ببینیم. شاید این چند سطر پایانی در نگاه برخیها شعارگونه و کلیشهای به نظر بیاید، ولی چه میشود گفت وقتی متأسفانه همین موارد به ظاهر کلیشه ای، حلقه گم شده کارکرد زندگی امروز انسان هاست.