صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

دفاعیه یک موادفروش

  • کد خبر: ۱۷۸۷۵۰
  • ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۰
من خوب بودم آقای قاضی. بهترین موادی را که مطمئن بودم از بهترین مزارع کشت خشخاش و شاهدانه برداشت شده اند، وارد کشور می‌کردم و دست مشتری می‌دادم.

من خوب بودم آقای قاضی. بهترین موادی را که مطمئن بودم از بهترین مزارع کشت خشخاش و شاهدانه برداشت شده اند، وارد کشور می‌کردم و دست مشتری می‌دادم. جنسم جور بود آقای قاضی. همیشه همه چیز برای همه جور سلیقه داشتم. از کوکائین بگیر تا تریاک. از مت آمفتامین یا همان شیشه خودمان بگیر تا هروئین و ماری جوانا که مشتری‌ها به آن می‌گفتند: گل.

گران فروشی نمی‌کردم آقای قاضی. برای اینکه مشتری‌ها نپرند قیمت را ثابت نگه می‌داشتم. نمی‌گویم ناخالصی داخل موادی که می‌دادم دست مشتری نبود، ولی ناخالصی هایم سرطان زا نبودند. مثل بعضی همکاران محترم موادفروشم نبودم که چرم مصنوعی یا کلیشه رادیولوژی یا سرب اضافه کنم و باعث شوم کلیه و طحال و مغز مشتری به خاطر سرب و مواد شیمیایی داخل جنس آسیب ببیند. من فقط چیز‌هایی مثل نان سوخته سنگک یا آرد نخودچی یا مثلا جگر مرغ اضافه می‌کردم. حتی آن چیز‌های چندشی را که خودتان می‌دانید منظورم چیست را اضافه نمی‌کردم و آن‌ها را توی باغچه حیاطمان می‌ریختم تا گیاهانش بهتر رشد کنند.

فکر نکنید ناخالصی بد است. خیلی‌ها از بس هر دفعه ناخالصی مواد مخدری که به آن‌ها می‌فروختیم بیشتر می‌شد و دز تریاک داخل مواد کمتر می‌شد، اعتیاد شدیدشان کمتر می‌شد و حتی اگر چند روز مواد مخدر نمی‌خریدند استخوان درد و دیگر علائم نرسیدن مواد را نداشتند. واضح‌تر بگویم، بعد از مدتی دیگر عملا معتاد نبودند. یعنی به من فقط به چشم فروشنده مواد نگاه نکنید، چون یک جور‌هایی یک تنه کار کمپ ترک اعتیاد را هم می‌کردم.

دیدم توی پرونده ام نوشته اند که به خانواده‌های زیادی ضربه زده ام آقای قاضی، اما اینطور نیست. در یک مقطعی توی پارک مشغول خدمت رسانی به معتادان بودم. خیلی‌ها می‌آمدند مواد بگیرند. باور کنید این قدر لاغر مردنی بودند که می‌شد پول را از دستشان بقاپم و بدون اینکه جنسی بدهم با یک ضربه لگد چند متر آن طرف‌تر پرتشان کنم، ولی من آدم ضربه زدن نبودم. فقط پول را می‌گرفتم و معادل آن جنس می‌دادم.

تمام مشتریانم راضی بودند اگرچه خانواده هایشان راضی نبودند. باور کنید کار ما آن قدر‌ها هم راحت نیست. شما فکر می‌کنید ما فقط صدای شمردن پولی که از دست مشتری می‌گرفتیم را می‌شنیدیم، باور کنید بیشتر از آن صدای فحش و آه و نفرین می‌شنیدیم. آن هم به خاطر اینکه می‌فهمیدند پسرشان از ما مواد گرفته است یا اینکه شوهرشان مشتری ماست. انگار من مجبورشان کرده بودم بیایند بخرند، ولی من صبرم زیاد بود. سکوت پیشه می‌کردم.

ما موادفروش‌ها آن قدر‌ها هم بد نیستیم، حتی باعث ارزانی هم هستیم. همین ماشین‌هایی که نمایندگی‌ها ثبت نام می‌کنند و با قیمت‌های نجومی به مردم می‌دهند،  بعضی‌ها برای اینکه پول موادشان جور شود به قیمت یک ماشین اسباب بازی پلاستیکی می‌فروختند.

در پایان امیدوارم به خاطر این ده، پانزده کیلو مواد من را مؤاخذه نکنید و اصلا تصور کنید اینها برای مصرف شخصی خودم بوده است و خلاصه حکم من را طوری صادر کنید که حتی اگر این هفته نشد، هفته بعدی کنار خانواده باشم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.