وزیر جهاد کشاورزی: مردم منتظر کاهش قیمت برنج باشند | آغاز توزیع ۶۰ هزار تن برنج بازار بورس از شنبه ۷ تیر ۱۴۰۴ با چه دامنه نوسانی آغاز به کار خواهد کرد؟ ۶۷ درصد از درآمد‌های تهرانی‌ها صرف پرداخت اجاره می‌شود تحریم‌ها تنها ۱۰۰ هزار بشکه از فروش نفت ایران را کاهش داد زنجیره ارزش صنعت نفت، قهرمان بی‌صدای روز‌های بحران سوخت قیمت امروز خودرو‌های خارجی و مونتاژی (۵ تیر ۱۴۰۴) + جدول بررسی قیمت امروز خودرو‌های داخلی (۵ تیر ۱۴۰۴) | کاهش قیمت‌ها تمدید لغو پرواز‌های داخلی و خارجی در شمال، جنوب و غرب کشور تا ساعت ۱۴ فردا (جمعه، ۶ تیر ۱۴۰۴) دستورالعمل استرداد وجه بلیت پرواز‌های لغو شده اعلام شد لزوم آغاز تبدیل وضعیت نیرو‌های شرکتی و خدماتی | کارگران آتش نشانی و خدماتی سنگ تمام گذاشتند قرائت کنتور برق تهرانی‌ها از شنبه (۷ تیر ۱۴۰۴) طبق روال گذشته انجام می‌شود قیمت امروز دلار، طلا، سکه و ارز دیجیتال (۵ تیر ۱۴۰۴) | دلار چه قیمتی دارد؟ قیمت دلار جهانی امروز (۵ تیرماه ۱۴۰۴) | دلار جهانی به کف قیمت چند ساله سقوط کرد مرحله سوم طرح کالابرگ الکترونیکی ویژه دهک‌های یک تا سه درآمدی از شنبه (۷ تیرماه ۱۴۰۴) آغاز می‌شود+ جزئیات نرخ امروز طلا در مشهد چقدر است؟ (۵ تیر ۱۴۰۴) بانک مرکزی: تأمین ارز واردات در مدت ۳ ماه از ۱۲.۳ میلیارد دلار گذشت قیمت سیب‌زمینی نصف شد (۵ تیر ۱۴۰۴) جابه‌جایی بیش از ۴.۶ میلیون مسافر توسط ناوگان حمل‌ونقل بین‌شهری در ۱۲ روز جنگ وزیر راه و شهرسازی: بازسازی مناطق خسارت‌دیده در جنگ در اولویت وزارت راه است قرائت کنتور مشترکان آب و فاضلاب از هفتم تیر به روال عادی بازمی‌گردد قیمت طلای جهانی اندکی بالا رفت (۵ تیر ۱۴۰۴) قیمت امروز میوه و تره‌بار در مشهد (۵ تیر ۱۴۰۴) | ملزومات سالاد چه قیمتی دارند؟ تخصیص ارز ترجیحی واردات نهاده‌های دامی و برخی کالا‌های اساسی به روال قبل بازگشت چگونگی فعالیت بازار سهام و ابزار‌های دیگر تا عصر جمعه (۶ تیر ۱۴۰۴) اعلام خواهد شد زمان آغاز مرحله سوم طرح کالابرگ الکترونیکی در سال ۱۴۰۴ اعلام شد+ جزئیات فروش طلا با نرخ‌هایی بالاتر از نرخ‌های اعلامی را گزارش کنید ساعت کاری بانک‌ها از شنبه (۷ تیر ۱۴۰۴) چگونه خواهد بود؟ بررسی بازار خودرو پس از آتش‌بس ایران و اسرائیل (۴ تیر ۱۴۰۴) + جدول
سرخط خبرها

هر محتکر، یک مبتکر است!

  • کد خبر: ۱۷۴۷۶۸
  • ۲۷ تير ۱۴۰۲ - ۱۸:۴۸
هر محتکر، یک مبتکر است!
آقای محتکریان وقتی از اتاق خواب آمد بیرون، دید یک نفر ناآشنا روی مبل نشسته است و خمیازه می‌کشد.
مهدی محمدی
نویسنده مهدی محمدی

آقای محتکریان وقتی از اتاق خواب آمد بیرون، دید یک نفر ناآشنا روی مبل نشسته است و خمیازه می‌کشد. رفت کنارش نشست و پرسید:
شما؟
نمی‌شناسی؟
آقای محتکریان با دقت نگاه کرد و گفت: نه، اصلا به جا نمی‌آورم.
صدایم برایت آشنا نیست؟
نه.

حق داری صدایم برایت آشنا نباشد، چون هیچ وقت به صدای من توجه نکردی. من وجدانتم. چند سال پیش که چندتا نیسان اقلام خوراکی و این‌ها را می‌خواستی احتکار کنی، هی صدایت می‌زدم، ولی تو اصلا صدای من یعنی صدای وجدانت را نشنیدی. همان جا بودم که تصمیم گرفتم بخوابم.

وجدان آقای محتکریان دوباره خمیازه کشید. پس چندسال است تخت خوابیدی. البته آن موقع تخلیه آن اقلام، هی ماشین‌ها می‌آمدند و می‌رفتند و سروصدا زیاد بود، نمی‌شد آدم راحت صدای وجدانش را بشنود.
بگذریم، ولی الان که وجدان بیدارت دارد با تو حرف می‌زند و سروصدای مزاحم نیست، می‌شود بی خیال جنس انبارکردن و احتکار باشی. می‌شود این قدر خودخواه نباشی؟
خودخواه نیستم. هر چه سود کنم، مال زن و بچه ام است، برای رفاه آن هاست.

مگر زن و بچه بقیه آدم نیستند؟ مگر آن‌ها رفاه نمی‌خواهند؟ چرا می‌خواهی فقط با انبارکردن اجناس ضروری مردم و بدون هیچ کار و زحمتی به سود برسی؟
کی گفته احتکار ساده است. این هم سختی‌های خودش را دارد. باید مراقب باشی همسایه‌ها خبر ندهند که جنس انبار می‌کنی. باید حواست به جنس‌ها باشد و همیشه یک شیشه استون دستت باشد تا قیمت جنس را پاک کنی. تازه بعضی وقت‌ها کار سخت‌تر است، چون از بس زمان احتکار طولانی شده و شرایطش نبوده است بفرستیم بازار، تاریخ جنس گذشته و مجبور شدیم علاوه بر قیمت، تاریخش را هم پاک کنیم. گاهی هم بسته بندی جنس این قدر موقع احتکار خراب شده است که باید ابتکار به خرج داد و در بسته بندی جدید وارد بازار کرد.

حواست هست تا ابد زنده نیستی؟
حواسم هست، هر وقت مرگ بیاید، آماده ام. برای همین در وصیت نامه ام نوشته ام کجا انبار کیک هست، کجا انبار آب میوه هست، بروند از آنجا بردارند، بگذارند توی پک مراسم ترحیم.
وجدان آقای محتکریان دوباره خمیازه کشید و گفت: واقعا نمی‌دانم چرا از خواب بیدار شدم. بعد از روی مبل بلند شد که برود دوباره چند سال بخوابد.

آقای محتکریان هم خواست از روی مبل بلند شود و جلو رفتن وجدانش را بگیرد، ولی ناگهان انگار چیزی یادش آمد. دوباره نشست. موبایلش را درآورد، شماره‌ای را گرفت و گفت: این بار ماکارونی را زودتر ردیف کنید، یک زمزمه‌هایی هست که دوباره می‌خواهد گران شود!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->