امام هشتم شیعیان در دیاری دیگر غریب و تنها شهید شدند، اما امام حسنمجتبی (ع) در موطن خود یعنی مدینةالنبی تنها بودند و غریبانه به شهادت رسیدند؛ زیرا دشمنان دین و خاندان اهلبیت نبوت سعی کردند که با فشار حداکثری خود اثری از اسلام ناب را بهجا نگذارند و مسیر دین را منحرف سازند.
هرچند با درایت این امام بزرگوار، بسیاری از نقشههای آنان شکست خورد، آن فریبخوردگان در نهایت با تزویر و ریا و نیرنگ، ایشان را به شهادت رساندند. شهادتی مظلومانه که همچون خونهای سایر شهدای والامقام اسلام به تقویت میراث پیامبر (ص) منجر شد؛ میراثی که حال پس از قرنها به ما رسیده است. آن چیزی که برای ما مسلمانان پیامبرندیده کارا و عبرتآموز است، مطالعه تاریخ زندگی بزرگانی دینی است.
ازجمله مواردی که درباره نحوه برخورد امام حسنمجتبی (ع) نسبت به افراد فرودست و کمبرخوردار جامعه نقل شده است، این است که ایشان بسیار دلسوز بودند و با خرابهنشینان تهیدست و اقشار مستضعف و کمدرآمد همراه میشدند و با آنها نشست و برخاست میکردند، به مشکلات آنها گوش میدادند و درددل آنها را میشنیدند و هر کاری که از دست ایشان برای رفع مشکلات آنها برمیآمد، انجام میدادند و در این حرکت انساندوستانه بهجز خداوند را مدنظر نداشتند.
یکی از مواردی که در روایت درباره اهلبیت (ع) ذکر شده، این است که هیچ فقیر و حاجتمندی از در خانه ایشان ناامید برنمیگشت و حتی خود ایشان به سراغ فقرا میرفتند. امامحسن (ع) نیز از این قاعده مستثنا نبودند.
آن حضرت در طول عمر پربارشان دوبار همه اموال و دارایی خود را در راه خدا صرف کردند و سهبار نیز ثروتشان را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.
این رفتار ایشان در اجتماع برای همه ما که میتوانیم گرهی از مشکلات اطرافیان خود باز کنیم، آموزنده است. به غیر از رفتار اجتماعی و مردمداری ایشان، میتوان به حدیثی از حضرت اشاره کرد که درباره اخلاقهای خوب و بد ما که موجب ازبینرفتن ایمان ما و هر آنچه میشود که بهعنوان کار خوب انجام میدهیم، صحبت به میان آوردهاند.
امامحسن (ع) دراینباره میفرمایند: «هَلاک الْمَرْءِ فی ثَلاث: اَلْکبْرُ، وَ الْحِرْصُ، وَ الْحَسَدُ؛ فَالْکبْرُ هَلاک الدّینِ، وَ بِهِ لُعِن إبْلیسُ. وَ الْحِرْص عَدُوّ النَّفْسِ، وَ بِهِ خَرَجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّهِ. وَ الْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ، وَ مِنْهُ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ؛ هلاکت و نابودی دین و ایمان هر شخص در سه چیز است: تکبر، حرص و حسد. تکبر سبب نابودی دین و ایمان شخص است و به وسیله تکبر شیطان با آن همه عبادت، ملعون شد. حرص و طمع، دشمن شخصیت انسان است، همانطوری که حضرت آدم (ع) بهوسیله آن از بهشت خارج شد. حسد سبب همه خلافها و زشتیهاست و به همان جهت، قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند. (اعیانالشیعه، ج ۱، ص ۵۷۷)»
شاید بهنظرتان بدیهای کوچک و احساسات منفی در ما که میتواند در همه وجود داشته باشد، خیلی آسیبزا یا تخریبکننده نباشند، چون هم خیلی شایعاند و هم ممکن است سر هر موضوع کوچک یا بزرگی در ما، خودشان را نشان بدهند. اما به همین اندازه، شیوع و همگانیبودنشان در همه باورها نهی شده است. اخلاقهایی مانند حسادتکردن، غرور و حرص و زیادهخواهی تا این حد میتوانند بر وجود و نفس انسان اثرگذار باشند که ایمان و یک عمر عبادت خالصانه شما را بر باد بدهند.