صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

دست‌و‌پا بزنید و بهشتی شوید

  • کد خبر: ۲۱۴۱۱۳
  • ۰۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۶:۱۹
این روز‌ها که رسانه‌های آن‌وری را تورق می‌کنم نمی‌دانم چه اصراری دارند هی به مردم القا کنند که انتخابات صوری یا بی‌فایده است یا در زیست و زندگی اثری ندارد و مردم ایران نروند و رأی ندهند. به این فکر کردم که اگر بی‌فایده است خب چرا این‌قدر اصرار دارند که رأی ندهیم.

صادق رفیق من بود، صادق چند سال پیش یک ماشین پژو ۴۰۵ صفر خرید و هنوز مشما‌های روی صندلی‌ها را نکنده بود که با ماشینش زد یک نفر را کشت، من آن روز‌ها پیش صادق بودم، توی یک هفته شقیقه‌هایش سفید شد و حدود سیزده کیلو وزن کم کرد. صادق لب به غذا نمی‌زد و فقط آب و چایی می‌خورد و سیگار پشت سیگار. صادق به هیچ عنوان مقصر نبود، حتی پلیس یک دقیقه هم کاری باهاش نداشت. بیمه کمال و تمام قرار شد دیه را بپردازد و تعارفات متعارف را که کنار بگذاریم رفتن آن مرحوم و پول دیه‌اش کل خانواده‌شان را متحول کرد.

جوان مرحوم یک کارگر بود. کل خانواده یازده‌نفره‌اش توی دوتا کپر زیر پونز روستایی در نقشه سیستان‌و‌بلوچستان زندگی می‌کردند و این بنده خدا با کارگری توی بم خرجشان را می‌داد. صادق محکوم نبود، مقصر نبود، ماشینش هم از قیمت افتاده بود، ولی صادق بال‌بال می‌زد که زودتر دادگاه برگزار شود، حکم را بپذیرد و امضا کند و بیمه دیه را بدهد و خلاص.

من هم این روز‌ها همینم. این روز‌های مانده تا انتخابات همینم، یاد آن روز‌های تلخ پارسال که می‌افتم، یاد حرف‌های حاج قاسم که می‌افتم، یاد انگشتر شکسته آرمان که می‌افتم دندان قروچه می‌روم و روز‌شماری می‌کنم برسد آن جمعه موعود و بار را از روی دوشم بردارم و خلاص. این روز‌ها که رسانه‌های آن‌وری را تورق می‌کنم نمی‌دانم چه اصراری دارند هی به مردم القا کنند که انتخابات صوری یا بی‌فایده است یا در زیست و زندگی اثری ندارد و مردم ایران نروند و رأی ندهند. به این فکر کردم که اگر بی‌فایده است خب چرا این‌قدر اصرار دارند که رأی ندهیم.

من از آن سالی که شناسنامه و قانون اجازه داد توی همه انتخابات شرکت کرده‌ام و صفحه رأی شناسنامه‌ام کاشی‌کاری شده لذت انتخاب است، ولی هیچ سالی مثل انتخابات امسال این حس غریب را تجربه نکرده‌ام و دریغ که کلمه‌ای نمی‌یابم برای توضیحش. من رأی می‌دهم، ولی حسم حس همان پیرزنی است که رفت پیش آن مرجع تقلید و یک کیسه پول گذاشت پیش رویش و گفت خمس مالم است.

بعد برگشتنا عقب عقب رفته و زل زده بود در چشم مرجع. مرجع گفته بود چه کاری است و زن گفته بود می‌خواهم قیافه‌ات را در ذهنم ذخیره کنم که فردای قیامت به خدا بگویم خدایا من کوک کوک سوزن زدم، خیاطی کردم و قران قران روی هم گذاشتم و دادم به این مرد که خرج دینم کند و تو یقه‌اش را بگیر و ببین چه کرده با پول من. من امسال می‌آیم و رأی می‌دهم و آقایان حواستان باشد رأی تک تک من و امثال من، شما را روی کرسی‌های مجلس می‌نشاند، این را هم بگویم با مسئولیت گرفتن اولا و بالذات در مسیر دوزخ قرار خواهید گرفت. لطفا دست وپا بزنید و بهشتی شوید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.