صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

امروز نه خاورشناسی به آن معنایی که در سده نوزدهم وجود داشت، معنی دارد نه شیوه فیلولوژی تاریخی تاب تحمل نقد‌های جدی‌ای را دارد که بر بنیاد آن رفته است.

اینک حدود دو قرنی است که ما مسلمانان شاهد تلاش پیگیر اسلام‌شناسان و خاورشناسان غربی هستیم؛ به‌منظور انتشار انتقادی متون و منابع دانش و معرفت ایران و اسلام و در تحلیل تاریخی متون و منابع فرهنگی‌مان و تاریخ‌نگاری اندیشه فلسفی و سیاسی و مذهبی‌مان؛ البته بر آگاهان پوشیده نیست که در بسیاری از این زمینه‌ها، نه‌تن‌ها تلاش‌های خاورشناسان و دایره مطالعات آنان در زمینه‌های وابسته، از دایره مطالعاتی ما اهالی این فرهنگ بسیار فراتر رفته است، بلکه در انتقال این شیوه‌ها و در میزان رشد آشنایی ما با فرهنگ و تمدن خودمان سهم مهمی داشته‌اند.

در چند دهه اخیر به‌دلیل رشد گرایش‌های ایدئولوژیک اسلام سیاسی در جهان عرب و ترویج اندیشه‌های سلفی، مبانی رویکردی منفی به شرق‌شناسی نظریه‌پردازی شد و خیلی زود گسترش یافت. نقد اصحاب خاورشناسی و مکاتب مختلف شرق‌شناسی از شیوه‌های یکدیگر و نقادی‌های علمی‌درونی نیز گاهی مورد استفاده این گرایش ایدئولوژیک قرار گرفته است.

اینجا قصد پرداختن به داستان این نوع نگرش انتقادی به شرق‌شناسی را -که نمایندگان گرایش‌های احیاگری اسلامی به‌ویژه در جهان عرب ارائه کرده‌اند- ندارم. امروز نه خاورشناسی به آن معنایی که در سده نوزدهم وجود داشت، معنی دارد نه شیوه فیلولوژی تاریخی تاب تحمل نقد‌های جدی‌ای را دارد که بر بنیاد آن رفته است. 

شیوه‌های شرق‌شناسی تحولات تازه‌ای را در نیم‌قرن اخیر تجربه کرده است و هم‌اکنون گرایش‌های مختلف و از آن میان حتی انواعی از گرایش‌های مطالعاتی آنتروپولوژیک، جای شرق‌شناسی را گرفته است. شرق‌شناسی برپایه تصویر/تصاویری از شرق/غرب و تاریخ‌نگاری اندیشه، فرهنگ و تمدن استوار بود که متناسب با تحولات علمی و فلسفی و سیاسی سده نوزدهم بالید و مبانی فلسفی ویژه خود را داشت. شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی درپی تحول در تاریخ‌نگاری علمی پدید آمدند و متأثر از پوزیتیویسم سده نوزدهم بودند.

با این همه شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی به فرهنگ ما خدمت بسیار کرده است. منظور من نوعی ارزش داوری نیست. مقصود تنها تأکید بر این نکته است که اگر امروز شاهد رشد تحقیقات تاریخی درمیان تحصیل‌کردگان بومی در جهان اسلام هستیم، به‌دلیل وجود سنت قوی شرق‌شناسی است.

گرچه منکر این موضوع نیستم که ما نیز سنتی از نقد متن را در تداوم سنت محدثان در نقادی متون حدیثی و نقد متن محور داشته‌ایم که البته ریشه در غنای فرهنگ مکتوب در تمدن اسلامی دارد که تنها یک نمونه آن سنت وراقان و کاتبان است که خود پدیدآورنده دانشی بسیار مهم در حوزه نسخه‌شناسی و کتابداری بوده است. کرمر در کتاب احیای فرهنگی که درپی نشان دادن نمونه رنسانس فرهنگی در عصر آل‌بویه است، به وجود این سنت نقد توجه نشان داده است.

به‌راستی کدام‌یک از این صاحبان اندیشه‌های بزرگ و جهانی حوصله تحقیق به اندازه یک‌دهم آنچه مایکل کوک در کتاب خود درباره امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر ارائه داده است، دارند؟ مایکل کوک قصد ارائه نظمی نوین در اندیشه و تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری ندارد، اما به‌درستی دریافته است که نظریه، حاصل تحقیق و تجربه است و باید از جزء شروع کرد و به کل رسید. ارائه برداشت‌هایی کلی از تاریخ و فرهنگ یک قوم، تمدن و دین به‌منظور ساده‌سازی مسائل، همواره این خطر را دارد که شما امکان دخالت فهم و دریافت بخشی مهم از واقعیت‌های تاریخی را در تحلیلتان، خطاکارانه از میان برده باشید.

البته شاید بتوان به این دسته آدم‌ها حق داد؛ نشستن و صد‌ها کتاب و هزاران برگ سند و مطلب را خواندن و ورق زدن برای نوشتن مقاله یا کتابی محققانه، کار ساده‌ای نیست.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.