صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

فرهنگ آپارتمان‌نشینی یا آپارتمان‌‌نشینی فرهنگی

  • کد خبر: ۲۳۵۱۲
  • ۲۳ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۴
محبوبه فرامرزی دبیر شهرآرامحله منطقه ۲
وقتی بعد از اتمام کار در پایان روز از فرط خستگی با آسانسور گیر کرده در طبقه پنجم مواجه می‌شوم، انگار کل روز کاری برایم دوباره تکرار می‌شود.۴۰ پله به چشمم به مصداق ۴۰۰ پله می‌آید و توانایی بالارفتن از پله‌ها برای رسیدن به طبقه سوم و استراحت در آپارتمان را ندارم.
توفیقی اجباری است که هر روز در همین ساعت ساکنان طبقه پنجم بدون در نظر گرفتن وضعیت دیگر اهالی در آسانسور را درست نمی‌بندند و این تقریبا کار هر روزه من شده است که در همین زمان به جای استفاده از ظرفیت آسانسوری که هر ماه ۵۰ هزار تومان برای سرویس آن پول می‌دهم، عطایش را به لقایش ببخشم و از پله‌ها بالا بروم.
بالارفتن از پله‌ها که چه عرض کنم، گوش دادن به صدای سگ و مرغ عشق همسایه از یک طرف و سلام دادن به لاک‌پشت و خرگوش و جوجه‌های همسایه‌ها از طرف دیگر کار هر روز من شده است.
طبقه اول که همواره با سگ پشمالو و سفید و به قول خودش شناسنامه‌دارش درگیر است، واحد دو نیز لاک‌پشت پسرش را برای هواخوری و صرف کاهو به پاگرد فرستاده و واحد سه هم که جوجه‌های رنگی و طلایی‌شان را در قفسی بزرگ کنار گلدان‌های مصنوعی راه پله سوم رها کرده‌اند و صدای جیک جیکشان نوای همیشگی طبقه سوم است.
به سختی ۴۰ پله را بالا می‌روم، در پاگرد را باز می‌کنم، اما در باز نمی‌شود و با در‌های بسته مواجه می‌شوم، طبق معمول واحد ۴ این آپارتمان برای حفاظت از حریم خصوصی! در راه‌پله پاگرد را قفل کرده است و من خسته‌تر از همیشه کلید در پاگرد نیز همراهم نیست.
با خود می‌گویم چرا باید چنین باشد در آسانسور که همیشه در طبقه پنجم گیر می‌کند و درست بسته نمی‌شود، پاگرد راه پله نیز که مکان نگهداری حیوانات شده است. در پاگرد طبقه سوم نیز هم به دلایل امنیتی واحد ۴ قفل شده است.
من فرهنگ آپارتمان‌نشینی را یاد ندارم یا همسایگان من این فرهنگ را به فراموشی سپرده‌اند؟!
آپارتمان ۶ واحدی ما این روز‌ها به کاروان‌سرایی تبدیل شده است که هر کس در آن برای خود راهی را طی طریق می‌کند.
یک روز جای پارک خودرو‌ها عوض می‌شود و روز دیگر نام‌گذاری واحد‌ها روی در آیفون فراموش می‌شود، فردای آن هم همسایگان موقع خروج از منزل انگشت مبارکشان فراموش می‌کند که دکمه در برقی را لمس کند و این می‌شود که دزدان با معرفت به انبار ما می‌زنند و وسایل انبارمان را به سرقت می‌برند.
از سگ و خرگوش و گربه و لاک‌پشت همسایه که بگذریم، صدای بلبل از همه دل‌انگیزتر است که درست زمانی که من بعد از ۲ ساعت معطلی پشت در پاگرد بالاخره موفق می‌شوم به داخل آپارتمان بروم و سر بر بالین بگذارم، تازه بلبل خوش‌آواز آپارتمان روبه‌رویی فکر خواندن به سرش می‌زند و از لابه‌لای تیر‌های بتنی واحد‌ها و آجرهایش نجوا سر می‌دهد و گوش خسته مرا، چون پتک آهنین نوازش می‌دهد و مادام با خواندنش تکرار می‌کند بلندشو همسفر این چه موقع خواب است بیدار شو... بیدار شو...
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.