صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

فردای انتخابات یا فردای قیامت

  • کد خبر: ۲۳۷۳۴۷
  • ۱۴ تير ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۴
ما و رئیس جمهور می‌رویم برای دویدن در یک ماراتن چهارساله.

هفته دیگر این موقع رئیس جمهورمان انتخاب شده است. تا قبل از تنفیذ حکمش حتما یکی دو بار توی دفترش رفته کم و کسری‌ها را دیده، روی صندلی اش نشسته، رژیم غذایی اش را گفته، آدم‌های دور و برش را چیده و کم کم گرم می‌کند برای کار و کار و کار. ما هم دیگر برای هم پست‌های هواداری یا کوبیدن کاندیدا‌ها را نمی‌فرستیم و احتمالا از ماه آینده اپراتور‌های اینترنتی فروششان کمی پایین می‌آید.

ما و رئیس جمهور می‌رویم برای دویدن در یک ماراتن چهارساله. هر کدام از این دو نفر رئیس جمهور شوند، رئیس جمهور همه مردم اند، نباید برای هواخواهان، هواداران و موافقان خودشان نوشابه باز کنند و به بقیه کاری نداشته باشند. قسمت آخر مناظره را دیدید احتمالا، آخرین حرف هایشان را زدند. آخرین وعده هایشان را دادند، آخرین برنامه هایشان را تشریح کردند و زل زدند توی دوربین و چندباری ما را مردم شریف ایران خطاب کردند.

من یکی با تمام سلول هایم نشستم و این مناظره را دیدم و شنیدم و یک جا‌هایی از هر دو طرف یادداشت برداری کردم که حواسم باشد، تا قبل از خواب رفتنم به حرف هایشان فکر کردم و یاد حکایت آن پیرزن افتادم و با بهت و لبخند خوابم برد. می‌گویند پیرزنی در دفتر یکی از مراجع نجف حاضر شد. گفت آمده ام وجوهاتم را بدهم. اهالی دفتر گفتند خب بده ما کاغذ رسید می‌دهیم و می‌رسانیم به ایشان و پیرزن اصرار داشت خودش پول‌های وجوهاتش را برساند به آیت ا... هرچه گفتند گفت نمی‌شود، فقط خودم. 

خبر را به آیت ا... رساندند و او گفت وقت نماز می‌بینمش، وقت نماز شد. نماز خواندند بعد پیرزن آمد. نزدیک شد. بغچه‌ای را باز کرد و اندکی پول را به آیت ا... داد. بعد به او گفت صورتت را بیاور بالا نترس به گناه نمی‌افتی. می‌خواهم توی چشم هایت نگاه کنم و ببینمت. می‌خواهم قیافه ات یادم باشد. می‌خواهم در ذهنم ثبت و ضبطت کنم. 

می‌گویند آیت ا... متعجب گفت به قیافه ام چه کار داری و پیرزن گفت: می‌خواهم قیافه ات یادم باشد. آن دنیا ببینمت به تو اشاره کنم و به خدا بگویم، خدایا من عمری دست هایم تاول زد و نخ ریسیدم و بخشی از آن را، چون تو گفته بودی کنار گذاشتم و دادم به متولی دین تو که خرج دینت کند و این آدم همانی است که پول ما و امثال ما را گرفت و تو بازخواستش کن که خرج دین کرده یانه. می‌گویند پیرزن رفت ولی آن مرجع تقلید ساعت‌ها در محراب گریه کرد و استغفار کرد و به خدا پناه برد از اشتباه کردن در خرج کردن وجوهات مردم. 

حالا من هم به کاندیدا‌ها می‌گویم، من چهره شما را در خاطر دارم و یقین بدانید فردای قیامت خیلی‌ها امثال من، شما را یقه خواهند گرفت و خواهند گفت: خدایا ما برای بلند ماندن پرچم اسلام و حکومت شیعی و خون شهیدان به این آدم رأی دادیم و او با جوانی و زندگی و سفره و فرهنگ و رزق مقدر تو این گونه تا کرد. حال تو می‌دانی و زندگی از دست رفته ۸۵ میلیون نفر ایرانی. آقایان فردای انتخابات مهم است، اما نه آن قدری که فردای قیامت، خدابیامرزی برای خودتان بخرید نه ناله و نفرین.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.