قول داده بودم برایش از اینترنت جست وجو کنم و پرینت بگیرم و برسانم دستش. تحویلش که دادم کیفور شد، دوتا عکس ازشان که توی آلبوم کهنه اش جا بشوند، آلبوم کهنه عکس رئیس جمهورها. یکی از جاذبههای گردشگری و مردم شناسی دکه اش به حساب میآمد، عکس کوچکی از کاندیداهایی که رقیب اصلی هم بودند را بالای صفحه سمت راست چسبانده بود، زیرش روی کاغذ دو ستون شعارها و برنامه هایشان را نوشته بود، کاغذها را رنگی و کادربندی شده بخش بخش کرده بود و شعارهای اقتصادی اجتماعی سیاسی و فرهنگی شان را یادداشت کرده بود و بعد تاریخ رأی گیری و تعداد آرا را هم از روزنامه بریده بود و چسبانده بود زیرشان.
از خود پنجاه و هفت تا همین الان همه را ریسه کرده بود و هربار میرفتی سراغ دکه اش تا یک سمبوسه داغ بخوری آن آلبوم گوشه دکه لای جعبهای شیشهای مثل متنی مقدس دلبری میکرد.
یک تکه مقوای سیگار مونتانا هم بریده بود خوش خط نوشته بود؛ «سمبوسه با نوشابه ۲۵»، «سمبوسه ویژه با توضیح و تماشای آلبوم ۴۰ تومان»؛ و من همیشه سمبوسه ویژه اش را سفارش میدادم، عبدوپرزیدنت را همه اهل آن خطه میشناختند. از خلاف فقط نیکوتین توی رگ هایش بود و از آبودان پرستی اش نگویم که همه گلبولهای تنش جار میزد که انگار او بوده و بعد یکهو مادها آمده اند و گفته اند ببخشید آقای عبدو ممکن است اینجا چندتا کپر بنا کنیم و او اجازه داده و آنجا شده آبودان!
کتاب و روزنامه هم کم نخوانده بود، از آدمیت بگیر تا سروش و فردید و گلسرخی. هم سن و سال هایش میگفتند یک سالی هم که معجزه هزاره سوم آمده بود خوزستان یک نامه داده بود یک روز ملی سمبوسه هم در تقویم بگنجانند ثبت میراث فرهنگی هم بکنند و محمود هم زیرش پاراف کرده بود، جناب آقای وزارت محترم گردشگری لطفا بررسی و اقدام شود و او دستور محمود را گم کرده بود و همین بزرگترین حسرت گم کرده عمرش بود.
عبدو از چپ اسلامی، تا نیولیبرالها و راستهای افراطی و طالبان تا جنبشهای شبه نظامی منطقه را میشناخت و به کنشهای تک تکشان هم نقد داشت. عبدو عاشق انتخابات بود و مناظرهها را هم دانه دانه مینشست و یادداشت برداری میکرد. امروز که از روزنامه رفتم تا نسخه روزنامه اش را بدهم دیدم زده: سمبوسه با تماشا و توضیح آلبوم فقط و فقط ۲۰ تومن ... گفتم عبدو! بار عام دادی جریان چیه؟
عبدو همان طور که مواد سمبوسه را لای نانهای لواش سه گوش میگذاشت و مثل برگهای تعرفه تاشان میکرد و داخل صندوق رأی پر از روغن رنگ عوض کرده میانداخت گفت؛ها بله که بار عام دادوم ولک. رفتیم دور دوم. ولک فکر کن دوتا جمعه پشت هم بری وایسی تو صف رأی بدی تمرین دموکراسی کنی. چه از این بهتر. بسم ا... اونم سس انبه بزن جون بگیری چیزی نمونده تا جمعه.