به نام حق که اولین معلم بشریت است و به نام همه معلمان عرصه خاک که دل در گرو تعالیم عالیه الهی داشتند. تنها آرمانشان رهنمون بشریت بهسوی خدایی است که گنجی مخفی است و این امر هم مقدور نیست مگر احاله آن به مخلوقی که اشرف خلق جهانی است.
کُنتُ کَنزا فاَجبَبتُ اَن اُعرَف فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی اُعرف... گنج پنهانی بودم که دوست میداشتم شناخته شوم، پس انسان را که مورد شناخت هستی است قرار دادم.
مراد از این فرمایش حضرت حق تعالی این بود که خلقت جهان بدون تدبیر و تعقل و بیهوده نبوده و قرار است که انسان این موجود لایتناهی با همه شور و شعورش، با همه تلخ و شیرین رفتارش، با همه تلاش و تقلایش در عرصه خاک بهگونهای زیست کند که رضایت خالقش را جلب کرده و تمام هستی و کائنات از بودن و حضورش احساس امنیت و آرامش کنند.
از معلم سخن به میان میآوریم که همه وجودش آغشته و عجین به معرفت الهی است و احسن و برتر همه شغلها همان شغل درخشان معلمی است. معلمی درجهای از معرفت است که همه انبیای الهی به این مقام نائل آمدند و به آن افتخار کردند. معلم یعنی آنکه تن و جان و روان و داشت و نداشت خویش و بلکه همه بود و نبود خود را در مسیر تربیت انسان و انسانیت صرف و خرج میکند. معلم با همه صداقتش به تربیت جامعه انسانی میپردازد و با حداقل زندگی، حداکثر خدمت را خالصانه و صادقانه ارائه میکند. معلم، چون شمعی به تاریکیها و ظلمات اطراف خویش روشنی و با نثار هستیاش به دیگران هستی میبخشد. معلم معمار و بانی جامعه بشری است که بدون ارشاد و تربیتش بنای معاش و معاد انسان به سمت و سوی تخریب و نابودی پیش میرود. معلم پهلوان عرصه معنویت است و راهی را میپوید که انبیای الهی بهویژه حضرت ختمی مرتبت محمد (ص) بانیان و سازندگان آن بودند.
معلم در عرصه عشق و ایثار سلسه جنبان و جلودار خیل عشاق است، شهیدان بزرگی، چون آیتا... بهشتی، آیتا... مطهری، آیتا... دستغیب، آیتا... مدنی، معلم شهید مصطفی چمران و معلم شهید محمدعلی رجایی نمادی درخشان بودند در عرصه تعلیم و تربیت. معلمانی بودند که جز به حق نگفتند. این بزرگان و دیگر معلمان عرصه عالم توانستند با خودسازیشان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازند و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار و دایر کنند. خطاب به معلمهای خودم که به من درس زندگی آموختند سخنی دارم.
معلم عزیز؛ آنزمان که پای درست مینشستم و تو الفبای عشق را به من میآموختی، دلم از هرگونه کلمات خالی بود و من با انبوهی از حرفها به خانه برمیگشتم، سالها از آن لحظات شیرین میگذرد، ولی هنوز یاد و نامت در دلم زنده است و تو را میستایم که همچون انبیای الهی به تعلیم و تربیت عشق میورزی.
آن روز برایم از دانایی میگفتی، محبت را میآموختی و زندگی را هِجا میکردی و من در سایهسار وجودت پیش میرفتم.