محله مفهومی کالبدی و اجتماعی در تاریخ ایران است و از اهمیت و کاراییهای فراوانی برخوردار بوده است. محلهها سلول حیات شهری بودهاند و هستند. در این مکانها معمولاً افراد با ویژگی مشترک قومی، رفتاری و اخلاقی دورهم جمع میشدند و به همین علت همه محلهها و آدمهایی که در آن زندگی میکردند، از هویت شناخته شدهای برخوردار بودند و خودشان را با آن میشناختند و معرفی میکردند. یکی از مهمترین ویژگیهای محلات ایرانی این بود که طبقه اجتماعی خاص و فاصلهای میان فقیر و غنی وجود نداشت و همه تقریباً در یک سطح بودند. همین مسئله باعث شده بود که همبستگی میان اعضای یک محله در بالاترین سطح خودش باشد و ساکنان در آن نیازها و مشکلاتشان را بدون وابستگی به عامل بیرونی حل و فصل کنند. اما در طول تاریخ چه برسر محلات آمد که امروز چیزی جز یک نام و نشان از آنها باقی نمانده است؟ این روند تقریباً از زمان قاجار و آنجایی که عوام از خواص جدا شدند و تمایزات و طبقات اجتماعی پایشان به محله باز شد، آغاز شده است. مهاجرتهای گسترده روستا به شهر در دوره پهلوی و گسترش شهر و شهرنشینی، آخرین تیر بر پیکره محله و هویت محلهای بود و این تیر سه شُعبه حسرت زندگی جمعی و محلهای را به دل مردم ایران گذاشت. البته مهمترین اثر از بین رفتن محلات تغییراتی بود که در نهایت به از دست رفتن هویت آنها و در نتیجه کاهش تعلقات فرهنگی ـ اجتماعی
شهروندان به آنها در امروز ختم شده است. بررسیهای میدانی نشان میدهد بسیاری از مردم نمیدانند که نام محلهشان چیست و در بیشتر مواقع محله را هموزن و خیابان محل زندگیشان میدانند. این درحالی است که کشورهای توسعهیافته دنیا، در مدلنویسیهایشان برای توسعه پایدار، بیشتر از هرچیز دیگری روی محله و توسعه محلی تأکید دارند. چون به این باور رسیدهاند که توسعه محله از مبدأ شهر و هویت بخشیدن به محله، جاده صاف کن طرحهای توسعهای است. شهروند امروز ایرانی، به ویژه آنهایی که در کلانشهرهایی نظیر مشهد زندگی میکنند، در مقایسه با اسلافشان وابستگی کمتری به محل سکونتشان دارند و در هنگام معرفی خودشان به دیگری به هیچ عنوان از محله زندگیشان نام نمیبرند و آن را هیچ فرض میکنند. این اتفاق به این دلیل افتاده است که شهرها به کاروانسرا و استراحتگاهی بزرگ تبدیل شدهاند و مفهوم خانه و محله و هویت محلهای زیر چرخهای توسعه له شده و اهمیتش را از دست داده است. به عبارت دیگر تقسیمات جغرافیایی و مرزبندی براساس منطقه و ناحیه و... شکاف محلی را بیشتر و محله و هویتش به دست فراموشی سپرده است. درحالی در ۵۰-۴۰ سال گذشته مردم هرطور که بود وابستگی خودشان به فلان محله را حتماً باید به رخ دیگری میکشیدند و در پارهای از موارد حتی با آن فخر میفروختند. اما چرا در مشهد و دیگر کلانشهرهای ایران هویت محلهای دوباره باید احیا شود؟ شهری مثل مشهد امروز اسیر مشکلات و مسائل فراوانی است که گاهی اوقات گره کور آنها به دست مردم باز میشود. البته مردمی که حس تعلقشان به شهر محل زندگیشان در بالاترین حد خودش باشد، نه شهروندان امروز که شهر و مشکلات محل زندگیشان هیچ اهمیتی برای آنها ندارد. احیای هویت محلهای و محلهمحوری، اولین و مهمترین تأثیری که دارد، در مردم و شهروندان حس تعلق ایجاد میکند و این حس باعث میشود فرد در قبال محلهای که در آن زندگی میکند، بیتفاوت نباشد و حس مسئولیتپذیریاش بالا میرود. وقتی مجموعه این احساس در افراد تقویت شود، کار مدیریت شهری راحت میشود، چون بسیاری از مشکلات و معضلات شهری، از سوی مردم حل و فصل میشود. چون خودش را متصل به محل زندگیاش میداند و آن محله را بخشی از وجود خودش. طبیعی است که هیچکس جسم و خودش را با تن رنجور به حال خود رها نمیکند.